سایهای از سر جهان کم شد؛
هرگز از مرگ نترسیدم من
مریم اصغری
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنهای بر در این خانه تنها زد و رفت
خبر تلخ و کوتاه بود
باقی مانده یک قرن شعر معاصر، پس از سالها ضجه دلداگی، در واپسین ساعات بامداد چهارشنبه نوزدهم مردادماه، در سن ۹۴ سالگی در کلن آلمان از تکرار ترانه زندگی دل زده شد و چشم از جهان فروبست، او را به خاطرات تکرار ناشدنی شعر میسپاریم هرچند نیک میدانیم شاعر نمیمیرد.
به گزارش روزنامه «صبح امروز»؛ امیر هوشنگ ابتهاج معروف به «ه.الف سایه» که در ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد، مردی از جنس شعر و ادب فارسی است که شعر هاي وی طرفداران زیادی دارد. او کودکیاش را در رشت گذراند و دوران دبیرستانش را به تهران آمد. وی درسال ۱۳۱۸ با موسیقی و سرودن شعر آشنا گردید و در آغاز راه همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساسا شاعری غزلسرا بود؛ همخوانی نداشت. چراکه به عقیده ابتهاج شعر امروز ناگزیر باید مبین احوال زمان و احساسات شاعر که تاثیر پذیر از پدیده هاي اجتماعی اوست باشد و تردید نیست بیان این احساسات و مفاهیم اگر در قالب اشعار گذشته ممکن باشد لااقل با همان ترکیبات و اشارات و واژه هاي مستعمل مقدور نیست.
آینهدار غمها و شادیهای عصر ما
در این خصوص محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر، مدرس و پژوهشگر گفته است: «شعر سایه استمرار بخشی از جمالشناسی شعر حافظ است. آنهایی که بوطیقای حافظ را به نیکی میشناسند از شعر سایه سرمست میشوند. چراکه آنچه هنر سایه را در برابر تمام غزلسرایان بعد از حافظ امتیاز بخشیده همین است که او ظرایف بوطیقای حافظ را در خدمت تصویرگری بهارها و زمستانهای تاریخی انسان درآورده است و در این راه سرآمد همه اقران خویش در طول این هفتصد سال بوده است. میبینید که بدین گونه سایه در جهان ویژه خویش یکی از نوادر قرون و اعصار است.
کدکنی تاکید میکند که «سایه» بیآنکه مدعی خلق جهانی ویژه خویش باشد، آینهدار غمها و شادیهای عصر ماست.
اصلا مرگی وجود ندارد
زنده یاد ابتهاج در زیستنامۀ «سایه» که در سیوچهارمین شماره از نشریۀ «حافظ» (شهریور ۱۳۸۵) منتشر شد نوشت: «من (امیرهوشنگ) تنها پسر «آقاخان» ابتهاج و «فاطمه رفعت» بهشمار میرفتم. بعد از من سه تا دختر بهدنیا آمدند و ضمناً یک پسر هم قبل از من، نیامده رفت. خیلی برای خانوادهام اهمیت داشتم و خیلی عزیزکرده، خودسر، خودرای، لوس و از خودراضی بار آمده بودم! تا دوازده سیزده سالگی من، اگر کسی حال مرا از مادرم میپرسید، زارزار گریه میکرد و میگفت که یک پسر دارم که آن همه دیوان است. هرچه میگفتند: خانمجان! پسربچهها اینطورند و بزرگ میشوند، خوب و عاقل میشوند، میگفت که دگیر کی میخواهد عاقل شود؟
خیلی اذیتکننده و آزارگر بودم. یک بچه کم کوچکتر از خود را با طناب میبستم و از درخت آویزان میکردم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه عنصری که در ضلع جنوبی باغ سبزهمیدان بود، گذراندم؛ بعد مرا گذاشتند مدرسه قاآنی که پشت خانۀ ما در سبزهمیدان و آن طرف در ته کوچه بود، بعد از آنجا برای کلاس هشتم به مدرسۀ شاپور که کلاسهای چهارم و پنجم متوسطه را آنجا خواندم. در مورد من میگفتند که: او در پی آموختن و یادگرفتن است اما در درس و کار مدرسه چندان کوشا و ساعی نیست و زیاد به آن توجه نشان نمیدهد. آشپزی، گلدوزی، خیاطی، موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی، ورزش (کشتی و وزنهبرداری) هر کدام در دورهیی علاقۀ من را به خود جلب میکرد. یکی از آن چیزهایی که خیلی برایم جالب بود، آشپزی بود. در همان هشت – ده سالگی برای غذا پختن و یاد گرفتن حرص میزدم و همواره از درس گریزان بودم. چنانکه هنگامی که به تهران آمدیم و در مدرسۀ تمدن نامنویسی کردم، در آنجا کلاس پنجک متوسطه را رد شدم، بعد هم دیگر به مدرسه نرفتم و درس خواندن را رها کردم.»
«ه.الف سایه» در گفتگویی در خصوص مرگ نیز گفته بود: « شما هیچوقت مرگ رو باهاش روبرو نمیشید؛ تا زنده اید، زندهاید! اصلا مرگی وجود نداره. موقعی مرگ هست که زنده نیستید. اصلا نمیدونی یعنی چی! از چی میترسید؟ چیزی که نمیتونه هرگز اتفاق بیفته. تا شما هستید اون اتفاق نمیفته. موقعی اتفاق میفته که شما نیستید.»
یادآور شیوه دلپذیر حافظ
مضامین گیرا و دلکش، تشبیهات و استعارات و صور خیال بدیع، زبان روان و موزون و خوشترکیب و هماهنگ با غزل، از ویژگیهای شعر ابتهاج است. همچنین رنگ اجتماعی ظریف آن یادآور شیوه دلپذیر حافظ است. از جمله غزلهای برجسته «سایه»: دوزخ روح، شبیخون، خونبها، گریه لیلی، چشمی کنار پنجره انتظار و نقش دیگر. وی در زمینه نو سرایی نیز طبع آزمایی کرده است آنچه از این قبیل سروده درون مایع و محتوای آنها تازه ابتکار آمیز است و چون فصاحت زبان و قوت بیان سایه با آن همگام شده، ترکیب این دو کیفیت باهم نتیجه مطلوب به بار آورده است.
وصیت ابتهاج
به گزارش روزنامه «صبح امروز» بامداد 19 مرداد (حدود ساعت 2:30 دقیقه) یلدا ابتهاج (دختر سایه) خبر فوت پدرش را در صفحه اینستاگرامش اعلام کرد و نوشت: «بگردید ، بگردید ، درین خانه بگردید / درین خانه غریبید ، غریبانه بگردید. سایه… سایه ما با هفتهزارسالگان سربهسر شد.»
شایان ذکر است وی وصیت کرد پیکرش در شهر رشت زیر درخت ارغوان در خانه خودش به خاک سپرده شود. اما اکنون سوال این است که آیا «سایه» از آلمان به ایران بازمیگردد؟
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.