اینجا قلم چرخاندن سخت است

مریم اصغری

 

می خواستم طبق روال از خاطرات بگویم، از سالی که گدشت، از بالغ بر ۲۲۰ شماره و اتفاقات هر روزه و تیتر و چاپ و فیچر و.‌‌…

اما نشد. شاید هم ذهنم کمی جدیت میخواست!

اهالی رسانه می‌دانند خبرنگاری در دنیای امروز و در جامعه مدنی فعلی درست در میان انبوه مردمی که بخش از باور خود به رسانه را از دست دادند، کاری‌ست بس طاقت فرس! تو، هم باید ساختارها و چارچوب‌ها را رعایت کنی و هم آرمان‌های روزنامه‌نگاری و شعارهای مردم محوری خود را زیر پا نگذاری

اینجا قلم چرخاندن سخت است. شعاری و دست فرسوده است، اما دقیقا راه رفتن روی لبه تیغ است و از هر سمت که بیفتی یا آسیب می‌بینی یا باور جامعه را از دست می‌دهی و یا سرکوب می‌شوی و در نهایت منزوی و از میدان بیرونت می‌کنند.

ما اینجا اگر نگوییم هر روز و شبمان، باید بگوییم غالب اوقاتمان در پر استرس‌ترین حالت ممکن می‌گذرد و شاید هم همین باشد که جزو مشاغل سختیم. هر چند به هر کس که می‌گویبم شغل ما بازنشستگی مشاغل سخت است، می‌گوید مگر در معدن کار می‌کنید؟

نه دوست دور نزدیک! معدن نیست اما معدن افکار و دغدغه و جنگ و مسئولیت است برای ه.ر اتفاق دور و نزدیکی!

حالا قلم در دست گرفتیم تا از درد خودمان بگوییم اما ناتوانیم!

اصلا فکر کنید ما درد نداریم. اما صحبت را برشما تمام کنم. جامعه زخمی است و ما می‌بینیم و می‌گوییم و دست و پنجه نرم می‌کنیم تا بفهمانیم!

و در نهایت ای کاش این روز از سطح سطحی دیدوبازدید و ‌کارت‌های خالی از هدیه و تبریک و پیامک خارج شود و جای آن هر ساله درصدی به آزادی عملمان اضافه شود.

image_print