سایه شوم فقر بر پیکره جامعه؛
دستمزدهای رو به زوال
مریم اصغری
فقر، پدیدهای شوم و چندوجهی، نه تنها زندگی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد، بلکه سایههای سنگین خود را بر پیکره کل جامعه میافکند. فقر، فراتر از یک مسئله اقتصادی، ریشههای عمیقی در نابرابریهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارد و زمینهساز بروز آسیبهای اجتماعی متعددی میشود. یکی از مهمترین عوامل تشدید فقر در سالهای اخیر، کاهش ارزش دلاری دستمزدها بوده است. همواره نرخ افزایش دستمزدها، به لحاظ دلاری، نسبت به سالهای قبل کاهش داشته و درصد افزایش حقوقها، نه تنها درآمد خانوادههای کارگری را افزایش نمیدهد، بلکه با توجه به افزایش نرخ دلار، درآمد آنها روز به روز کمتر هم میشود. این موضوع، به طور مستقیم، فقر را تولید میکند و بسیاری از خانوادهها را به زیر خط فقر سوق میدهد.
در این میان کودکان، آسیبپذیرترین قربانیان فقر، از ابتداییترین حقوق خود محروم میشوند. آنها به جای تحصیل و بازی، مجبور به کار در شرایط سخت و طاقتفرسا میشوند و آیندهشان در هالهای از ابهام فرو میرود. خانوادههایی که در فقر دست و پا میزنند، در تامین نیازهای اولیه خود، مانند غذا، مسکن و بهداشت، با مشکلات جدی مواجه میشوند. این مسئله، نه تنها سلامت جسمی آنها را به خطر میاندازد، بلکه سلامت روانی آنها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
همچنین فقر، زمینهساز بروز اعتیاد، جرم و جنایت و خشونت میشود. افرادی که در فقر زندگی میکنند، به دلیل ناامیدی و فقدان فرصتهای برابر، بیشتر در معرض خطر گرایش به رفتارهای پرخطر و غیرقانونی قرار دارند. زنان و دختران، به ویژه در مناطق محروم، بیشتر در معرض خشونت خانگی و جنسی قرار دارند. آنها به دلیل فقر و نابرابریهای جنسیتی، از حمایتهای لازم برخوردار نیستند و در معرض آسیبهای جدی قرار میگیرند.
در ادامه روند رو به گسترش فقر، حاشیهنشینی نیز به عنوان یکی از پیامدهای بارز این پدیده به بروز آسیبهای اجتماعی دامن میزند. افرادی که در حاشیه شهرها زندگی میکنند، از امکانات و خدمات اولیه محروم هستند و در معرض انواع آسیبهای اجتماعی قرار دارند. آنها به دلیل فقر و تبعیض، احساس طردشدگی میکنند و بیشتر در معرض خطر گرایش به رفتارهای پرخطر و غیرقانونی قرار دارند که این امر نیز به تضعیف نهادهای اجتماعی و فرهنگی نیز منجر میشود. افرادی که در فقر زندگی میکنند، کمتر در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی مشارکت میکنند و احساس تعلق به جامعه را از دست میدهند. این مسئله، به تضعیف همبستگی اجتماعی و افزایش شکافهای اجتماعی منجر میشود.
در پایان به این نکته باید تاکید کرد که مقابله با فقر، نیازمند رویکردی جامع و چندجانبه است. دولت، نهادهای مدنی و افراد جامعه، همگی باید در این زمینه مسئولیتپذیر باشند. دولت باید با اتخاذ سیاستهای اقتصادی و اجتماعی مناسب، به کاهش فقر و نابرابریهای اجتماعی کمک کند. نهادهای مدنی باید با ارائه خدمات حمایتی و توانمندسازی، به افراد آسیبپذیر کمک کنند. افراد جامعه نیز باید با همدلی و همیاری، به کاهش فقر و آسیبهای اجتماعی کمک کنند تا بلکه هرچند کم شاید بتوان آیندهای برابر را رقم زد.