گفت‌وگو با مترجم جوانی که به همراه برادرش بیماری را فراموش کردند؛

ترجمه واژه توانایی توسط برادران شاهی

حورا حق‌شنو

ترجمه، هنری است مبتنی بر علم کلام که به تبدیل و تغییر روساخت از زبان مبداء به زبان مقصد با حفظ معنا و مفهوم می‌پردازد.

گپی زده ام با “محمدرضا شاهی درآباد”، جوان موفقی که دوازده جلد کتاب تخصصی و مقاله‌های بسیار را در این حوزه به چاپ رسانده و این سال‌ها حائز جوایز متعددی از ارگان‌های مختلف شده است.

اکنون بیش از چهل سال است که دچار معلولیت بر اثر بیماری مادرزادی “آرتروفی عضلانی نخاعی” یا اس.ام.ای است که سبب نابودی و از میان رفتن بافت‌های عصبی عضله شده و کنترل ارادی حرکت عضلات را مختل می‌ کند اما این ناتوانی جسمی-حرکتی هرگز مانع دست یابی او به آرمان‌هایش نشده چراکه از عزمی قاطع و میلی سرشار در فتح قله‌های رفیع موفقیت برخوردار است.

او فعال حقوق معلولین بوده و به همراهی برادرش محسن که به همین بیماری مبتلاست -گرچه با محدودیت‌هایی کمتر- توانست در مدت کوتاهی آثار برجسته ای را در زمینه‌های معماری، انرژی خورشیدی و روان‌شناسی ترجمه کند.

از زبان واژگان در جامه صدا، رنگ و بافت، خود را چطور معرفی می‌کنید؟ تصویر شما از زندگی چگونه است؟

معرفی از این منظر دشوار است و شاید بهتر باشد اطرافیان تعریفی به این سبک از بنده ارائه کنند اما با شناختی که از خود دارم، صدایم، پژواک فریاد افراد دارای معلولیتی است که از حداقل ضروریات زندگی هم محرومند. بی رنگی شاید بهترین توصیف از بنده است چراکه در طول حیاتم هرگز کسی را رنگ نکردم. تار و پود بافت من با درد و رنج آمیخته و تا امروز تنها تصویر پر رنگم از زندگی، تنهایی بوده است.

و در نهایت به دور از زیاده گویی، من هم یکی از شهروندان این شهر هستم درست به مانند بقیه گرچه با محدودیت‌هایی بیشتر، زندگی سخت تر و بهره مندی‌هایی به مراتب کمتر؛ در این شرایط آدم‌ها مجبورند قوی تر باشند و در واقع چاره ای جز این نداشتم که قهرمان خودم باشم.

چه رخداد مبارکی سبب شد که زبان ترجمه را برای کشف و انعکاس دنیای آدمیان انتخاب کنید؟ این مسیر را چگونه یافتید؟

از ابتدای دوران تحصیل همواره با وجود محدودیت‌های جسمانی دل‌مشغولی فراهم کردن شغل و رسیدن به منبع درآمدی مکفی را داشتم. به هر روی باید با واقعیت‌ها زیست و مسیر ترجمه، علاوه بر علاقه مندی، بسیار منطبق با شرایط جسمانی بنده بود از آنجا که قادر بودم در منزل، بدون نیاز به هزینه، اتلاف وقت و انرژی، تحمل دشواری‌های رفت و آمد در شهری که مدام امثال مرا نادیده می‌گیرد، به کار حرفه ای خویش بپردازم.

البته بی انصافی است اگر خاطر نشان نکنم در دوره پیش دانشگاهی استادی داشتم که بسیار در انتخاب این راه از مشاوره و کمک‌هایش بهره جستم و امیدوارم هر کجا هستند، سلامت و موفق باشند.

در این وادی از همراهی چه کسانی بهره جستید و این مساعدت را در تکمیل پازل حضورتان به عرصه هستی چگونه می‌بینید؟

بی تردید از مساعدت افراد بسیاری در این راه نصیب بردم که همراهی شان به یقین در توفیقاتم موثر بوده.

سال ۱۳۸۷ به تازگی از دوره کارشناسی مترجمی‌زبان فارغ التحصیل شده بودم و برادرم محسن، هنوز دانشجوی رشته ادبیات فارسی بود که به رغم حرکت بهتر دستانش در تایپ و تبحر در ویرایش آثار، همواره حامی و همراهم شد.

“مهندس دهقان” در آن روزها مسئول “انتشارات پزدا” بودند و ترجمه کتاب طراحی آشپزخانه را به پیشنهادشان به دست گرفتم که این نخستین اثر چاپی من در حوزه ترجمه بود.

بعد از این وارد حیطه روان شناسی شدم و “دکتر پرویز شریفی درامدی” در این زمینه کمک شایان توجهی به بنده نمودند و ۶ اثر را با همفکری ایشان ترجمه کردم که تجربه گوارایی بود.

از آنجا که موضوع اغلب ترجمه‌های جنابعالی در حیطه معماری یا روان شناسی بوده، انتخاب کتاب‌ها بر چه اساسی است؟

انتخاب ترجمه‌ها طبق علاقه و با توجه به پیشنهادات موجود انجام می‌شود. به طور معمول دوستان ناشر و اساتید محترمی که می‌شناسم و به بنده لطف دارند، آثاری را که درخور می‌بینند،‌ پیشنهاد داده و بنده پس از بررسی پاسخ مثبت یا منفی ام را ابراز می‌دارم و سپس وارد عمل می‌شوم.

به شدت عاشق تجربه چالش‌های نو و ورود به حیطه دنیاهای جدید هستم که البته کار ساده ای هم نیست به خصوص در زمینه ترجمه آثار علمی باید اشراف کامل را به موضوع داشت که این نیازمند مطالعه بیشتر است ولی همواره از آن استقبال کرده و از راهنمایی اساتید و اهل فن بهره می‌جویم.

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *