نگاهی به نظرات دو پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی در خصوص؛

بیت‌های معروفی که از فردوسی نیست!

به احتمال زیاد کمتر کسی به این فکر می‌کند که معروف‌ترین بیت‌های منسوب به فردوسی همچون «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی»و«چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» ممکن است سروده او نباشد.

به گزارش روزنامه «صبح امروز» و به نقل از ایسنا، در گفتارهای روزمره یا برنامه‌های تلویزیونی زمانی که صحبت از استفاده از زبان فارسی و حفظ آن‌ می‌شود، اغلب بیت «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» را می‌خوانند و تأکید دارند که فردوسی بزرگ چنین گفته؛ در حالی‌که گفته می‌شود در صحت و سقم انتساب این بیت به فردوسی تردید وجود دارد. یا زمانی که ایران‌دوستی خود را می‌خواهیم به رخ بکشیم دست به دامن فردوسی و «شاهنامه» می‌شویم و می‌گوییم «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد»؛ باز در حالی که شاید اصلا فکرش را نکنیم در انتساب این بیت هم تردید وجود دارد و می‌گویند مصراع دوم را شخص دیگری سروده است. البته شاید خیلی از ما اصلا از این موضوع بی‌خبر باشیم زیرا بیت‌ها را مستقلا در مقاله‌ها جست‌وجو نکرده‌ایم و در کتاب‌های درسی هم اشتباهات و گاه جعلیات منسوب به شاعران وجود دارد.

لفظ «عجم» درباره ایرانیان؟

در این خصوص یک شاهنامه‌پژوه، نویسنده و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی می‌گوید: به لحاظ سبک‌شناسی باید ببینیم «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» با بیت‌های دیگر سازگاری و هماهنگی دارد یا نه؛ یک اشکال در این بیت وجود دارد و آن لفظ «عجم» درباره ایرانیان است. کاری نداریم که به لحاظ لغوی این واژه، واژه موهنی است، به هر حال به کار می‌رود و فردوسی و دیگران هم به کار برده‌اند اما کمتر. در سراسر شاهنامه سه بار  لفظ «عجم» به کار رفته آن هم در تقابل با «عرب». اما در جاهای دیگر شاهنامه به جای عجم صدها بار از ایران، ایرانیان و آزادگان  استفاده شده و فقط ۳ بار لفظ عجم به کار رفته است. مصحح از این لحاظ هم مشکوک می‌شود.  می‌توان گفت به لحاظ  نسخه‌شناسی و سبک‌شناسی این بیت تاحدی مشکوک است و  احتمال می‌دهیم سرودۀ فردوسی نباشد اما احتمال کمتر هم هست که ممکن است علی‌رغم همه این‌ها، سروده فردوسی باشد. فردوسی در بیت معروفی می‌گوید: «نمیرم از این پس که من زنده‌ام/ که تخم سخن را پراکنده‌ام»، مراد شاعر از سخن، سخن پارسی است و بعید است که در یک بیت حسّاس که در آن از  رنج سی‌ساله خود در پراکندن سخن پارسی سخن می‌گوید، بیاید به جای ایران و ایرانی از لفظ عجم استفاده کند. خُب پذیرفتنش تا اندازه‌ای سخت است.

بیتی که در صد سال اخیر بر سرِ زبان‌ها افتاد

ابوالفضل خطیبی درباره بیت «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» با بیان این‌که از نظرهایی شبیه بیت «بسی رنج بردم در این سال سی» است و شهرت عام و خاص دارد، می‌گوید: این بیت در صد سال اخیر بر سرِ زبان‌ها افتاده و بسیار باشکوه و استوار و پر از شور میهن‌پرستانه است و به لحاظ ملی‌گرایی بسیار اهمیت دارد؛ این بیت را باید با بیت بعدی که بر سر زبان‌هاست، با هم بررسی کرد: «چو ایران نباشد تن من مباد/ بر این بوم و بر زنده یک تن مباد/ همه سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم»؛ اگر  این دو بیت را به همین ترتیب در نظر بگیریم، در هیچ‌کدام از نسخه‌ها و چاپ‌های شاهنامه، متقدم یا متأخر، معتبر یا نامعتبر وجود ندارد.  چنین نیست ‌که اول «چو ایران نباشد تن من مباد» بیاید، بعد «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» بعد هم «اگر سر به سر تن به کشتن دهیم». اما این چهار مصراع چگونه ساخته شده است؟ درباره مصرع‌ها که نگاه کنیم، می‌بینیم غیر از یک مصرع،  سه مصرع دیگر سرودۀ فردوسی است و صاحب‌ذوقی از دو جای مختلف، مصرع‌هایی را از «شاهنامه» انتخاب کرده و به این شکل پشت‌سر هم گذاشته و بعد در سراسر ایران پخش شده است.

سروده حبیب‌الله نوبخت شیرازی اما به نام فردوسی

وی سپس توضیح می‌دهد: مصرع اول «چو ایران نباشد تن من مباد» سرودۀ فردوسی است منتها با کمی تغییر. این مصرع به صورتِ «نباشد به ایران تن من مباد» در داستان رستم و سهراب دیده می‌شود، مصرع دوم، یعنی «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» در هیچ جای شاهنامه نیست و سروده شخصی است که این بیت‌ها را به این شکل پشت سر هم قرار داده است.

این شاهنامه‌پژوه می‌افزاید: آن شخص احتمالاً حبیب‌الله نوبخت شیرازی، نمایندۀ مجلس و بسیار ملی‌گرا بوده است. او شاعر بسیار خوش‌ذوق و بااستعدادی  بود و منظومه‌ای به نام «پهلوی‌نامه» دارد که شامل  ۱۰۰ هزار بیت است، از شاهنامه هم بیشتر و نسخۀ آن در کتابخانه ملی هست. با تحقیقاتی که من داشتم این چهار بیت را به این شکل آقای نوبخت ترتیب داده و مصرع دوم را  هم خودش سروده است. بیت بعدی «همه سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم» از جای دیگر شاهنامه است و جالب آن‌که اصلا این بیت مربوط به ایرانیان نیست؛ زمانی که رستم به سراپرده افراسیاب هجوم می‌برد، افراسیاب فرار می‌کند، سرداران و پهلوانان به افراسیاب می‌گویند چرا ترسیده‌ای و باید مقاومت و از شهر و کشور و مردمان خود دفاع کنیم. این بیت از زبان پهلوانان تورانی به افراسیاب است و دشمن در این بیت یعنی «ایران». آن‌ها می‌گویند بهتر است خودمان کشته شویم تا این‌که فرار کنیم و کشور را به ایرانیان بدهیم. این بیت از فردوسی است، منتها در جایی دیگر و داستانی دیگر. درون‌مایۀ این بیت به راستی استوار و سرشار از شور میهن‌دوستانه و احساسات وطن‌پرستانه است، کلیت این چهار بیت تراوشات ذهنی فردوسی است، منتها پذیرفتن آن با این شروط است. نمی‌توانیم صددرصد بگوییم این دو بیت سرودۀ فردوسی هست یا نیست. از میان این‌ها یک مصرع سرودۀ شاعری جز فردوسی است و سه مصرع سروده فردوسی است

نمی‌توان بی‌چند و چون داوری کرد

اما جلال‌الدین کزازی، شاهنامه‌پژوه، نویسنده و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی دراین‌باره می‌گوید: راست این است که درباره بیت «بسی رنج بردم در این سال سی» نمی‌توان بُرّا و بی‌چند و چون داوری کرد؛ بدین پرسش پاسخ داد که بیتی است نژاده و بن‌آور، سرودۀ استاد فرزانه توس یا بیتی که برنویسی که با زبان و شیوه سخن‌وری در شاهنامه آشنا بوده است، سروده است و بر آن برافزوده است. بیت آن‌چنان‌ که گفته شد از دید سَختگی و سُتواری می‌تواند در پیوسته آن فرزانه فَرّمند باشد.

او سپس بیان می‌کند: اگر کسانی در گمان می‌افتند که این بیت از فردوسی نیست برپایه واژه عجم است که در آن به کار برده شده است؛ می‌انگارند که کاربرد واژه‌ای چنین، شایسته بزرگ‌مرد فرهنگ ایران و زبان پارسی نیست زیرا عجم واژه‌ای تازی است به معنی گنگ، بسته‌زبان، ناشیوا سخن. اما این واژه هرچند در بن، معنایی سزاوار نداشته است و به هیچ روی ایرانیان را که  سرزمین‌شان، سرزمین سپندِ سرود و سواد و سخن بوده است نمی‌برازد، واژه‌ای است که در سروده‌ها و نوشته‌های دیرینه دری به کار برده شده است، در معنی ایرانیان. تو گویی آن معنای پیشین به فراموشی گراییده بوده است.

این بیت را سروده فردوسی فرخ‌نهاد بدانیم، سزاست

کزازی ادامه می‌دهد: درباره آن بیت دیگر می‌توان بی‌چند و چون گفت که این بیت در برنوشته‌های شاهنامه به این شیوه نیامده است، با اندک دگرگونی‌ای بیتی که یادآور آن است در شاهنامه  به کار رفته است. اما با این همه این بیت، بیتی است که بر سر زبان‌ها افتاده است. کمابیش همه کسانی که می‌خواهند بیتی شگرف و شاه‌وار از شاهنامه را که به هر پیوند استوار ایراینان با ایران سروده شده است، بر زبان برانند، از این بیت بهره می‌برند زیرا این بیت به نابی هم از دید ساختار واژگانی و هم از دید ساختار معنایی با بیت‌های شاهنامه همسوی و همساز است، به سخنی دیگری بیتی است به برجستگی شاهنامه‌ای.

این شاهنامه‌پژوه خاطرنشان می‌کند: آن‌چنان که گفته شد بیتی است که کاربردی فراگیر ‌یافته است، دَستان‌گونه بر زبان‌ها روان شده است. من می‌انگارم که اگر این بیت را سروده فردوسی فرخ‌نهاد بدانیم، سزاست. می‌توانم گفت روان رخشان او، در مینوی برین از بازخوانی این بیت به وی شادمان خواهد بود، زیرا بیتی است که با شیوه سخن‌سرایی آن اوستادان اوستاد نیز با باورها و دیدگاه‌های وی یک‌سره سازگار است.

image_print
1 پاسخ
  1. محممدحسین حسینی
    محممدحسین حسینی گفته:

    بادرود. مشکلی که اکنون ما به آن مبتلاشدیم اول فکر نکردن دوم گپی پیست است اکنون که فرهنگ ما از همه سو دچار هجوم شده است وگروهی هم نا آگاهانه برخی سروده های فردوسی را نادرست تفسیر نموده ویاتفسیرمی کنند ودیگران هم بدون تفکر آن تفاسیر نادرست را درشبکه های مجازی بنام خودشان کپی پیست می کنند این ها همان هایی هستند که فکر می کنندسیمرغ پرنده ای بوده که زال را پرورش داده ویا فکر می کنند که رستم بیش از 700سال زیسته اما نمی دانند که سیمرغ یک رمز است نام او سین وپسر آموت ودانشمندی وپزشک ماهری بوده که بیش از100شاگرد داشته که زال رایافته وپرورش داده و یا رستم زمان جنگ با اسفندیار نزدیک 58سال داشته و…
    اولا این بیت ویا آن 6بیت سروده های خود فردوسی توسی هستند چون کلمات نوشته شده در آن ابیات درجای جای شاهنامه است وشاهنامه درزمانی سروده شده که ایران زیر فرمان بیگانگان بویژه تازیان بوده است وفردوسی برای رهایی این مملکت از تازیان مهیج ترین سروده ها راسروده ودرکل شاهنامه برای آزادی وسرافرازی ایران سروده شده است .مفهوم وتفسیربیت چوایران نباشد تن من مباد در نیمه دوم آن است .مفهوم این است ای دشمن ایران اگر بخیال خام خود برای پیروزی وزندگی درایران به این کشور هجوم بیاوری بدان وآگاه باش که به هدف خود نخواهی رسید وآرزویت را باخود ت به گور خواهی بردچون من تا جان دربدن دارم از کشورم پدافند می کنم وزمانی که ببینم زخمی شدم ودیگر امیدی به زندگی وپدافند از ایران ندارم به هر روش ممکن خودم را بتو می رسانم وتوراهم می کشم وباخود به گور میبرم وپس از آن نه من و نه تو هیچکدام زنده نخواهیم بود این مورد پیش از فردوسی بوسیله سربازن آریوبرزن سردار هخامنشی وسربازانش اجراشده است آریوبرزن وسربازانش میدان نبرد رادر تنگ تکاب انتخاب نمودن …زمانی که دیدند بدلیل چندبرابری وهجوم دشمن از دوسو دیگر امیدی به پیروزی نیست با برنامه میدان جنگ را به بالای سخره ها وپرتگاه های بسیار بلند دوسوی تنگه کشیدند و دشمن را به دنبال خود بالا بردند ودر زمان زخمی شدن که دیگر امیدی به زندگی وپدافند نداشتند خودرابه یکی از سربازان دشمن می رساندند وبه او می چسبیدند دشمن را بغل نموده وباخود از پرتگاه به پایین می پریدند ودیگر هچکدام یا هیچکس زنده نمی ماند اما گروهی آن ابیات را بد ونادرست تفسیر وپخش نموده اند. دشمن دانا به از نادان دوست . دوستان شاهنامه دشمنان زیرک و دانای زیادی دارد درزمین ویا سنگر دشمن نباشید

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *