«گفتا که خراب اولی»

در مهمانخانه‌ای بی‌نام و نشان میانسالانی دلتنگ قمار عشق می‌کنند و با روح خود ملاقات می‌یابند از الیزابت و ماکس گرفته تا الیسا و  باقی ماجرا…

در بین آثار دوراس «گفتا که خراب اولی» عجیب‌ترین است. به مراسمی می‌ماند که ما از رسم و اصول آن بی‌اطلاعیم اما مراتبش را با مسحوری دنبال می‌کنیم. درونمایه کتاب، همان طور که از عنوان آن مستفاد می‌شود، خرابی است، و این خرابی یکسره تحمیلی است، با این توضیح که خرابی در اینجا بری از خشونت و خصم و شورش است و بیشتر قرین تحلیل است و تراش و صیقل خوردن و تعالی یافتن.

پیش از این هم در آثار دوراس به طور قطع شاهد نمونه‌های متعددی بوده‌ایم که همین جوهره «گفتا که خراب اولی» را در خود داشته‌اند. مثلا سایه روشن‌هایی از موضوع کتاب حاضر را، با اندکی تغییر و تعدیل در عبارات و تصاویر، بعضا در مدراتو کانتاییله و شیدایی لل و اشتاین می توان مشاهده کرد، منتها در گفتا که خراب اولی با دنیایی از جنون یا بی نظمی روحی گمراه کننده سرو کار داریم: هر حرکتی به صورت مجزا و مجرد دارای منظری منطقی است، حال آنکه در ترتیبی سلسله ای و پیوسته، حالتی از ذهن به هم ریخته برای مان تداعی می شود که در آن خراب اولی…

«گفتا که خراب اولی» (همراه گفت و گوی دوراس با ژاک ریوت و ژان ناربونی) کتابی است از مارگریت دوراس با ترجمه‌ی قاسم روبین که در 148 صفحه و توسط انتشارات اختران در سال 1396 به چاپ رسیده است.

 

 

جواد لگزیان

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *