گفت‌وگو با استاد جامعه‌شناس دانشگاه فردوسی در مورد عدالت آموزشی نظام آموزش‌وپرورش؛

ناتوانی در پرورش دانش‌آموزان؛ دستاورد دهه‌های اخیر آموزش‌وپرورش

ایجاد تغییرات در نظام آموزش‌وپرورش کشور در دهه‌های اخیر منجر به ایجاد ناعدالتی آموزشی شده است؛ درواقع به وجود آوردن انواع مدارس مثل مدارس سمپادی، غیردولتی، هیئت امنایی، نمونه دولتی و … و تغییر محتوای کتاب‌ها و کاهش حجم آن منجر شده که برخی مباحث اصلی حذف یا نیمه شود و از این طریق دانش‌آموزان مجبور شوند به خرید کتاب‌های کمک آموزشی یا شرکت در کلاس‌های کنکور روی آورند. این عامل منجر می‌شود تا دانش‌آموزانی که توان مالی برای استفاده از این امکانات فراآموزشی را نداشته باشند به نوعی در دوران تحصیل خود به‌ویژه برای شرکت در کنکور با مشکلات زیادی روبه‌رو شوند. اما این تغییرات از چه زمانی کلید خورد و چه تبعاتی را در جامعه به بار آورده و خواهد آورد؟ محسن نوغانی، عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی در گفت‌وگو با روزنامه «صبح امروز» به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد.

تغییر و تحولات نظام آموزش‌وپرورش ایران از چه زمانی آغاز شد؟

در نظام آموزش‌وپرورش با چالش روبه‌رو هستیم. این نظام با نیازها، مقتضیات و چالش‌هایی روبه‌رو است. بخش اصلی این مشکل که قرار بود، چالش‌ها را شناسایی و نقشه راه دقیقی ایجاد کند تا درنهایت بتواند آن‌ها را مرتفع کند، سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش است. درواقع مهمترین سند بالادستی برای این نظام، سند تحول بنیادین است. این سند مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده و چندین سال است که ابلاغ شده، اما مشکل موجود، اجرایی نشدن سند است.

آیا اجرایی شدن سند تحول بنیادین می‌تواند تمام نواقص و چالش‌های نظام آموزش‌وپرورش را رفع کرده و دستاورد مطلوبی به همراه داشته باشد یا خود نیز دچار نواقصی است؟

درواقع این سند، نوعی هدف‌گذاری، راهکار و عملیاتی‌سازی است. زمانی که سند تحول بنیادین عملیاتی شود زمانی است که می‌توانیم، اظهار نظر کنیم که این سند چه میزان می‌‌تواند نظام آموزش‌وپرورش را به اهداف خود برساند و از سویی دیگر نواقص خود را نشان دهد؛ بنابراین ما نمی‌توانیم چالش‌های موجود در نظام آموزش‌وپرورش را به سند ارجاع دهیم؛ چراکه هنوز سند تحول بنیادین این نظام، اجرایی نشده است.

برخی معلمان و دانش‌آموزان معتقدند که تغییر محتوای کتاب‌ها و کاسته شدن از حجم آن منجر شده مباحثی که در کنکور می‌آید از کتاب حذف شود تا دانش‌آموزان مجبور شوند از کتاب‌های کمک درسی یا کلاس‌های کنکور استفاده کنند. پرسش اینجاست چنین شرایطی می‌تواند چه تأثیر بر وضعیت دانش‌آموزانی که توانایی استفاده از کلاس‌ها یا کتاب‌های کمک درسی را ندارند به همراه داشته باشد؟ و در بلند مدت چنین روال آموزشی می‌تواند چه تأثیری بر قشر ضعیف جامعه بگذارد؟

آموزش‌وپرورش به مثابه یک نظام آموزشی می‌تواند با دو نوع چالش روبه‌رو باشد؛ چالش‌های درونی و بیرونی. اما در ارتباط با کنکور باید بگویم که تمامی چالش‌های کنکور مربوط به مسائل آموزش‌وپرورش نیست. کنکور، پدیده‌ای چند بعدی اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و آموزش‌وپرورش به تنهایی در وضعیت موجود، فارغ از عوامل بیرونی در جریان محتوا، در چالش‌ها و جهت‌گیری کنکور دخیل نیست.

حتی آموزش‌وپرورش در ایجاد تغییر در محتوای کتاب‌های درسی هم دخالتی ندارد؟ یعنی قدرت خود را از دست داده؟

نه. قطعاً آموزش‌وپرورش مسئول رسمی تعیین و تدوین محتوا برای آموزش فراگیران است. این که کتاب‌های درسی بتوانند با مقتضیات نسل جدید ارتباط برقرار کنند در راستای سند تحول بنیادین باشند و به پیچیدگی‌ها توجه کنند، بر عهده آموزش‌وپرورش است و این نظام بایستی به طور مستمر چالش‌ها و فرصت‌های پیش روی خود را رصد کرده و کتاب‌های درسی را نیز متناسب با این شرایط به‌روزسانی کند.

یعنی مساله جدی آموزش‌وپرورش این است که این نهاد می‌تواند تا چه اندازه عدالت آموزشی را که یکی از مظاهر مهم عدالت اجتماعی است، محقق کند

 

به دلیل تحولات بسیار، نیاز است تا کتاب‌های درسی نیز به روز شوند، اما نکته‌ای که وجود دارد اولویت‌های مردم است، برای مثال مدرک‌گرایی یکی از این اولویت‌ها شده؛ بنابراین صرف تغییر محتوا و تغییر در کتاب‌های درسی منجر به رفع چالش‌های این نظام نمی‌شود. اما باید توجه داشت کتاب‌های درسی یکی از مهمترین بخش‌ها است؛ چراکه رسانه آموزش‌وپرورش محسوب می‌شود؛ درنتیجه ضروری است تا کتاب‌های درسی بازنگری شود و براساس نیازها، نیازسنجی شده و احتیاجات مخاطبان گوناگون و تحولات فناورانه در آن مورد توجه واقع شود. کتاب درسی همه رسالت آموزش‌وپرورش را عملیاتی نمی‌کند، بلکه بخشی از آن است.

آموزش‌وپرورش در دهه اخیر قدرت خود را برای آموزش صحیح به دانش‌آموزان و تدوین کتاب‌های منطقی‌تر که با شرایط امروز نسل جدید همخوانی داشته باشد تا حدودی از دست داده و حتی در گزینش معلمان نیز این ضعف دیده می‌شود. در آزمون استخدامی اخیر موضوعی مطرح شده مبنی بر این که کسانی که در حوزه تحصیل کرده‌اند، می‌توانند به عنوان دبیر ادبیات در آموزش و پرورش مشغول به کار شوند این موارد نشان‌دهنده ضعف نظام آموزش‌وپرورش است یا اینکه جزوی از سیاست‌های آن محسوب می‌شود؟

اینجا بحث ضعف قدرت نظام آموزش‌وپرورش نبوده، بلکه صحبت از تحولات ساختاری است. به عبارتی کارگزاران و نهادهای متفاوتی هستند که در کنار آموزش‌وپرورش به ارائه رسمی و غیررسمی خدمات آموزشی می‌پردازند.  آموزش‌وپرورش با کثرت نهادی روبه‌رو است شبکه‌های اجتماعی، شبکه‌های غیررسمی، معلم خصوصی، کلاس کنکور و … همگی این‌ها آموزش در سایه یا نهادهای رقیب محسوب می‌شوند. یکی اشکالات موجود این است که به دلیل متکثر و پیچیده شدن تعلیم و تربیت، نهادهای دیگر نیز چون شبکه‌های اجتماعی، فضای مجازی به نوعی یکی از رقبای جدی آموزش‌وپرورش محسوب می‌شوند. وجود چنین شبکه‌هایی رقابت ایجاد می‌کند و وحدت نهادی ایجاد نمی‌شود، بلکه منجر به وجود آمدن کثرت نهادی می‌گردد.

معتقدم سند تحول بنیادین، مرکزیت و محور اصلی آموزش‌وپرورش رسمی است، اما از آنجا که فعالیت‌ها و مجاری غیررسمی به ویژه شبکه‌های اجتماعی و فضای رسانه‌ای متکثر شده‌اند میزانی نظام آموزشی را دچار چالش تکثر نهادی کرده‌اند و اگر این سند به درستی پیاده‌سازی شود، می‌تواند هم‌گرایی به وجود آورد.

در دهه اخیر چه عواملی باعث شده که در آموزش‌وپرورش کثرت نهادی ایجاد شود؟ در کشورهای دیگر هم این تغییر و تحولات وجود داشته، اما نظام آموزشی آن‌ها به میزان نظام اموزشی در ایران با چالش روبه‌رو نشده است.

بله کثرت نهادی الزاماً به معنای تهدید نیست. برای مثال این کثرت نهادی، به‌عنوان ظرفیت‌های متعددی در خدمت تعلیم و تربیت قرار می‌گیرند و نوعی فرصت محسوب می‌شوند.

دقیقاً پس چرا این شرایط برای نظام آموزش‌وپرورش ایران فرصت به حساب نمی‌آید، بلکه به نظام آموزشی ما صدمه وارد کرده است؟

بخشی از این شرایط به یک نوع راهبری یا وحدت فرماندهی بازمی‌گردد.

یعنی قدرتی فرادست از نظام آموزش‌وپرورش نیاز است؟

نه الزاماً. برای مثال قوانین و مقررات از جمله سند تحول بنیادین برای این موضوع دیده شده است. اتفاقاً بایستی نهادهای فرادست و جامع که قابلیت‌های زیادی هم دارند اقداماتی انجام دهند که نسبت به موضوع تعلیم و تربیت علی‌رغم وجود رقبا و نهادهای متفاوت و متکثر وحدت رویه ایجاد کنند. آموزش‌وپرورش مهمترین و اساسی‌ترین نهاد جامعه‌پذیری در کشور براساس قوانین و ساختارهای موجود محسوب می‌شود، اما زمانی که رقبا روی کار می‌آیند باید وحدتی بین این‌ها ایجاد شود تا همه به یک هدف واحد دست یابند.

برخی معلم‌ها این فرضیه را مطرح می‌کنند که آموزش‌وپرورش با ایجاد تغییرات درون ساختاری چون ایجاد مدارس سمپاد، نمونه دولتی و غیردولتی، تغییر در محتوای کتاب‌ها و… امکان تحرک اجتماعی برای قشرهای محروم‌تر جامعه را کاهش داده است؛ بدین معنا که درس خواندن در مدرسه‌ای بهتر منجر به قبولی بهتر در دانشگاه و درنتیجه یافتن کاری مناسبتر خواهد شد. به نظر شما چنین فرضیهای قابلیت اثبات شدن دارد؟

تایید هر فرضیه نیاز به داده دارد. ما برای پاسخگویی نیازمند داده‌های منظم و منسجمی هستیم. درواقع چنین وضعیتی نشانگر وجود چالش عدالت آموزشی است؛ یعنی مساله جدی آموزش‌وپرورش این است که این نهاد می‌تواند تا چه اندازه عدالت آموزشی را که یکی از مظاهر مهم عدالت اجتماعی است، محقق کند. جلوه‌های این عدالت، ایجاد امکانات آموزشی بین شهر و روستا، مناطق برخوردار و نیمه‌برخوردار و محروم، بین انواع مدارس و … است. اما نکته دیگر این است که لزوما تنوع خدمات آموزشی مانند وجود مدارس سمپاد یا مدارس غیردولتی به بی‌عدالتی آموزشی منجر نمی‌شود.

 

یکی از اساسی‌ترین کارکردهای آموزش‌وپرورش جامعه‌پذیری است و بیش از بعد آموزشی بعد پرورشی دارای اهمیت است. همواره این نظام آموزشی به‌دلیل کنکورمحور و رتبه‌محور شدن بعد آموزشی بسیار پررنگتری داشته و بعد پرورشی در آن مورد بی‌توجهی واقع شده است. این درحالی است که آنچه اهمیت دارد بحث انتقال ارزش‌ها، فرهنگ و جامعه‌پذیری است

 

فرض کنید مدارسی که آموزش‌پرورش ایجاد کرده چون مدارس غیردولتی یا سمپاد وظیفه اصلی خود را به‌درستی انجام دهند، فکر نمی‌کنم الزاماً وجود چنین مدارسی به بی‌عدالتی آموزشی منتهی شود. یعنی ما سازوکار درستی برای شناسایی نخبگان داشته باشیم، آموزش متناسبی با شرایط آن‌ها فراهم کنیم و استفاده درست از ظرفیت‌های آن‌ها شود، منعی به همراه ندارد، اما از طرفی چنین شرایطی منجر به بی‌عدالتی نیز می‌شود زمانی که همه منابع را به سمت این مدارس ببریم. اما باید توجه داشت که یکی از بزرگترین چالش‌های آموزش‌وپرورش منابع مالی است.

از نظر شما به عنوان یک جامعه‌شناس آموزش‌وپرورش توانسته با اقداماتی که در دهه‌های اخیر انجام داده منجر به افزایش عدالت آموزشی شود یا بی‌عدالتی جدیدی را رقم زده است؟ برای مثال در کنکور سراسری امسال ۶۷ درصد دانش‌آموزان مدارسِ سمپاد توانسته‌اند رتبه‌های برتر کنکور را به خود اختصاص دهند.

اگر بخواهم واقع‌بینانه بگویم آموزش‌وپرورش با توجه به امکاناتی که در اختیار دارد در صورت اجرایی کردن سند تحول بنیادین از مسیر عدالت خارج نشده، اما میزان برآوردسازی عدالت آموزشی در نقطه مطلوب می‌تواند نباشد. باید توجه داشت که ما نمی‌توانیم صرفاً براساس رتبه نفرات برتر کنکور وضعیت عدالت آموزشی را تایید کنیم. در این راستا باید میزان ورود به دانشگاه‌ها تعداد خانم‌ها، آقایان و … را برآورد کنیم. درواقع نیاز است روند موجود مورد بررسی قرار گیرد.

در حال حاضر نظام آموزش‌وپرورش هم از لحاظ نیروی کار دچار مشکلاتی است و هم از نظر جامعه‌پذیر کردن دانش‌آموزان اگر بخواهیم مقایسه‌ای کنیم وضعیت حال حاضر ما در نظام آموزش‌وپرورش نسبت به گذشته روندی روبه‌بهبود داشته است؟

بله. برای مثال بایستی میزان نرخ دسترسی افراد به آموزش عالی را از سال 62 به بعد را بررسی کرد، ببینید که چه میزان دانشگاه‌ها با افزایش ظرفیت آموزش عالی، سهم شهرستان‌ها و… توانستند میزان تحصیل‌کرده‌ها را افزایش دهند. بالاخره در این ممکلت کاری انجام گرفته است، هرچند نشانگر این نیست که عدالت به صورت صد درصدی تحقق یافته است، اما به هر حال نرخ دستیابی به آموزش عالی و برخورداری از فرصت‌های تحصیلی در آموزش عالی رو به افزایش بوده است.

اقدام صورت گرفته برای دسترسی بیشتر افراد به آموزش عالی چه میزان در نتیجه‌بخشی تأثیرگذار بوده؟ تا دهه گذشته افرادی که جزو قشر پایین بودند و در دانشگاه‌های معتبر تحصیل می‌کردند، می‌توانستند راحتتر به کار مورد نظر خود دسترسی پیدا کنند و درنتیجه تحرک اجتماعی داشته باشند، اما حجم زیاد از قشر تحصیلکرده به‌ویژه کسانی که در دانشگاه‌های ضعیفتری از لحاظ کیفیت آموزشی تحصیل کردند منجر شده میزان دسترسی افراد به کار نیز کاهش یابد.

اصطلاحی به نام آموزش اضافی در علوم اجتماعی داریم؛ یعنی اینکه بیش از نیازهای حوزه صنعت و اشتغال آموزش‌های عالی را گسترش دهیم و تب مدرک‌گرایی را دامن زنیم. بله در اینجا دو مسأله مهم وجود دارد یکی اینکه الزاماً و قطعاً تحصیلات عالیه عامل مؤثر در دست‌یابی به شغل نیست.

از لحاظ جامعه‌شناسی وضعیت امروز نظام آموزش‌وپرورش  و نوع جامعه‌پذیری که برای دانش‌آموزان رقم می‌زند و نقص‌های موجود این نظام به‌ویژه تأکیدی که برای آموزش دارد و پرورش در آن مغفول مانده، می‌تواند در بلندمدت چه آسیب‌هایی را به همراه داشته باشد؟ و آیا می‌تواند ایجادکننده بحران در باشد؟

بله. یکی از اساسی‌ترین کارکردهای آموزش‌وپرورش جامعه‌پذیری است و بیش از بعد آموزشی بعد پرورشی دارای اهمیت است. همواره این نظام آموزشی به‌دلیل کنکورمحور و رتبه‌محور شدن بعد آموزشی بسیار پررنگتری داشته و بعد پرورشی در آن مورد بی‌توجهی واقع شده است. این درحالی است که آنچه اهمیت دارد بحث انتقال ارزش‌ها، فرهنگ و جامعه‌پذیری است. ما نیازمند افرادی دارای یکسری اصول و نیازهای فرهنگی هستیم؛ چراکه این افراد آینده‌ساز مملکت هستند به‌ویژه در دوره آموزش‌وپرورش عمومی؛ یعنی پیش از کنکور این مسأله بسیار اهمیت دارد.

باید به این نکته دقت کردکه غلبه ابعاد آموزشی صِرف و فارغ‌التحصیل کردن صرف بدون توجه به بحث پرروش برابر است با ایجاد مخاطره؛ بنابراین هرگونه ناهماهنگی بین آموزش و پرورش منجر به ایجاد اختلال کارکردی برای این نهاد می‌شود. اختلال کارکردی به این معنا است که اجزای یک سیستم در راستای رسیدن به یک هدف معین با هم، هماهنگ نیستند. ای کاش همتی نسبت به این ابعاد عمیق آموزش‌وپروش که بحث پرورش است، به کار گرفته شود تا بتوان دانش‌آموزان را در مقابل بحران‌ها چون بحرانی که فضای مجازی ایجاد کرده ایمن و توانمند کرد. اگر سند تحول بنیادین به نحو درست اجرایی نشود آموزش‌پرورش به شیوه‌ای هدفنمد حرکت نخواهد کرد، هدف آن و مسیر مشخص نخواهد بود؛ بنابراین به آزمون و خطا روی می‌آوریم و چالش‌های بیشتری را به وجود خواهد آورد.

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *