دانشگاه باید صدای مدنی جامعه باشد

امسال هم حسن روحاني، رئيس‌جمهور در شرايطي براي مراسم آغازين سال تحصيلي به دانشگاه تهران رفت و سخنراني كرد كه دانشجويان همچنان بي‌وزير بودند. اما روحاني در دانشگاه تهران از دانشجويان و نهاد دانشگاه مطالباتي داشت؛‌ او از دانشگاهيان خواست كه از انفعال خارج شوند و دولت را در حل مشكلات جامعه كمك كنند. رئيس‌جمهور حتما مي‌دانست كه يكي از اصلي‌ترين پايگاه‌هاي حامي‌اش دانشگاه و دانشجوست. اما در مقابل، دانشگاه هم مطالباتي از دولت دارد؛ مطالباتي كه شايد در 4سال گذشته به آن پاسخ مناسبي داده نشده است. در چنين شرايطي اين سؤال پيش مي‌آيد كه آيا اعتماد متقابل بين دانشگاه و دولت همچنان برقرار است؟ دكتر هادي خانيكي، فعال اصلاح طلب خراسانی معتقد است كه زمينه اين اعتماد فراهم است اما براي به فعليت رسيدن الزاماتي دارد. گفت‌وگوي ما با او را كه بيشتر به نسبت بين دولت‌ها و دانشگاه مي‌پردازد بخوانيد.

 

  • سؤال اين است كه آيا دانشگاه همچنان «صداي جامعه» است؟

بله، به‌نظر من اين انتظار از دانشگاه وجود دارد و اين نقش‌ها همچنان به‌عهده دانشگاه و دانشگاهيان سپرده شده است. ما در تحليل كنشگري سياسي و اجتماعي معمولا 2سطح از كنشگران را در جامعه مدنظر داريم؛ سطح اول همان گروه‌هاي مرجع و سازندگان افكار عمومي هستند. آنها نخستين گروهي هستند كه در معرض انتظارات، تغييرات و اصلاحات قرار مي‌گيرند. سطح دوم عامه‌اي هستند كه تحت‌تأثير اين گروه‌هاي مرجع دست به اقدام مي‌زنند. تاريخ تحولات دانشگاه در ايران نشان مي‌دهد كه دانشگاه به‌عنوان يك نهاد مرجع بوده و به‌نظر من هنوز هم هست. به‌رغم اينكه نهاد دانشگاه در ايران متحول شده و از دانشگاه‌هاي نخبه گرا به دانشگاه‌هاي عمومي تبديل شده است اما آن نقش «صداي جامعه» بودن براي دانشگاه باقي‌مانده است؛ مثلا تحليل پديده انقلاب اسلامي بدون نقش دانشگاه و دانشجويان تحليل ناقصي است. حتي تحليل ايجاد و شكل‌گيري نهادهاي جديد سياسي، يعني شكل‌گيري نهاد دولت ، چه در مرحله‌اي كه جمهوري اسلامي برپا مي‌شود و چه در مرحله‌اي كه جمهوري اسلامي مجبور است براي تثبيت خود اقداماتي مثل مبارزه با ترور و تروريسم و دفاع از خاك كشور در دوران دفاع‌مقدس انجام دهد بدون توجه به نقش دانشجو و دانشگاه باز تحليل ناقصي است. مگر مي‌شود جبهه جنگ را بدون دانشگاهيان و نهادهايي كه پشتوانه جنگ مي‌شدند درنظر گرفت؟! در تشكيل دولت‌ها هم نقش دانشگاه و دانشجو را نبايد ناديده گرفت. وقتي كه جنبش اصلاحات شكل مي‌گيرد دوباره مي‌بينيم كنشگران اصلي در مكان‌هايي كه اين جريان شكل مي‌گيرد‌. دانشجويان هستند. بنابراين دانشجويان و دانشگاهيان جزو گروه‌هاي مرجع در ايران بوده و هستند. همين انتخابات اخير رياست‌جمهوري سال‌هاي 92 و 96 را درنظر بگيريد. محركه ستادهاي انتخاباتي روحاني و كساني كه در پيروزي آقاي روحاني تأثير‌گذار بوده‌اند، دانشجويان هستند؛ يعني به اين اعتبار دانشگاه صداي بخش‌هايي از جامعه است كه شايد به‌صورت رسمي هم شنيده نشده يا شنيده نمي‌شود، لذا دانشگاه صداي مدني جامعه است.

 

  • اين ويژگي چهارسال بعد از دولت روحاني همچنان ادامه دارد، آيا وارد مرحله چهارمي از جنبش دانشجويي شده‌ايم؟

سؤالي كه مطرح كرديد در واقع سؤالي جامع و چند ساحتي است به‌خاطر اينكه وقتي ما از جنبش دانشجويي حرف مي‌زنيم، به‌طور خاص ميزان مشاركت سياسي دانشجويان را مدنظر قرار مي‌دهيم، تا بقيه جنبه‌ها مثل جنبه اجتماعي و فرهنگي اين جنبش را. وقتي از نسبت دولت‌ها و حكومت‌ها با دانشگاه‌ها حرف مي‌زنيم. مشخصا از رابطه سياسي بين نهاد قدرت و نهاد علم صحبت كرده‌ايم و اينكه در دانشگاه كدام بخش سياسي‌تر است. طبيعتا دانشجويان نسبت به بدنه علمي دانشگاه، اعضاي هيأت علمي و نسبت به ساختار اداري و كاركنانش كنشگري سياسي بيشتري دارند. بازهم همانطور كه در سؤال شما بود منظور از سياست‌ورزي دانشجويان، نسبت و رابطه‌اي است كه دانشجويان با دولت‌ها دارند؛ يعني در اين چارچوب بايد به سؤالاتي از اين قبيل كه دانشجويان چقدر همدلانه با دولت مستقر برخورد مي‌كنند؟ چقدر انتقادي برخورد مي‌كنند؟ چقدر اعتراضي برخورد مي‌كنند؟ و نظاير اينها پاسخ داد. به‌نظر من چيزي كه خيلي ساده مي‌شود گفت اين است كه ما امروز با يك نهاد دانشگاه تغيير شكل يافته نسبت به گذشته مواجه هستيم. منظورم از تغيير شكل يافته، هم تغيير شكل كمي است و هم تغيير شكل كيفي. بالاخره دانشگاه گسترش پيدا كرده و وقتي كه از دانشگاه حرف مي‌زنيم، ديگر مثل گذشته نيست كه از راننده تاكسي بپرسيم دانشگاه كجاست و ما را به خيابان انقلاب و دانشگاه تهران ببرد. دانشگاه ديگر فقط دانشگاه تهران نيست. ما امروز شبكه دانشگاهي آزاد را مي‌بينيم، شبكه دانشگاهي پيام نور را داريم، شبكه دانشگاهي علمي – كاربردي را مي‌بينيم. شبكه دانشگاهي در ايران اينقدر گسترش پيدا كرده است كه من همين امسال شنيدم آمار دانشجوهاي ما در دوره كارشناسي بين 4ميليون و 200هزار تا 4ميليون و 300هزار نفر است. اين رقم را وقتي نسبت به كل جمعيت كشور درنظر بگيريم رقم بالايي است. وقتي دانشگاه تا اين حد گستردگي پيدا مي‌كند بايد اعتراف كنيم كه از دانشگاه‌هاي نوع اول عبور كرده‌‌ايم؛ يعني دانشگاه‌هاي نخبه‌پرور كه ماموريت‌هاي خيلي كلاسيك و شناخته‌شده‌اي مثل آموزش و پژوهش برايشان تعريف مي‌شد. از يك طرف انتظار مي‌رود كه جزو نخبگان جامعه باشد و از طرف ديگر دنبال نان و غم نان است. از يك طرف بايد دائما در مواجهه با فضاي مجازي و شبكه مجازي خودش را تست كند. اين نقش‌هاي متداخل، دانشجوي كنشگر سياسي يا جريان دانشجويي كنشگر سياسي را هم بي‌تغيير نگذاشته است. به تبع آن رابطه دانشجو و نهاد دانشگاه هم با خود دولت تغيير يافته است. اساسا كنشگري سياسي كه در جريان‌هاي دانشجويي مي‌بينيم امروز به نسبت گذشته خيلي تفاوت پيدا كرده است. شايد بشود گفت نوعي عدم‌مشاركت انتقادي و اعتراضي وجه قالب اين رفتار باشد. درست است كه شكل اين رفتار عدم‌مشاركت است اما مضمون سياسي دارد و به همين دليل هم در آن تعريف‌هاي جنبشي كه شما گفتيد قرار مي‌گيرد.

 

  • دولت‌ها در سياست‌گريزي يا سياست‌ورزي دانشگاه چقدر نقش دارند؟

پاسخ هر دو بخش سؤالتان مثبت است. دانشگاه ،هم نهاد مستقل است و هم دولت‌ها در آن نقش دارند. اين سؤال شما درون همان اصطلاح بزرگ‌تر توسعه و نسبت بين توسعه سياسي و بقيه ابعاد توسعه ازجمله توسعه علمي تعريف مي‌شود؛ يعني دولت‌هاي توسعه‌گرا دولت‌هايي هستند كه به توانمندي نهادهاي موجود، چه نهادهاي دولتي و چه نهادهاي غيردولتي كمك مي‌كنند. دولت توسعه‌گرا حتما از قوت و قدرت گرفتن جامعه مدني استقبال مي‌كند. آن دولتي تمركز‌گراست كه سعي مي‌كند دانشگاه را هم به همان سبكي كه قدرت سياسي مي‌پذيرد بازتعريف كند.

 

  • براساس اين تعريفي كه از مداخله كرديد، مي‌توان گفت كه در دوره 8ساله دولت نهم و دهم به‌خاطر مداخله نامتعارف دولت در عزل و نصب‌هاي دانشگاهي، دانشگاه بيش از حد سياسي بود و در دولت اصلاحات كمتر؟

اگر اين دوران اخير را مدنظر بگيريم در دوران اصلاحات دانشگاه به مفهوم درست كلمه سياسي‌تر است. اينكه ما نوع خاصي از سياست‌ورزي را به دانشگاه تحميل كنيم و دانشگاه را فقط و فقط دنباله‌رو سياست‌هاي دولت كنيم- اعم از دانشجو يا استادش را- آن دانشگاه، ديگر دانشگاه كنشگر سياسي نيست. به اين اعتبار چون در دولت اصلاحات نسبت به دولت اصولگراي بعدي شرايط آزادتر و مشاركت‌جويانه‌تر و رقابتي‌تر بود‌، دانشگاه سرزنده‌تر و زبان‌آورتر بود. البته دانشگاه انتقادي هم بود. يكي از فشرده‌ترين تعاريفي كه براي دانشگاه وجود دارد اين است كه مي‌گويند دانشگاه عقل نقاد جامعه است. به ميزاني كه دانشگاه به عقل نقاد نزديك مي‌شود، هم در كنشگري علمي – يعني در جايي كه آموزش مي‌دهد و مناسبت علمي دارد- و هم در جايي كه كنشگري فرهنگي و مدني دارد، نشانه‌هاي سرزندگي و حيات به جامعه صادر مي‌كند. در آن سو انفعال و نظاره‌گري، هم علامت بيماري در خود دانشگاه است و هم علامت بيماري و ركود در جامعه.

 

  • در 4سالي كه گذشت دولت روحاني شعار داده بود كه در تصميم‌سازي‌‌هاي سياسي نخبگان سياسي را مشاركت دهد. اين مشاركت صورت گرفته است؟

من اين مسئله را يك عارضه مي‌دانم و از نظر من هم همه دخيل هستند. هم دولت دخيل است، هم دانشگاه و هم ساختارها. اگر بخواهيم جواب كلي به اين سؤال بدهيم مسئله نگرشي، ساختاري و رفتاري است. اول بايد چنين باوري به‌وجود بيايد كه دانشگاه نهاد مصرف‌كننده نيست، دانشگاه نهاد مضر نيست. وقتي در سياست گذاري رسمي براي صرفه‌جويي‌ها تصميم‌گيري مي‌شود نخستين جايي كه براي كم‌كردن بودجه آن دست گذاشته مي‌شود بودجه تحقيق و دانشگاه است. اتفاقا در مسائل مبتلابه دولت مسائل جدي‌اي وجود دارد كه وقتي به دانشگاه سپرده مي‌شود، دانشگاهيان از پس مسئله خوب برمي‌آيند. مثلا مسئله پلاسكو را وقتي به دانشگاهيان سپردند گزارش جامعي از دل آن كميته درآمد. نقدي كه من به درون دانشگاه دارم اين است كه اساسا ترويج‌كننده روحيه محافظه‌كارانه و مسئله گريزانه است تا روحيه فعالانه و نقادانه. اينها دست به‌دست هم داده است تا عملا سهم نهاد دانشگاه از سياستگذاري و مداخله‌گري در اجراي برنامه‌هاي توسعه و برنامه‌هاي اجتماعي كوچك باشد.

 

  • مهم‌ترين الزامات

يكي از مهم‌ترين الزامات اعتماد متقابل بين دولت و دانشگاه اين است كه خواسته‌ها و مطالبات دانشگاهيان و دانشجويان ديده شود و در راس همه اين خواسته‌ها اين است كه بايد به نهاد دانشگاه به‌عنوان يك نهاد مستقل كه از آزادي‌هاي آكادميك برخوردار است نگاه شود، حقوق دانشگاهيان در آن به رسميت شناخته شود، آن تقطيع و پاره پاره شدن – كه آقاي روحاني هم در سخنراني خود در دانشگاه تهران به قطعه قطعه شدن دانشگاه‌ها اشاره كردند – حل بشود و دانشگاه بتواند مؤثر باشد. جزو ابزارهاي اين اتفاقات هم اين است كه مسئولاني كه براي وزارت علوم انتخاب مي‌شوند به انجام اصلاحات به مفهوم واقعي آن معتقد باشند؛ يعني معتقد به اين باشند كه بايد‌به دانشگاه به‌عنوان كانون نقاد توجه كرد ببينيد! آقاي روحاني مطرح مي‌كند كه دانشجو بايد در حل مسائل كشور مشاركت‌جو باشد و اظهارنظر كند و حتي گاهي ايشان نقد كرده‌اند كه چرا دانشجويان بي‌تفاوتند. دانشگاهيان بايد بيايند از مسائل مختلف كشور گره باز كنند و اگر بناست كه گره باز كنند متقابلا دانشجويان و دانشگاه هم از دولت اين انتظار را دارند كه هزينه‌هاي مشاركتشان سنگين نباشد و به‌دليل اظهارنظر كردن، به‌دليل فعاليت كردن محدوديت برايشان ايجاد نشود.

 

 

سرویس سیاسی «صبح امروز»

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *