مرتکبان جرم چه ویژگی‌هایی دارند؟

سارا ایزدخواه
دزدی از باسابقه‌ترین جرایم بشری است که در جوامع مختلف به شیوه‌های گوناگون دیده می‌شود. طبق اطلاعات مرکز آمار اعلام شده سرقت در سال ۹۷ به نسبت سال ۹۶، ۳۰ درصد بیشتر شده است. با توجه به اینکه آمار مشخصی از میزان سرقت در سال ۹۶ ارائه نشده، براساس آمار سرقت در سال ۹۵، می‌توان تعداد سرقت در سال ۹۷ را تخمین زد؛ بنابراین می‌شود، بیان کرد که در سال ۹۷، حدود ۷۶۲ هزار سرقت اتفاق افتاده که ۴۰ درصد این سرقت‌ها از لوازم خودرو و وسایل داخل آن و ١٤ درصد از منازل بوده است.
به گزارش روزنامه «صبح امروز» عامل مهمی که بسیاری از مردم و مجریان قضایی از آن غافلند، عوامل روانی-عاطفی است. در این راستا مریم احمدی‌منش، مشاور و تحلیلگر روانشناختی اجتماعی در رابطه با تأثیر عوامل روانی- عاطفی در گرایش افراد به بزهکاری توضیح می‌دهد: بسیاری از افراد بزهکار دچار آسیب‌های روانی بوده و از لحاظ شخصیتی مشکل دارند. اغلب سارقان در ویژگی‌هایی مانند: ناپختگی روانی، تکانش‌وری، حس نوع‌دوستی ضعیف و وجدان اخلاقی ضعیف شبیه یکدیگرند، اما از حیث تیپ شخصیتی نمی‌توان آن‌ها را در یک دسته جای داد.
داشتن روانی دردمند؛ عاملی در تعرض به مال و جان دیگران
به گفته وی درواقع عده‌ای از این افراد به‌صورت مشخص «سایکوپات» (روان دردمند) هستند و بی‌محابا مال و جان دیگران را مورد تعرض قرار می‌دهند؛ به‌ویژه آن‌هایی که سرقت به عنف دارند در این گروه جای می‌گیرند.
این روانشناس با بیان اینکه «عده دیگری از افرادی که دست به سرقت می‌زنند دارای اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند» خاطرنشان می‌کند: میزان احساس مسئولیت، رعایت اخلاقیات یا ملاحظه حقوق و خواسته‌های دیگران نزد این افراد کم است. رفتار این افراد، سراسر زیر نفوذ نیازهای شخصی خودشان صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر گرفتار کمبود یا ضعف وجدان، فقدان احساس گناه، خودمحوری، نگرش درنده‌خویی نسبت به دیگران، بی‌احساسی و بی‌تفاوتی نسبت به حقوق دیگران به صورت دروغ، دزدی، کلاه‌برداری، اختلاس و تخریب اموال مردم هستند. این قبیل افراد غالبا مردمانی جذاب، گیرا و باهوش هستند حتی ممکن است شغل‌های ارزنده‌ای به دست آورند، اما در این شغل‌ها دوام نمی‌آورند و بدهکاری بالا آورده و دست به اختلاس و دزدی می‌زنند.
بی‌اثر بودن مجازات و تنبیه برای مجرمانی که دچار اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند
احمدی‌منش توضیح می‌دهد: باید توجه داشت زمانی که چنین افرادی گرفتار قانون می‌شوند مکانیزم تنبیه، تغییری در رفتار آنان ایجاد نمی‌کند. این نوع شخصیت یکی از شدیدترین و جدی‌ترین اختلال‌های روانی است و واقعا نیاز به درمان دارد. عده‌ای دیگر از آنان (به ویژه افراد کم سن و سال‌تر) دچار سندرم کلیپتومانی(جنون دزدی) هستند. درواقع اختلال «دزدی بیمارگون» به عنوان یک اختلال روانی است که ویژگی اصلی دزدی بیمارگون، ناتوانی عود کننده برای مقاومت در برابر دزدیدن اشیاء است، در حالی که این وسایل، مصرف شخصی نداشته و یا ارزش پولی ندارند و این گروه به صورت وسواسی و بدون آنکه نیاز داشته باشند، اشیاء و وسایل دیگران را به سرقت می‌برند.
وی با بیان اینکه «همچنین گروه دیگری از سارقان دارای ویژگی شخصیتی «پارانوئید» هستند. درواقع دارای سوءظن، کینه و نفرت زیادی نسبت به افراد جامعه هستند؛ بنابراین با سرقت اموال می‌کوشند تا کینه و نفرت خود را تسکین بخشند» تشریح می‌کند: به طور کلی می‌توان گفت که اغلب سارقان از حیث شخصیتی «غیرعادی» هستند.
این روانشناس با اشاره به دیگر علل و انگیزه‌های روانی و عاطفی که منجر به گرایش افراد به دزدی می‌شود، تصریح می‌کند: یکی از این عوامل، فقر عاطفی است. درواقع رشد فرد در خانواده‌های از هم پاشیده ارتکاب جرم را تسهیل خواهد کرد. ویژگی دیگر ناکامی است به این معنا جوانی که در خانواده‌ای فقیر متولد و سال‌ها مورد بی‌مهری واقع شده، احتمالا در بزرگی به غارتگری اموال دیگران دست می‌زند و این امر برای او رضایتی را که همواره در جستجوی آن بوده، فراهم می‌کند.
احمدی‌منش با بیان اینکه «حسادت، ویژگی دیگری است که افراد را به گرایش به جرم می‌تواند ترغیب کند» می‌گوید: گاه فرد با توجه به عدم امکان دستیابی به موقعیت و منزلت دیگران رشک و حسد می‌برد، پس سعی می‌کند با دزدی به آن اموال دست یابد. از سویی دیگر تجربه‌های دوران کودکی و حوادث تلخی که این دوران رخ می‌دهد ممکن است از فرد شخصیت جامعه‌ستیز بسازد که در بزرگسالی او را به اعمال ضداجتماعی سوق دهد.
این روانشناس اجتماعی ادامه می‌دهد: پرخاشگری نیز می‌تواند در ارتکاب به جرم مؤثر باشد. درواقع فرد به وسیله پرخاش و اعمال ضداجتماعی می‌خواهد انتقام ناکامی‌های خویش را از دیگران بگیرد. همچنین وضعیت مغشوش خانواده، ستیز و اختلاف بین پدر و مادر و رفتار خشونت‌آمیز والدین از علل مهمی است که جوان را دچار نگرانی و ناامنی می‌کند.

به گفته وی برخی جوانان برای نشان دادن صفت کله‌شقی و جرات حادثه‌جویی که برای آن‌ها بسیار ارزشمند است، دست‌ به سرقت می‌زنند تا در چشم دوستان‌شان کسی باشند. گفتنی است زیاده‌روی در محبت نیز مانع رشد و تکامل شخصیت فرد می‌شود. فردی که در خانواده تمام توقعاتش بدون چون‌وچرا انجام می‌گیرد، خودخواه، پرمدعا و پرتوقع بوده و در صورت رو‌به‌رو شدن با شکست برای انتقام از جامعه ممکن است دست به دزدی بزند.
 فقر، بیکاری و اعتیاد؛ عوامل مهم برای گرایش به دزدی
احمدی‌منش با بیان اینکه “فقر ،بیکاری و اعتیاد سه عامل مهم در ایجاد انگیزه برای دزدی هستند” خاطرنشان می‌کند: از دیگر عوامل اجتماعی و اقتصادی می‌توان به مواردی چون فقر فرهنگی اشاره کرد، درواقع فردی که دزدی می‌کند به هنجارها، رسم‌ها، سنت‌ها و قوانین و ارزش‌های فرهنگی جامعه تجاوز می‌کند. فقر فرهنگی نقش اساسی در ایجاد جرم دارد. دزدان اکثرا بی‌سوادند و بی‌سوادان در اثر فقدان امکانات رشد فکری، برای پیشرفت و ترقی خود از شیوه‌های دیگر فرهنگی مثلا توانمندی‌‌های جسمی بهره می‌گیرند.
این روانشناس اجتماعی ادامه می‌دهد: نابرابری اجتماعی از دیگر عوامل در این زمینه است. طبقاتی بودن جامعه و نابرابری‌های اجتماعی، شهرنشینی و زاغه‌نشینی، گسترش بی‌رویه شهرها و انبوه جمعیت هر دو از عوامل جرم‌زا هستند. همچنین باید توجه داشت که فرزندان خانواده‌های بزهکار، آمادگی زیادی برای بزهکار شدن دارند. از سویی دیگر تاثیری که فرد از دوستان و همسالان خود می گیرد، غیر قابل انکار است. افرادی که اقدام به دزدی می کنند معمولا با دوستان ناباب حشر و نشر دارند. گفتنی است مهاجرت از روستا به شهر نیز می‌تواند  در این زمینه اثرگذار باشد. جوانان و خانواده‌هایی که به انتظار زندگی بهتر راهی شهرها می‌شوند، در مشکلات فراوان‌تری غرق می‌شوند و چون به خواسته‌های خود نمی‌رسند، به کارهای خلاف و غیر قانونی کشیده می‌شوند.
 تبعات فردی و روانشناختی و اجتماعی سرقت بر روی مال باختگان
احمدی‌منش تشریح می‌کند: یکی از تاثیرات مهم روانشناختی سرقت بر روی مال باختگان احساس عدم امنیت، افسردگی، استرس، اضطراب و نگرانی بیش از حد آن‌ها پس از روی دادن سرقت است که اصطلاحا به آن اضطراب پس ازسانحه یا PTSD می‌گوییم. رویکرد فرایند استرس، هم‌سو با مطالعة تأثیر عوامل اجتماعی بر ایجاد و توزیع اختلالات روانی ناشی از استرس، در دهه 1980 شکل گرفت و از همان زمان تاکنون سیطره خود را در مطالعات جامعه‌شناسی سلامت روان حفظ کرده است. الگوی فرایند استرس شامل سه مولفه اصلی است: منابع اجتماعی تولید استرس، عوامل روانی- اجتماعی تعدیل‌کننده یا میانجی استرس و واکنش به استرس. این رویکرد دارای این پیش‌فرض اساسی است که تمام رویدادهای خوشایند و ناخوشایند زندگی منبع تولید استرس هستند.
به گفته وی، گرچه به‌لحاظ تداوم زمانی، می‌توان پیوستاری از ضربه‌های شدید روانی (تروما) تا استرس‌زاهای مزمن را ترسیم کرد. یکی از عوامل تولیدکننده استرس در این رویکرد عدم احساس امنیت است که می‌توان از تهدیدها(نظیر تهدیدهای ناشی از خشونت فیزیکی یا زندگی در محلات جرم‌خیز و سرقت) به عنوان یکی از مولفه های اصلی نام برد.
این روانشناس با اشاره به روش‌های پیشگیری از سرقت می‌افزاید: والدین به جای این که به فرزندان خود بگویند “مواظب باش”، “اطراف خود را بپا”، “هوای کار را داشته باش” و… بهتر است بگویند “چگونه باش”، “چگونه دوستانی انتخاب کن” و… که البته باید این مفاهیم با زبانی ساده و قابل فهم معنا و مفهوم دزدی را برای کودک روشن کرده و زشتی این عمل را به او نشان دهند؛ یعنی همان داستان معروف تخم مرغ دزد و شتر دزد.
والدین فاصله‌ خود را با فرزندشان کاهش دهند
احمدی‌منش توضیح می‌دهد: گاهی اوقات برخی از والدین برداشتن یک خودکار یا مداد یا حتی اسباب بازی توسط فرزند خود را با آب و تاب بیان کرده و آن را به حساب شیرین‌کاری کودکان خود می‌گذارند. از همین جا نطفه دزدی بسته می‌شود. کودکان از چهارسالگی معنی وجدان، مال خود، مال دیگران، زشتی دست‌درازی به اموال دیگران را به خوبی می‌فهمند و باید به آن‌ها فهمانده شود. والدین باید تلاش کنند فاصله ارتباطی خود را با فرزندانشان کاهش داده و فقط در جایگاه ارباب یا رییس یا فرمانده قرار نگیرند بلکه والدین موفق همواره در جایگاه دوست فرزند خود بوده که می‌تواند او را از بزهکاری‌ها نجات دهد.

وی معتقد است باید زمینه سالم پرورش شخصیت کودکان و نوجوانان بعد از والدین به وسیله معلمان و مربیان فراهم شود و کودکان به گونه‌ای رشد کنند که از امور جرم‌زا بگریزند و بترسند. همچنین والدین در صورت مشاهده رفتار انحرافی در فرزندان باید مساله را جدی گرفته و قبل از رشد این ویروس در روح و روان وی ریشه آن را قطع کنند. بعضی از مادران تصور می‌کنند با مخفی کردن ناهنجاری‌های رفتاری فرزندان خود در مورد آن‌ها دلسوزی می‌کنند. این حرکت نه تنها دوست داشتن و ترحم نیست، بلکه گام اولیه در خیانت به آینده فرزندان است چرا که مخفی‌کاری اصلی‌ترین حرکت در آغاز بزهکاری کودکان و نوجوانان در شرایط حاضر است.

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *