این جامعه دیگر شعار نمیفهمد!
مریم اصغری
بگذارید اول جمله ختم کلام را بگویم؛ «از جامعه نوشتن در روزنامه آسان نیست.» آن هم در عصر کمرنگ رسانههای کاغذی و جامعهای که هرکس با خرده اطلاعات خود که از شبکههای مجازی کسب کرده، خود را تحلیلگر خبر و سیاست و جامعه میداند!
سالی که گذشت از پدیدههای اجتماعی و نابرابر ایران تا حمایت از جامعه زنان و کارگری و اثرات فقر بر کالبد یک اجتماع و… بارها و به هرنحوی و به کرات گفتیم؛ نوشتیم و تایپ کردیم و کپی گزارشات ارزشمند دیگران را چاپ کردیم تا شاید دیده شود و اثر بگذارد. البته که اگر اثر نمیگذارد ریشه در جایی دیگر دارد. چراکه قاعدتا و به دور از کلیشههای سانسوری همیشگی، نمیتوان دولتمردان فعلی و سابق را موفق ارزیابی کرد. برای تصدیق هم کافی است پای صحبت چهارتا کارگر بنشینید یا آمار نارضایتی شغلی و زندگی را بررسی کنید و یا نیم نگاهی به نرخ طلاق و خودکشی و ترک تحصیل و… بیندازید.
بیشک جامعه مفهوم بسیار وسیعی دارد اما «خانواده کوچکترین نهاد جامعه است». جملهای که هرکدام از ما از همان سالهای دوران ابتدایی تحصیل با آن مواجه شدیم و حالا باید با پوست و گوشت و استخوان درک کرده باشیم که فروپاشی یک جامعه بزرگ، از ابتدا از همان نهاد خانواده شروع میشود. جایی که کارد به استخوان میرسد و چاشنی فقر سفره را خالی میکند و صبر را لبریز…
و جامعهای که بخاطر بیپولی به فروپاشی برسد دیگر شعار نمیفهمد؛ شعار نمیفهمد و آمار طلاق و خودکشی و بزه و بیکاری و ترک تحصیل و نارضایتی و حتی مهاجرت نخبگانی بالا میرود!
اگر آغاز هرسال را فرصتی برای بازنگری و ارتقا استراتژی برای ارتباط موثر و توسعه اجتماعی بدانیم، تقاضا و تاکید میکنم که لطفا امسال را نسوزانید! فرصتها خیلی زود دیر میشود و جامعه خیلی زود خسته…