عدم دعوت رئیس مجلس شورای اسلامی به نشستهای شورای وحدت اصولگرایان
لاریجانی دیگر خودی نیست
علی روغنگران
اصولگرایان درحالی که هنوز تنور انتخابات مجلس یازدهم گرم نشده، خود را یکه تاز این انتخابات میدانند و هیج شانسی برای رقیب اصلاحطلب خود قائل نیستند، در چنین فضایی به نظر میرسد در بین اصولگریان گروههایی باشند که به مانند جبهه پایداری با گفتمان جدیدی وارد گردونه رقابت شوند و علم تفرقه در بین اصولگرایان را بلند کنند. جدیدترین کنش معنادار اصولگرایان که در رسانهها بازتاب گستردهای را به همراه داشته، در ارتباط با عدم دعوت علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی به نشستهای شورای وحدت اصولگرایان است. اعضای شاجا (شورای ائتلاف جریان اصولگرایان) که اخیرا خود را میداندار اصلی جبهه اصولگرایان معرفی میکنند، مرزهایی جدی را میان حلقه اصولگرایان ناب و غیراصیل ترسیم کردهاند که در آن امثال علی لاریجانی، به عنوان سیاستمداری نزدیک به جناح معتدل نه تنها جایگاهی ندارند، بلکه باید جایگاه فعلی او را نیز با فردی به اصطلاح اصلح پر کرد. اکنون چنین رویکردی این مسئله را طرح میکند که چرا شاجا لاریجانی و همفکران او را در حلقه خودیها قرار نمیدهد؟ همچنین در وضعیت جدید، آینده سیاسی لاریجانی در چه مسیر احتمالی قرار خواهد گرفت؟
تنش میان جبهه اصولگرایی و علی لاریجانی بیش از آن که به ماهیت اصولگرا بودن و باور او به ارزشهای جناح راست مرتبط باشد، نوعی معمای حل شده میان میانهروی مبتنی بر منطق عقلگرایی با تندروی مبتنی بر احساس است. برخی بر این باور هستند که اصل مسئله را باید در ارتباط رئیس سه دوره مجلس با اصولگرایان در حمایت او از دولت تدبیر و امید ارزیابی کرد اما این رویکرد نسبتا درست، بازتاب دهنده تمامی جوانب نیست؛ زیرا نقطه اختلاف رویکرد تندروها به قبل از سال 1392 و تصدی حسن روحانی بر پاستور بر میگردد. نماد بارز این امر در مراسم در 22 بهمن سال 1391 قابل استناد است. در این مقطع زمانی، در سالگرد پیروزی انقلاب در شهر قم که علی لاریجانی نمایندگی شهروندان آن را در مجلس بر عهده داشت، عده ای با پرتاب کردن کفش و مهر به سمت رئیس مجلس نهم، سخنرانیاش را قطع کردند. در آن زمان اصولگرایان تندرو لاریجانی را به خاطر دفاع از استیضاح وزیر کار دولت محمود احمدینژاد، به سرپیچی از دستورات رهبری در مورد کاهش تنش بین دستگاههای حکومتی متهم میکردند. در ادامه منطق اعتدالی لاریجانی او را به سمت همکاری با دولت یازدهم سوق داد. برآیند این همکاری در جریان تصویب «برجام» در مجلس رقم خورد. زمانی که طرح اجرای برجام در 12 مهر 1394 به مجلس آمد، علی لاریجانی در مقام رئیس مجلس با دفاع همهجانبه از آن، از لزوم بررسی فوری این طرح و همچنین بندهای طرح و رایگیری در قالب دو فوریتی سخن به میان آورد. در نهایت تصویب کلیات و جزئیات برجام به ترتیب در 19 و 21 مهر 1394، تنش میان تندروها با لاریجانی را دو برابر کرد. در میانه این تنشها، راهاندازی «جمنا» یا همان جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی در سال 1395 از سوی اصولگرایان و خواست آنها برای ایجاد وحدت حداکثری در جبهه خود، معمای اختلاف تندروها با رئیس مجلس وقت را پیچیدهتر از همیشه کرد. جمنا که در ابتدا حضور علی لاریجانی را در نشستهای خود آرزو میکرد، پس از آنکه متوجه شد که او گرفتار در حلقه آنها نخواهد شد و حاضر به حضور در نشستهای آنها نیست، مسیر تنشافروزی با رئیس مجلس را در پیش گرفت. جمنا در عقدهگشایی خود علیه لاریجانی، علیه مصوبه مجلس درباره حقوقهای پرداختی مسئولان بیانیه داد که «مجلسی که باید «عدالت» را از میان سرپنجه های ظلم و تبعیض و فاصله طبقاتی آزاد کند، به طرحها و لوایحی رای میدهد که از آن بوی متعفن منجلاب اشرافیت و سرقت از بیتالمال به مشام میرسد… دولتمردی که عدالتخواه نباشد، یک متجاوز به حریم الهی است…».
این بیانیه که با صراحت انگشت اتهام را به سوی رئیس مجلس دراز کرده بود، واکنش سخت علی لاریجانی را به همراه داشت. در پاسخ او بیان کرد: « براي من جالب است برخی تشكلهایی كه تازگيها هم به وجود آمده و در فضای انتخابات فعاليت می كنند با یک بيان بیادبانه نسبت به مجلس حرفهای نادرست زدند.» همچنین، رئیس مجلس در اظهاراتی دیگر در آن زمان عنوان کرد: «دریافتی زمان نمایندگی شما معلوم است. برای مردم جانماز آب نکشید». اشاره لاریجانی به برخی اعضای جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی (جمنا) بود که زمانی نمایندگی مجلس را بر عهده داشتهاند. شکست جمنا در انتخابات ریاست جمهوری 96، دوری جدید از تنش را میان اصولگرایان تندرو با علی لاریجانی رقم زد. در دور جدید همکاری میان لاریجانی با دولت دوازدهم، او بار دیگر با اجماع اصولگرایان، اعتدالیون و حتی حمایت برخی اصلاحطلبان برای بار سوم ریاست خانه ملت را عهدهدار شد. در دوران جدید، مطرح شدن لوایح FATF در مجلس و حمایت نسبی لاریجانی از تصویب آن، خشم اصولگرایان را برانگیخت. به ویژه پس از تشکیل شاجا یا همان شورای ائتلاف جریان اصولگرایان، شاهد دو رویه عمده بودیم. از یک سو، علی لاریجانی در مقام سیاستمداری معتدل، به شدت خاطره تلخ تشنجآفرینی جمنا را در حمله به او و مجلس در ذهن داشت و از این رو، با تلقی کردن شاجا به عنوان نمایندگی جریان وابسته به تندروها به حضور در جمع آنها رغبتی نشان نداد. در سوی مقابل، شاجا نیز با طرح مسائلی همچون «تصویب 20 دقیقهای برجام»، «برباددادن منافع ملی با بستن دهان منتقدان در مجلس»، «پیشبردن خط استکبار در لوایح FATF» و … رئیس مجلس دهم را در معرض شدیدترین انتقادات قرار دادند. در واپسین نمود نیز در مراسم 22 بهمن سال گذشته (97) شاهد بودیم، درپی اعتراض امام جمعه کرج سخنرانی لاریجانی لغو شد. به هر حال داستان تنش تندروها با اعتدالیونی همانند لاریجانی در جبهه اصولگرایی از ابتدا مسئلهای غیرمنتظره نبوده و به نظر میرسد در آینده نیز ادامه خواهد داشت. در شرایطی که اصولگرایان در نتیجه بحرانهای اقتصادی داخلی، بیش از هر زمان دیگری نسبت به موفقیت خود در انتخابات مجلس یازدهم اطمینان دارند اما رویه طیف وسیعی از آنها در حذف امثال لاریجانی و دیگران که منطقی عقلانی و میانهرو دارند، به نظر میرسد آنها را همچون انتخابات گذشته دچار نوعی بازی در زمین بیرقیب خودی کرده است. در مقطع کنونی از یک سو شاجا بهمنظور ایجاد وحدت در انتخابات اسفند 1398 ایجاد شده اما همچنان جمنا نیز در موازات آن فعال است. از سوی دیگر برخی شخصیتهای اصولگرا در پی موازی کاری و پیجویی آرمانهای خود در قالب جریانی سوم هستند. در این میان، مدعیان جبهه پایداری نیز همچنان سازهای خود را برای عرضاندام در معادلات کوک میکنند. در چنین فضایی که تندروها سرگرم بازی گردانی در زمین بیرقیب خودی هستند، طیفهایی نظیر جبهه پایداری، جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان و تشکلهایی از این دست، خود را داعیهدار میدان دانسته و در پی حذف نامهای بزرگ همچون لاریجانی هستند. حذف لاریجانی و همقطاران او در جبهه اصولگرایی، زمینهساز تنش فزاینده میان اصولگرایان شده و به نظر میرسد نبود یک بزرگتر قابل ارجاع کار را برای آنها بیش از همیشه دشوار خواهد کرد. در فضایی که آنها خود را از پیش برنده رقابت سیاسی مجلس جدید میدانند، موجی از خودکشی سیاسی داعیهداران این جبهه را در بر گرفته که در آینده میتواند به طوفانی برای تنش فزاینده میان آنها تبدیل شود. بخشی بزرگ از اصولگرایان بر این باور هستند که با عدم دعوت از علی لاریجانی به نشستهای شورای وحدت میتوانند او را در مسیر انتخاب دوگانه میان اصولگرایی یا گرایش به اعتدالیون قرار دهند. برخی این امر را نیز با دوگانه انتخاب میان تداوم همکاری با دولت روحانی یا پیوستن به جرگه مخالفان او نیز مورد خطاب قرار میدهند. حتی تندروها با این منطق پیش میروند که علی لاریجانی باید در جرگه اخراجیها قرار بگیرد و برای همیشه میبایست با او وداع کرد. با این وجود، تمامی این استدلالها در عرصه معادلات میدانی نسبت به این امر غافل هستند که از یک سو، علی لاریجانی بخشی قابل توجه از بدنه اصولگرایان را در پشتیبانی و حمایت از خود میبیند و بر همین اساس میتوان از او به عنوان یکی از اصلیترین گزینههای مورد اجماع اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری 1400 نام برد. بنابراین، میتوان گفت که لاریجانی و جایگاه او بزرگتر از آن است که تندروها به آسانی او را از دایره معادلات کنار بگذارند. از سوی دیگر، به نظر میرسد علی لاریجانی نیز به خوبی نسبت به این مسئله آگاه است که هر گونه چرخش و گذار او از جبهه اصولگرایی به سوی جناح اعتدالگرایان در مقام جریان میان اصلاحطلبی و اصولگرایی، میتواند همچون خودکشی سیاسی برای او باشد؛ زیرا او در میان اعتدالگرایان از مقبولیت بسیار پایینی برخوردار است و بیشتر از آن مسئله این است که احتمال حمایت جبهه اصلاحات از او نیز بسیار نامحتمل به نظر میرسد. در همین ارتباط، ابوالقاسم رئوفیان، فعال سیاسی اصولگرا و دبیر حزب ایران زمین درباره موضع اصولگرایان درباره کاندیداتوری علی لاریجانی گفته: «اصولگرایان یک پارچه نیستند. حمایت طیفی از اصولگرایان از آقای لاریجانی را نمیتوانیم به کل جناح اصولگرایی تعمیم بدهیم. تا الان من به عنوان یک فعال سیاسی، این استنباط را ندارم که الزامات انسجام رعایت شود. لذا اگر طیفی از اصولگرایان از آقای لاریجانی حمایت کند، به معنای حمایت همه اصولگرایان نیست. رئوفیان همچنین معتقد است: «اصولگرایانی که منسوب به جمنا هستند، صد در صد با نامزدی آقای لاریجانی مخالف هستند.» این اظهارات نشانگر آن است که طیفی وسیع از اصولگرایان همچنان در کنار لاریجانی هستند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.