گردن دردهای یک کتابفروش سیار
در همین روزگار خودمان بود؛ نه خیلی دور، نه خیلی نزدیک، دختری ظریف اندام، خسته از درس و مشق و دانشکده، به آینده مبهم خودش چشم دوخته بود، عاشق رشته تحصیلی اش، هنر، بود. دانشآموخته کاردانی گرافیک از آموزشکده فنی و حرفهای الزهرای مشهد. همیشه لابهلای کتابهایش در کتابخانه کوچک اتاقش گم میشد و کتاب […]