مرگ مرموز دختر ناشناش در آغوش جوان مشهدی داخل آسانسور/عشق خیابانی دردسرساز شد

مرگ مرموز دختر ناشناش در آغوش جوان مشهدی داخل آسانسور

پنج شنبه گذشته پنج حادثه جنایی طی 24 ساعت در حالی رخ داد که دختر جوانی بعد از سقوط از طبقه سوم یک ساختمان هنوز با مرگ دست و پنجه نرم می کند.

اولین حادثه ساعت 6 صبح روز پنج شنبه هنگامی رخ داد که جسد مرد 63 ساله کمک خلبان در کنار باغچه منزل مسکونی اش واقع در شهرک مهرگان مشهد کشف شد.

وجود پاکت شیر مصرف شده و بررسی روز تولید آن نشان می داد که بیش از 10 روز از مرگ این مرد می گذشت. یکی از همسایگان وی از پشت پنجره منزل جسد او را دیده و به پلیس اطلاع داده بود. در حالی که تحقیقات قاضی ویژه قتل عمد درباره این حادثه ادامه داشت، ماجرای کشف جسد مرد 30 ساله ای در منطقه طرحچی به قاضی احمدی نژاد گزارش شد. بررسی های قضایی نشان داد، مرد 30 ساله مجهول الهویه دارای یک خالکوبی کمانی شکل روی سینه اش است و حدود دو تا سه روز از مرگ وی می گذرد. جسد این جوان که داخل گودال افتاده بود و حکایت از تردد مصرف کنندگان مواد مخدر در محل داشت به پزشکی قانونی انتقال یافت.

این مرد مجهول الهویه کفش کتانی و شلوار چهارخانه پارچه ای به تن داشت و تنومند بود. بنابراین گزارش، هنوز دقایقی از آغاز تحقیقات توسط ماموران کلانتری سپاد مشهد درباره ماجرای مرگ جوان 30 ساله نگذشته بود که خبر کشف جسد راننده نیسان، قاضی احمدی نژاد را به خیابان قدس مشهد کشاند. این مرد 65 ساله نیز پشت فرمان خودرو جان باخته بود و احتمال داشت به دلیل سابقه بیماری قلبی جان خود را از دست داده باشد. بعد از این حادثه مرگ دلخراش دختر 20 ساله در آسانسور یک مجتمع مسکونی در خیابان هاشمیه، پرونده ای بود که مقابل قاضی ویژه قتل عمد قرار گرفت. دختر جوان به همراه چند پسر از پارک به لانه مجردی رفته بود اما مصرف قرص توسط وی، به وخامت حالش انجامید و پسران غریبه قصد داشتند او را با آسانسور به داخل خیابان ببرند که دختر جوان در آسانسور جان سپرد.

این گزارش حاکی است، دو مظنون در این خصوص با صدور دستوری از سوی قاضی ویژه قتل عمد بازداشت شدند و تحقیقات در این باره در حالی ادامه دارد که هنوز هویت دختر مذکور با کفش های ساق دار طرح کتانی مشخص نشده است. از سوی دیگر نیز خبر خودکشی دختر جوان دیگری که از طبقه سوم یک ساختمان در خیابان هنرستان خود را به پایین پرت کرده بود، ماجرای دیگری بود که به تشکیل پرونده جنایی منجر نشد چرا که دختر جوان به مرکز درمانی رسید و هنوز زنده است.

تعرض مرد مسافرکش به زن جوان

راننده پراید که متهم است زنی را آزار و اذیت کرده، وقتی در جلسه رسیدگی به پرونده‌اش حاضر شد، نه‌تنها اتهام آزار زن را رد کرد، بلکه مدعی شد زن جوان به او پیشنهاد برقراری رابطه داده بود.

اسفند‌ماه دو سال قبل زنی با همراه مردی موتور‌سوار به کلانتری مراجعه کرد و مدعی شد از سوی مردی آزار و اذیت شده ‌است. این زن گفت: مرد راننده من را به عنوان مسافر سوار کرد و به راه افتاد. من چند جایی کار داشتم و با خودم فکر کردم که ماشین را به‌صورت دربستی کرایه کنم که در راه یک‌دفعه متوجه شدم مرد راننده تغییر مسیر داد و بعد هم من را مورد آزارواذیت قرار داد.

من چندباری سعی کردم فرار کنم اما نتوانستم او حتی پول و کارت بانکی من را گرفت و هرچه پول نقد داشتم هم از من گرفت تا‌ اینکه در فرصت مناسب از ماشین پیاده شدم و از مردم درخواست کمک کردم که یک موتورسوار کمکم کرد و بعد هم من را به کلانتری رساند. این در‌حالی بود که مرد موتورسوار هم اظهارات زن جوان را تأیید کرد و گفت: من دیدم زنی فریاد می‌زند و کمک می‌خواهد مردم دور ماشین پرایدی جمع شده‌ بودند و می‌خواستند به زن کمک کنند، اما مرد راننده با گفتن اینکه دعوا خانوادگی است، دخالت نکنید سعی داشت زن را به داخل ماشین بیندازد.

زن فریاد می‌زد دروغ می‌گوید من این مرد را نمی‌شناسم و من هم برای اینکه به موضوع مشکوک بودم، مقاومت کردم و با ترفندی مرد را بیرون کشیدم و زن را نجات دادم و با خودم به کلانتری آوردم. با ردیابی‌های انجام‌شده مأموران متوجه شدند مرد راننده در یک پمپ‌بنزین از کارت بانکی زن جوان استفاده کرده است. با به‌دست‌آمدن این سرنخ مأموران ماشین مرد جوان را شناسایی و او را بازداشت کردند. متهم در بازجویی‌ها ابتدا مدعی شد که زن جوان فقط مسافر او بوده و گفته‌های زن درست نیست، اما وقتی برای رسیدگی به پرونده‌اش به دادگاه کیفری شماره یک شعبه چهار آورده شد، ادعای عجیبی را مطرح کرد.

در ابتدای جلسه رسیدگی زن جوان که در دادگاه حاضر شده‌ بود، یک‌ بار دیگر گفته‌هایش را تکرار کرد و مدعی شد مرد راننده او را مورد  آزار قرار داده ‌است و خواستار مجازات این مرد شد.

او جزئیات را توضیح داد و گفت: من روز سختی داشتم و باید ماشینی را به صورت دربستی می‌گرفتم تا کارهایم را انجام دهم. روز حادثه ابتدا به‌صورت مسافر عادی سوار ماشین شدم بعد پیشنهاد دادم دربستی من را به چند جا برساند. او قبول کرد ولی در راه من را مورد آزار قرار داد و متوجه شدم اصلا قصدش از مسافرکشی همین بوده که من را مورد آزار قرار دهد.

متهم نیز گفت: زن جوان را به عنوان مسافر سوار کردم. او در راه با من درد‌دل کرد و عکس‌ بچه‌هایش را نشان داد و گفت که می‌خواهد از شوهرش جدا شود. زن جوان به من گفت کسی که می‌خواهد از او جدا شود، شوهر سومش است و زندگی بسیار بدی را در این چند سال تجربه کرده ‌است حتی برایم توضیح داد برای کارهای طلاق باید به محضر و دفترخانه و چند جای دیگر برود و کارهایی انجام دهد.

کارت بانکی‌اش را به من داد تا خرید کنم چند جایی ایستادم تا آب و خوراکی بخرم و پمپ‌بنزین هم رفتم که بنزین بزنم و پولش را این زن حساب کرد. او زن درستی نیست یک‌ بار هم به من پیشنهاد داد که با او رابطه داشته‌ باشم. این زن جوان بود که قصد داشت از من سوء‌استفاده کند و می‌گفت که حال خوبی ندارد. بعد هم برای اینکه از من اخاذی کند وقتی که برای خرید جایی توقف کرده‌ بودم، از ماشین پیاده شد و فریاد زد تا مردم را دور خودش جمع و خواست که از من اخاذی کند. وقتی من تن به خواسته او ندادم، چنین رفتاری کرد و حالا هم از من شکایت کرده ‌است درحالی‌که متهم اصلی خود اوست. این زن وقتی که دید با من به جایی نمی‌رسد با فریادهایش سعی کرد یک موتور‌سوار را متوقف کند و از او کمک بگیرد. من سعی کردم به مرد جوان بگویم این زن دروغ می‌گوید، اما توجه نکرد. این زن برای من پاپوش درست کرده ‌است و من حرف‌هایش را قبول ندارم. زن جوان گفته‌های متهم را قبول نکرد و او را دروغ‌گو خواند و گفت که این مرد پول‌هایم را دزدید و من را مورد آزار قرار داد و من خواهان اشد مجازات برای او هستم.

عشق خیابانی دردسرساز شد

روزی که به خاطر لجبازی با پدرم تصمیم به ازدواج با آن دختر نقاش گرفتم، هیچ گاه تصور نمی کردم که با این ازدواج همه آمال و آرزوهایم بر باد خواهد رفت و این عشق خیابانی روزگارم را سیاه خواهد کرد به طوری که …

جوان 24 ساله در حالی که بیان می کرد، چهار سال از دوران نامزدی ام می گذرد اما به خاطر بدبینی و سوءظن های همسرم هنوز نتوانسته ایم زندگی مشترک خود را آغاز کنیم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: چهار سال قبل در رشته مهندسی عمران پذیرفته شدم، آرزوهای زیادی را در سر می پروراندم چرا که همواره در دوران تحصیل دانش آموز موفقی بودم.

می خواستم در این رشته به مهندسی متبحر تبدیل شوم و ادامه تحصیل بدهم. با وجود این هیچ گاه به ازدواج فکر نمی کردم در واقع قصد داشتم بعد از اتمام تحصیلات و پایان خدمت سربازی، ابتدا شغل مناسبی پیدا کنم و بعد عاقلانه برای ازدواجم تصمیم بگیرم. اما فقط به خاطر یک لجبازی احمقانه سرنوشتم به گونه ای دیگر رقم خورد.

پسر جوان آهی کشید و ادامه داد: من و پدرم اختلاف سلیقه زیادی با یکدیگر داشتیم و بر سر موضوعات بی اهمیت به مشاجره لفظی می پرداختیم. آن روز هم جدل بین ما به خاطر ثبت نام برادر کوچک ام آغاز شد. پدرم معتقد بود برادرم باید در مدرسه نزدیک منزلمان تحصیل کند اما من به خاطر محیط نامناسب محله مخالفت می کردم به همین دلیل بعد از یک مشاجره طولانی از خانه بیرون زدم و به پارک ملت مشهد رفتم تا کمی آرام بگیرم. در این هنگام بود که دختر نقاش توجهم را به خودش جلب کرد و نیرویی درونی مرا به سوی آن دختر کشاند.

او منظره زیبایی را نقاشی کرده بود. نفهمیدم عاشق «روشنک» شدم یا به هنر او عشق ورزیدم. خلاصه آشنایی من و روشنک به ارتباط تلفنی کشید و من او را سنگ صبور خودم یافتم. در مدتی کوتاه، عشقی آتشین در وجودم زبانه کشید تا این که ماجرای عشقم را با خانواده ام در میان گذاشتم اما به محض این که پدرم ساز مخالف کوک کرد، من هم علم لجبازی را برافراشتم تا به هر طریق ممکن با روشنک ازدواج کنم. خلاصه در مجلس خواستگاری قرار بر این شد که من در زمان نامزدی درس و خدمت سربازی را به پایان برسانم و بعد از آن زندگی مشترکمان را آغاز کنیم.

هنوز چند روز از برگزاری مراسم عقدکنان نگذشته بود که احساس کردم رفتار همسرم با من تغییر کرده است. علت را که جویا شدم گریه کنان گفت: تو چند بار به خواهرم لبخند زدی! و به او نظر داری! مات و مبهوت فقط نگاهش کردم و از شدت ناراحتی از خانه آن ها بیرون آمدم. اما این آخرین سوءظن او نبود و مدام تصور می کرد من قصد خیانت به او را دارم. بارها با گوشی دوستانش تماس می گرفت تا مرا امتحان کند.

آشنایی خیابانی ما موجب این بدبینی شده بود، به طوری که کار به درگیری خانواده ها کشید. به ناچار تحصیلات دانشگاهی را رها کردم و بعد از اتمام سربازی در فروشگاه یکی از دوستانم مشغول کار شدم ولی همسرم هنوز مخفیانه با مخاطبان تلفن همراهم تماس می‌گیرد تا از وفاداری من مطمئن شود. در حالی که همه آرزوهایم بر باد رفته است، کارت جشن عروسی را توزیع کردیم اما باز هم به خاطر همین سوءظن ها همه چیز به هم ریخت.

انتهای خبر/

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *