کوتاه بودن جنگ با ایران یک توهم است

در روز‌های اخیر جدالی لفظی میان مقامات سیاسی و نظامی ایران با رئیس جمهور آمریکا درباره دامنه جنگ احتمالی رخ داد. دونالد ترامپ چند روز پیش در اظهار نظری گفته بود: «هر حمله ایران به هر چیز متعلق به آمریکا، با نیرویی عظیم و کوبنده رو‌به‌رو خواهد شد. در بعضی زمینه‌ها، کوبنده به معنای محو کامل است» رئیس جمهور آمریکا همچنین چهارشنبه شب و در یک مصاحبه گفت که به نظر او جنگ ایران و ایالات متحده در صورت وقوع زیاد طولانی نخواهد شد. اما محمد جواد ظریف در واکنش به تهدید ترامپ نوشت: «محو=نسل‌کشی=جنایت جنگی.» وزیر امور خارجه افزود: «کوتاه بودن جنگ با ایران یک توهم است.» او گفت: «هرکس جنگ را شروع کند پایان‌دهنده آن نخواهد بود

رجز خوانی مقامات ایران به ظریف ختم نشد و سرلشکر غلامعلی رشید فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا (ص) نیز به سخنان ترامپ واکنش نشان داد. رشید گفت: «ما هشدار می‌دهیم که زمان و دامنه جنگ در کنترل هیچ‌کس نخواهد بود. آمریکا باید از اشتباه تجاوز به عراق و افغانستان درس گرفته باشد که موجب تحمیل 7 هزار میلیار دلار و 70 هزار کشته و مجروح به این کشور‌ها شد و در محاسبات خود برای تصمیم گیری دچار اشتباه بدون بازگشت نشود

او تاکید کرد: «نیرو‌های مسلح جهوری اسلامی بدون هیچگونه تردید در برابر هر گونه اقدام تجاوز کارانه دشمن به جزایر و مرز‌های دریایی، زمینی و هوایی ایران اسلامی پاسخ قوی و پشیمان کننده خواهند داد

انسان‌ها همیشه تلاش می‌کنند که از جنگ خود را رهایی بخشند و در پرتو صلح از تمام راه‌های موجود برای پیشگیری از جنگ استفاده کنند، اما گاهی جنگ به مثابه یک جراحی بزرگ گریز ناپذیر نشان می‌دهد. آنچه که در مورد ایران و آمریکا مطرح است این است که آیا جنگ ضرورتی تردید ناپذیر برای یک جراحی بزرگ است؟ پاسخ به این سوال کلیدی است. آنچه که در صحنه واقعیت دیده می‌شود، تهدید‌های دو طرف برای ایجاد جنگ و نزاع است. ایالات متحده آمریکا براساس چهارچوب تئوریکی که از آن استراتژی جوجیتسو بر می‌خیزد در پی ایجاد فضای تحریک تهران برای آغاز کردن یک جنگ گسترده است تا بتواند به اهداف خود دست یافته و با جاخالی دادن به تهران زمینه‌های پرتاب ایران به دامن یک جنگ بین المللی فراهم کند. ایالات متحده آمریکا برآن شده است که مسئله ایران را حل کند. به عبارت دیگر به باور آمریکا ایران تا سال 1397 یک چالش بین المللی بود، اکنون ایران برای آمریکا یک مسئله بین المللی است و باید این مسئله حل شود وگرنه می‌تواند برای این کشور بحرانی بزرگ بیافریند. سه مفهوم همواره در کنار هم می‌نشینند. اول مفهوم “چالش” که در میانه قرار دارد. یک سوی آن مفهوم “مسئله” و سوی دیگر آن مفهوم “بحران” قراردارد. اگر دولتی بتواند چالش‌های فراروی خود را به مسئله و مسئله را حل کند به طبع از فرصت‌های موجود بهره برده است. در کنار این سه مفهوم، “دام چاله ها” هم قرار دارند. دام چاله‌ها اصولا از طرف شکارچیان برای دام‌هایی که می‌خواهند شکار کنند در سطح زمین گسترده می‌شود. آنها چاله‌ای می‌کنند و روی آن را می‌پوشانند، شکار بدون توجه به اینکه چاهی روبه روی اوست به دام می‌افتد و در چاله فرود می‌آید. به نظر می رسد که اکنون هر دو عاملیت رودر روی هم یعنی آمریکا و ایران در فکر کندن دام چاله جنگ در برابر همدیگر هستند تا جنگ را یکی آغاز و دیگری آن را گسترش و سپس به سود خود مدیریت کند. اینجاست که صبوری، احتیاط و اعلام مواضع، کمتر در حوزه ادبیات سیاسی معنا پیدا می‌کند. هر آنچه که بیشتر سخن گفته شود و به ویژه نظامیان به جای سیاسیون حرف بزنند، از منظر سیاسی انباشت گزاره‌ها به نفع دیگری خواهد بود. فلذا می‌بینیم که در جبهه آمریکا جان بولتون، مایک پمپئو و دونالد ترامپ سخن می‌گویند و نظامیان این کشور کمتر موضع گیری می‌کنند. این از منظر حقوق بین الملل نشان دهنده این است که آمریکا وارد فاز نظامی نمی‌شود. موضع گیری نظامیان ایران از منظر حقوق بین الملل می‌تواند در آینده مستمسکی برای ایجاد یک فضای رسانه‌ای علیه ایران در آغاز جنگ احتمالی باشد. شرایط کنونی به گونه‌ای است که هر کدام از طرفین تلاش دارد دیگری را در وضعیت عمل انجام شده قرار دهد و آغاز یک درگیری احتمالی را به پایتخت‌های یکدیگر نسبت دهند. آمریکایی‌ها در همین راستا مسئله فجیره، حمله پهپاد‌ها به آرامکو، حمله‌های حوثی‌ها به فرودگاه‌های عربستان، حمله به منطقه سبز عراق، حمله به نفتکش‌ها و نهایتا حمله به پهپاد آمریکایی را در سبد ایرانی‌ها گذاشته اند و آن را مکررا در رسانه‌های گوناگون بیان می‌کنند و از این طریق می‌خواهند این نکته را مطرح کنند که ایران تلاش دارد ایالات متحده را به درون یک جنگ بکشاند، اما آمریکا از این جنگ گریزان است. دو سوی جریان باید مراقبت کنند که آیا می‌خواهند جنگی آغاز شود؟ جنگ اگر آغاز شود با توازن قدرت معنا پیدا می‌کند. قدرت می‌تواند ابعاد مادی و معنوی داشته باشد، اما آنچه که در مجموع آن را روشن می‌کند نوع اسلحه، تعداد آنها، اراده به استفاده از آنها و داشتن فناوری‌های جدید نظامی در عرصه بین المللی و جنگ‌های مدرن است. مسئله “زمان” برای یک جنگ را باید مولفه مهمی در گستردگی آن دانست. به این معنا که آیا زمان جنگ کوتاه خواهد بود یا طولانی؟ جنگ آمریکا علیه عراق در ایران به عنوان یک جنگ فرسایشی از سوی بسیاری افراد در آن زمان معرفی شد. اما این جنگ بیش از دو هفته طول نکشید و رژیم صدام سقوط کرد. جنگ‌های دیگری نیز که آمریکا درمنطقه انجام داده از منظر نظامی چندان طولانی مدت نبوده، اما از منظر ماندن در منطقه و پرداختن هزینه‌های آن برای آمریکا زیاد و فرسایشی بوده است. از طرف دیگر باید پذیرفت ایران نه افغانستان است، نه عراق. ایران، ایران است و ویژگی‌های خاص خود را دارد. اکنون سپاه و ارتشی قدرتمند پشت سر ایران قرار دارد و می‌تواند برای آمریکا مقوله‌ای بسیار سخت‌تر از بحران عراق و افغانستان باشد. در هر جنگی آغاز و پایانی وجود دارد، این آغاز و پایان یک طرف ماجراست، اما خروجی‌ها و پیامد‌های آن طرف دیگر داستان است.

روغنگران

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *