شاعر؛ زبان جامعه

زپوچ جهان هیچ اگردوست دارم / تورا ایکهن بوم وبر دوست دارم

تو را ای گرانمایه دیرینه ایران / تو را ای گرامی گهر دوست دارم

نه شرقی نه غربی نه تازی شدن را / برای تو ای بوم و بر دوست دارم

 

باری هرانسانی را زاد ومرگی است وتوفیری هم ندارد که درکجای جهان پای براین پهنه خاکی گذاشته وچه زمان درنگ کرده است؟ مهم این است که این انسان چه مایه دربهتر نمودن آرایه‌های این جهان کوشیده وچه اندازه برغنای  فرهنگی آن افزوده یا چه حجمی ازتاریخ و فرهنگ زادگاهش را به خود اختصاص داده است.

تاریخ هرملتی پراست از نام ونشان نامداران گوناگونی که نام بسیاری ازآنها عبرت تاریخ است وآمیخته به سبعیت و درنده خویی و نام گروهی دیگر اندیشمندان و شاعران و هنرمندانند که برتارک زمانه حک شده و می‌درخشد. باری این گروه باشمع وجودشان تاریکی‌ها را زدوده و راهی روشن و هموار را_ نه تنهافراروی ملت خود_ که فراروی جهانیان قرارداده‌اند اگرچه خود ناروایی‌ها ودشواری‌های بسیاری را به جان خریده و تحمل کرده‌اند.

درتاریخ پرفراز و فرود میهن عزیز ما ایران نیز از این شگفتی‌ها بسیار بوده وهست که همواره سیر صعودی داشته وجهانیان را نیز به تامل واداشته است. این مقال کوتاه را مجال آن نیست که حتا نگاهی گذرا به گوشه‌ای از تاریخ  پربار ادبیات کشورمان داشته باشیم واگر بخواهیم فهرست وار فقط نام ادیبان وشاعران تاثیر گذاررا یادآوری کنیم، داستان مثنوی هفتاد من کاغذ تداعی می‌شود. باری سخن بگردانیم وازشاعری یادآوریم که بیش از شش دهه پیروزی

ها و ناکامی‌های مردمش راسروده است.  امروز چهارم شهریور 1395 بیست وششمین سال روز خاموشی مهدی اخوان ثالث یکی ازچهره‌های ماندگار و تاثیرگذار ادبیات میهنمان ایران است واگر بخواهیم برسم تذکره نویسان  بنویسیم: مهدی اخوان ثالث در اسفند 1307 دیده به جهان گشود و تا دوره متوسطه در مشهد ادامه تحصیل داد و در هنرستان صنعتی رشته آهنگری را به پایان برد و بعد به تهران رفت و آموزگار شد و سپس در سال 1329 با دختر عمویش ازدواج کرد و پس از کودتای 28 مرداد 1332 به زندان رفت. پس از رهایی در جاهای مختلفی به کار پرداخت که از میان آنها رادیو تهران و تلویزون خوزستان و رادیو تلویزیون ایران است که برنامه به یاد ماندنی درودی، سرودی و بدرودی یادگار آن روزهاست.

اخوان با گشوده شدن فضای سیاسی در سال 56 در دانشگاه‌های تهران و ملی و تربیت معلم، به تدریس شعر کلاسیک و معاصر پرداخت وسرانجام در اوایل سال 1369 برای شعرخوانی به خارج از کشور دعوت شد و کوتاه زمانی پس از بازگشت در چهارم شهریور ماه 1369 در تهران با زندگی این جهان بدرود گفت و جان آزرده‌اش را به توس آورد.

اما آیا مهدی اخوان ثالث همین اندازه یا یک صفحه بیشتر از این را در تاریخ به خود اختصاص داده است…؟ هرگز… ماندگاری اخوان از آنروست که با ملتی بزرگ خندیده، گریه کرده، درد کشیده و اعتراض کرده است. بی‌شک نام مهدی اخوان ثالث در کنار نام بلند پایگان تاریخ ثبت خواهد شد زیرا «امید» یکی از نوپردازانی است که با حس اجتماعی نیرومندی در زندگی و سرنوشت انسان ایرانی بالیده است. شعر اخوان بی شک حرکتی تکاملی دارد، از جنبه فردی و عاشقانه به سوی جنبه اجتماعی و حماسی. او در میان مردم می‌گردد. با زندگی و دردهای آنها آشنا می‌شود از این روی با شور و هیجان پای به میدان جامعه می‌گذارد. زبان اخوان چه آنجا که با خشم و خروش فریاد بر می‌آورد و چه آنجا که ناله سر می‌دهد و چه آنجا که طنز گونه سخن می‌گوید، سبقه حماسی دارد. او نماینده کامل شعر نو است و در سوگ-حماسه‌ها با خشم و خروش و شیون، بلاها و مصیبت‌هایی که بر میهن و مردمش آوار شده است را فریاد می‌کند.

خانه ام آتش گرفته است، آتشی جانسوز

هرطرف می‌سوزد این آتش

پرده‌های و فرش‌ها را تارشان با پود…

خانه‌ام آتش گرفته است آتشی بیرحم

همچنان می‌سوزد این آتش

نقش‌هایی را که من بستم به خون دل

بر سر و چشم در و دیوار

در شب رسوای بی حاصل…

دشمنانم موذیانه خنده‌های فتحشان بر لب

بر من آتش به جان ناظر

 

 

اخوان ثالث دلگیر و سرخورده و خشمگین از بی­تفاوتی و دمسردی همسایگان و هموندانش که عمق فاجعه را در نیافته و به خواب و خور ارزانی شده از دیوان و انیران دلمشغول و آسوده آرمیده اند، دردمندانه می­گوید:

من به دستانی پر از تاول

این طرف را می­کنم خاموش

و از لهیب آن روم از هوش

خفته­اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر

صبح از من مانده بر جا

مشت خاکستر

وای آیا هیچ سر بر می­کنند از خواب

مهربان همسایگانم از پی امداد؟؟؟

 

باری اخوان ثالث هیچگاه نسبت به ناروایی­هایی که بر میهن و مردمش رفته و می­رود نمی­تواند بی­تفاوت بماند. در بخشی از شعر آنگاه پس از تندر گزارشی از پیروزی آغازین مردمش درمصاف با نامردمی وخودکامگی شادمانه می­گوید:

جنگی ازآنجانانه­های گرم وجانان بود

اندیشه­ام هرچند

بیدار بود و مرد میدان بود

اما

انگار بخت آورده بودم من

زیرا

چندین سوار تیزگامش را

درحمله­های گسترش پی کرده بودم من.

 

هنوزشیرینی پیروزی  به کام مردم ننشسته که  سازش پنهانی نابکارانی دراردوی دوست، بادشمن راوی هوشمند داستان را نگران کرده و دردمندانه می­گوید:

بازی به شیرینا بهایش بود.

با اینهمه ازهول مجهولی

دایم دلم برخویش می­لرزید

گویی خیانت می­کند بامن یکی ازچشم­ها یادست­های من!

وغمگینانه می­گوید:

پوشیده می­خندند باهم پیر فرزینان

من سیل­های اشک وخون بینم درخنده­ی اینان .

 

اخوان ثالث بربادرفتن آرزوهای نجیب ملتش را برنمی­تابد ودردمندانه چنین بیان می­کند:

ترکید تندر ترق

بین جنوب وشرق

زدآذرخشی برق

اکنون دگرباران جرجربود بود

هرچیز وهرجاخیس

 

او تنهایی ملتش را که ناجوانمردانه مورد  خیانت سوداگران بازار سیاست قرار گرفته­اند چنین می­سراید:

من بازنم بربام خانه برگلیم تار

در زیر آن باران غافلگیر ماندم

پندارم اشکی نیز افشاندم

 

درداستان این شکست برای فرزانه­ای چون امید پرسشی باقی می­ماندکه:

 

دیگر کدام ازجان گذشته زیر این رگبار

این هردم افزون بار

شطرنج خواهد باخت؟

 

بی­گمان اگر اخوان ثالث  هیچ اثری به جز زمستان وآنگاه پس ازتندر به جای نمی­گذاشت بس بود که بندی ازتاریخ ادبیات جهان به اواختصاص داده شود.ن کته قابل تامل اینکه بسیاری اخوان ثالث را برخلاف اسم مستعارش «امید»، ناامید و دل افسرده­اش خوانده­اند اما بایدگفت که چنین نیست. درقصه شهر سنگستان،کبوتران پس از:

و بردن ها و بردن ها و بردن ها

وگزمه­ها وگشتی­ها…..

باهم می­گویند: روز کوتاه است وسخن بسیار. بگوآیا این مسکین ستم رسیده را راه نجات و رستگاری هست که طلسمش را بگشاید؟ کبوتر دیگر درپاسخ می­گوید:

تواند بود

پس از این کوه تشنه دره­ای ژرف است

دراونزدیک غاری تار وتنها

چشمه­ای روشن

از اینجا تا کنارچشمه راهی نیست

چنین باید که شهزاده درآنچشمه بشوید تن

غبار قرن­ها دلمردگی از خویش بزداید

اهورا و ایزدان و مشاسپندان را

سزاشان باسرود سالخوردی نغز بستاید

پس ازآن هفت ریگ از ریگ­های چشمه بردارد

درآن نزدیک­ها چاهی ست

کنارش آذری افروزد و او را نمازی گرم بگذارد

پس آنگه هفت ریگش را

بنام و یاد هفت امشاسپندان در دهان چاه اندازد

از او جوشید خواهد آب

و خواهد گشت شیرین چشمه­ای

نشان آنکه دیگر خاستش بخت جوان از خواب

تواند باز بیند روزگار وصل

تواند بود و باید بود

ز اسب افتاده او نه از اصل.

 

پیچیدگی زبان اخوان نه توی رازناکی است که هر کس را به فراخور درک و دریافتش راه می­نماید. اگر بخواهی رضا به داده دهی بر جبین گره نزنی، نومیدی همراه توست وگرنه سوالات بی­جواب مانده امید را هرکدام جوابی مثبت است.

 

 

  • حسن قاسمی

 

image_print
1 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *