بدون جواد عزتی در سکانس پایانی مهدویان برگ برنده نداشت؛

این زخم «کاری» نبود آقای کارگردان!

مریم اصغری

فصل اول «زخم کاری» که در ژانر درام جنایی نسخه‌ای مدرن و ایرانیزه از تراژدی «مکبث» شکسپیر بود، به نویسندگی و کارگردانی محمدحسین مهدویان ساخته و در اواخر تابستان 1400منتشر شد. این اثر توانست با میانگین ۲۰ میلیون دقیقه تماشا، پربیننده‌ترین مجموعه شبکه نمایش خانگی شود و در بیست‌ویکمین دوره جشن حافظ، نامزد هفت و برنده چهار جایزه از جمله جایزه بهترین مجموعه تلویزیونی و جایزه بهترین بازیگر زن درام شد و طبیعی بود که پس از آن مخاطبان منتظر فصلی قدرتمند مثل قبل بودند. اما فصل دوم که تحت عنوان «بازگشت» منتشر شد و نمایشنامه «هملت» منبع برداشت آزاد آن بود، انتقادات فراوانی را برانگیخت و در یک کلیت واحد، نه تنها نتوانست قصه‌ای جذاب را برای مخاطبین خود روایت کند، بلکه با ایرادات ریز و درشت و کِش دادن بی جهت قصه، این فصل را به سریالی ضعیف در شبکه نمایش خانگی تبدیل کرد.

به گزارش روزنامه «صبح امروز»؛ قسمت آخر فصل دوم زخم کاری سرانجام بعد از گذشت سیزده قسمت، جمعه از پلتفرم فیلیمو پخش شد و گویا رضایت 80 درصدی هم به همراه داشت. هرچند این درحالی است که سری اول این اثر هیچکدام از قسمت ها کمتر از 94درصد رضایت نگرفت و حتی پخش قسمتی پایانی هم غوغایی بود!

بدون تردید موفقیت فصل اول وسوسه برانگیز بود تا جایی که کارگردان را بر آن داشت تا جواد عزتی (کاراکتر مالک مالکی) را از زیر خاک بیرون بکشد تا طرحی نو دراندازد؛ اما از همان ابتدای این فصل، انگار چیزی سر جای خودش نبود! چراکه استفاده از نام جواد عزتی در حالی بود که وی در فصل دوم حضور بسیار اندکی داشت یا حتی تا پیچ پایانی داستان، عملا حضوری نداشت و همین امر مخاطب را ناراضی می‌کرد؛ اما انتقادها به همینجا ختم نمیشد و از دیدگاه مخاطبان، از منظر قصه و پیشرفت قصه و شخصیت پردازی برخی نقش‌ها هم انتقادات جدی به مهدویان وارد بود؛ تا جایی که در کامنتها و توئیت‌ها و نظرات، بارها با طعنه‌هایی همچون «این زخم “مالی” نبود» یا «زخم دوم اصلا کاری نبود» و این قبیل تعبیرات مواجه شدیم.

مهدویان حساسیت‌های خود برای روایت منطقی را کنار گذاشت

«زخم کاری : بازگشت» با وجود آنکه نسبت به فصل اول، 2قسمت کمتر و اپیزودهای طولانی‌تری داشت، هیچگاه نتوانست به میزان فصل قبل برای خود دنبال کننده و فن به همراه داشته باشد. چراکه منطق‌های دور از باور که در فصل اول کمتر رخ‌نمایی می‌کرد، در این  فصل به حدی رسید که برای مخاطب هوشیار آزاردهنده بود. در فصل اول زخم کاری، همه چیز بر اساس روابط علت و معلولی شکل گرفت و منطق نسبتا آگاهانه بر همه رویدادها و روابط حاکم بود. هر رویداد دلیل خاصی داشت و به ندرت با موقعیتی مواجه بودیم که با دلایل منطقی نتوانیم آن را باور کنیم. اما در فصل دوم، کارگردان حساسیت قبلی در تلاش برای باورپذیر بودن به اندازه قبل را کنار گذاشت و داستان هم از همان سکانس‌های ابتدایی نجات مالک به وسیله موبایلی که امکان تماس و اینترنت و ارسال لوکیشن نداشت تا بلاهت‌های شخصیت پسر مالک با بازی مرتضی امینی تبار و دیالوگ تکراری «من پسر مالکم» تشدید شد. همچنین از انتخاب بازیگران و گریم و ویژگی های شخصیتی آنها گرفته – که به جد شخصیت طلوعی با بازی کامبیز دیرباز را میتوان مصداق درستی برای این موضوع دانست –  تا باز شدن ناگهانی و بدون زمینه مشخص برخی گره ها و … باعث شد مخاطب از جایی به بعد ارتباطش را با سریال از دست بدهد.

ضعف تالیف پررنگی در کارنامه آقای کارگردان

مهدویان در این فصل در پرداخت به سوژه هایش فراز و نشیب فراوانی را تجربه کرد که با گذر از نقش سمیرا و دستمالچی و…، تناسب نامناسب امینی تبار در جایگاه وارث مالک در کنار شخصیت نچسب طلوعی با بازی کامبیز دیرباز و النار ملک در نقش سیما و حتی نقش منفی خود آقای کارگردان در بخش کوتاهی از داستان امتیاز منفی‌ای را برای او ثبت کرد و درکلیت شاید تنها بتوان در تیم بازیگران جدید این فصل، مهر تایید بر بازی مهران غفوریان زد! درواقع خروجی سرهم بندی شده مهدویان را میتوان نتیجه‌ای فاجعه‌آمیز خواند که همه داشته‌ها و موفقیت‌های او در فصل اول را بر باد داد. قتل و مرگ‌های پرشمار و تلاش برای شوک دادن به بیننده در کنار روایت نه چندان کافی و قدرتمند، ضعف تالیف پررنگی برای او به شمار می‌آمد؛ هرچند نحوه ورود مالک با بازی درست و به جا و کاملا حرفه‌ای جواد عزتی در سکانس پایانی قسمت آخر، برگ برنده مهدویان بود. چراکه این ورود به قدری تاثیرگذار بود که بسیاری از بینندگان نوشتند «این سکانس ارزش تمام اتفاقات فصل دوم را دارد!»

و اما بازگشت شکوهمند جواد عزتی…

در ابتدا بگوئیم که اگر هنوز قسمت پایانی را ندیده‌اید و مخاطب این اثرید، مابقی این گزارش خطر اسپویل شدن به همراه دارد!

در کنار تمام انتقادات وارد شده به این مجموعه، اگر واقع بینانه نگاه کنیم، سکانس پایانی فصل دوم زخم کاری، سرشار از نکته‌هایی است که مخاطب را چشم انتظار فصل سوم آن می‌کند. مراسم خاکسپاری میثم و سمیرایی که دیگر نایی برای روی پا ایستادن ندارد و فقط انگیزه کشتن طلوعی او را سر پا نگه داشته است. میثم بر روی دستان جوانان فامیل به خانه ابدی بدرقه می‌شود و تمامی شخصیت‌های اصلی درون کادر حضور دارند. طلوعی که در نمایی دورتر ایستاده است به تمامی ماجرا نگاه می‌کند. سمیرا حالا با اسلحه‌ای که در جیب پالتویش پنهان کرده به سراغ طلوعی می‌رود تا او را بکشد.

مالک قهرمان فصل اول زخم کاری که در فصل دوم منتظر حضورش در جمع و در متن داستان بودیم با اطلاع دستمالچی از مرگ پسرش وارد قبرستان می‌شود. حالا دیگر سمیرا با دیدن مالک دست و پای خود را گم کرده و منگ و گیج به ورود مالک نگاه می‌کند. مالک با تنه زدن به سمیرا از او می‌گذرد. به سمت جنازه پسرش می‌رود. لحظه‌ای می‌ایستد و گریه می‌کند و بعد به سمت طلوعی و سمیرا بر می‌گردد و در میان نگاه حیرت زده حاضرین طلوعی را در آغوش می‌کشد. صحنه‌ای غیرقابل انتظار که همه را شوکه کرده است. نگاه‌های مالک حالا حرف‌های بسیاری دارد. او به دنبال چیست؟ باید منتظر فصل سوم سریال پر هیجان زخم کاری بمانیم.

image_print