نگاهی به واکنش‌های احساسی افراد در صفحات مجازی؛

بخاطر یک مشت لایک!

مریم اصغری

این روزها اخبار زودتر از آنکه در هرجایی منتشر شود، سر از صفحات مجازی در می‌آورد. از سوتی یک شخص در شبکه
ملی و بد و بیراه گفتن به مشهدی‌ها گرفته تا خبر بالا و پائین شدن قیمت ارز.
به گزارش روزنامه «صبح امروز» یکی از پرکاربردترین پلتفرم‌ها در این زمینه اینستاگرام است. پلتفرمی جذاب که در ایران
بیش از دیگر نقاط دنیا هوادار دارد. هر کدام از ما بخشی از آن را سهم خود دانسته و با تولید محتوای گوناگون از متن و عکس
در صدد جلب توجه بیش و بیشتر هستیم. اما این جلب توجه تا آنجا که تجاوز به حریم دیگران محسوب نشود، مشکلی ایجاد
نمی‌کند و مشکل دقیقا آن جایی آغاز می‌شود که بی‌اجازه سرک در زندگی دیگران کشیده و محتوای آنها را محتوای خود
می‌دانیم و با انتشار بدون مجوز هر مطلبی بیش و بیش‌تر بر این ناامنی دامن می‌زنیم .فارغ از اینکه این فضا به هرکدام از ما
یک صفحه اختصاص داده که در جایگاه خود بسیار حائز اهمیت است و می‌توان از آن به نحو صحیح استفاده کرد.
مخرب از نوع آزاد
هرچند این فضا تریبونی شده که منفعل بودن را کم کرده و به واسطه آن خیلی زود می‌توان هر مسئولی را به چالش کشید و به
پاسخ و بعضا عذرخواهی واردار کرد، اما موضوع این است که به همان اندازه که می‌تواند مثبت عمل کند، می‎تواند مخرب هم
باشد. واژه مخرب در اینجا نه به عنوان یک فضای سیاه بلکه به عنوان یک فضای آزاد است! فضایی که در آن هرچیزی را
بازنشر داده و هر مطلبی را منتشر می‌کنیم. فارغ از اینکه انتشار یک مطلب ساده می‌تواند زندگی را نابود، فردی را بی‌آبرو،
یا انسانی را به هرکاری وادارد.
به عبارتی بازنشر کردن در بعضی مواقع خوب، اما در برخی مواقع ناشایست است. در این میان فرهنگ استفاده از هر ابزاری
پیش نیاز هر مسئله‌ای است و تزریق اطلاعات نادرست به جامعه و انتشار مطالبی که غالبا هیچ سندی بر صحت آن‌ها وجود
ندارد، براوردی جز صدمات لاینفک به بطن جامعه ندارد.
گرداندن صفحات مجازی پرمخاطب، سواد رسانه می‌خواهد!
حال که تا اینجا نوشتیم بد نیست به فیلمی که روز گذشته در اینستاگرام دست به دست میچرخید، اشاره کنیم. همان فیلمی که
معلمی را نشان می‌داد که با دانش آموزان درگیر فیزیکی شده بود. اما نه مشخص بود فیلم مختص به چه کلاسی است و نه نامی
از مدرسه آمده بود. نکته دیگر هم مختلط بودن کلاس درس بود که نمی‌دانستیم موسسه غیرانتفاعی دانشگاهی یا کلاس‌های
آموزش موسسات خصوصی است یا یک کلاس درس معمولی در حال حاضر!
این فیلم دست به دست در فضای مجازی چرخیده و هر کس هم به سهم خود تحلیل و نقدی بر آن داشت. اما موضوع زمانی
مخرب قلمداد می‌شود که افرادی که به اصطلاح فالووردار هستند و مورد توجه عده‌ای خاص و به زبان عامی مخاطب خاص
خود را دارند، همین ویدئو را بدون هیچ تلاشی در راستای افشای صحت و سقم آن، بازنشر می‌کنند.
هرچند نقد کردن هر شخص و ابزاری، بی‌تردید در راستای رشد دادن است. اما با اینکار افرادی که هرکدام باید الگویی برای
نسل جوان و بی‌تجربه امروز باشند، رفرنسی می‌شوند برای ازادی عمل هر چه بیشتر جوانترها در این فضای باز بی‌استناد.
ماجرای یک ویدئو
حال برای روشن‌تر شدن موضوع به صورت مصداقی به همین ویدئو بازنشر داده شده اخیر در صفحه یکی از چهره‌های
سرشناس می‌پردازیم که با لحنی ظاهرا آموزشی نوشته بود: «این صحنه از یک کلاس خفت بار از روستاهای اطراف بروجرد

است که کلاس درس مختلط است و دانش آموزان با معلم خود رفتار زشت و دور از شان دارند. تبریک به وزیر آموزش و
پرورش و نمایندگان بی لیاقت مجلس که باعث این خفت و خواری معلم ها هستند.»
اما پس از ساعاتی ویدئو مذکور پس از انتشار به درخواست خانواده معلم از صفحه پاک شد و در کپشن پست جدید آمد که
ویدوئو در فضای مجازی منتشر شده بوده و مربوط به دو سال قبل است!
در آن پست اسکرین چت‌ها انتشار یافت. مکالماتی با این مضمون که :«حاج آقا این معلم برادر منه، خواهش می‌کنم پدر و
مادرم رو سکته ندین و بیشتر از این ما…» و همچنین :«توی محل انگشت نما شده و همه به دروغ بهش انگ دست فروش
زدند». در کپشن نیز آمده بود: «فرق بین ما که معلمان چنین سرنوشتی دارد با کشورهایی که معلم را مثل پادشاه حرمت می‌نهند
باید هم از زمین تا آسمان باشد.»
و اما نقدی بر این بازنشر!
امروز دوست گراممان کلیپی در صفحه شخصی خودشان منتشر کردند. صفحه‌ای با بیش از دویست هزار دنبال‌کننده! فیلم
منتشر شده تصویری از درگیری چند دانش‌آموز با یک فرد در جایی شبیه به کلاس درس بود. اما تصاویر بدون پوشانده شدن
صورت هیچ‌کدام از افراد در حال پخش شدن بود. تصویر مردی که در میان خنده‌های تعدادی نوجوان کتک می‌خورد!
اما در پایین تصویر (بخوانید کپشن پست) نگارنده قصد دادن پیامی اخلاقی و هشدار در رابطه با جایگاه معلم را داشت. چه
تناقض عجیبی!…
اکنون می‌خواهیم چند کلام به ادبیات همین افراد در فضای مجازی با آنها حرف بزنیم. با شمایی که این پست را منتشر کردید نه
به عنوان یک روحانی، نه به عنوان یک کنشگر اجتماعی، بلکه به عنوان یک فعال فضای مجازی!
اول: آیا نگارنده برای انتشار تصویر فرد مورد ضرب و شتم از وی اجازه گرفته بودید. یا تنها به استناد اینکه این فیلم قبلا منتشر
شده بود به خود اجازه دادید آن‌را منتشر کنید؟
دوم: آیا بازنشر فیلمی که خود شما در نقد آن به از بین رفتن حرمت معلم در آن اشاره کرده بودید در بی‌حرمتی بیشتر آن شخص
موثر نبود؟
سوم: بدون شک انتشار یک فیلم برای نقد یک موضوع بدون منبع موثق و اطلاعات کامل حتی از سال و مکان حادثه چیزی جز
انجام مجدد بی‌حرمتی به همان ساحت معلمان عزیز نیست!
چهارم: نوشتن متنی هیجانی و ایجاد شائبه در شغل همان شخص که به گفته برادرش همسایگان آن‌را دست‌فروش فرض کردند،
مجاز شرعی است؟
پنجم: بعد از ابراز ناراحتی خانواده آن فرد به واسطه پیام برادرش، گذاشتن اسکرین شات از مکالمه و مجدد پست کردن آن
(امیدوارم برای گرفتن اسکرین شات از پیام‌هایشان اجازه گرفته باشید) درست است؟
و در نهایت اینکه مولانا می‌گوید: «جان شهوانی‌ست از بی‌حکمتی/ یاوه کرده نطق طوطی وار را/ گشت بیمار و زبان تو
گرفت/ روی سوی قبله کن بیمار را»
مُبَلغ محتوای مطلوب باشیم
اینستاگرام وحشت دارد، اگر که سواد استفاده وجود نداشته باشد! اینکه چرا هر مدیایی در هر جای دنیا به درستی عمل می‌کند
اما به ایران که می‌رسد مخرب تشخیص داده می‌شود از ماهیت آن نیست بلکه از ماهیت استفاده کنندگان و فرهنگ و سواد
اجتماعی سرچشمه می‌گیرد. امیدواریم از این پس نگاهی واقع بینانه و بدون و اکنش‌های غالبا احساسی و به جهت جذب فالوور
به این فضا داشته باشیم و مُبَلغ محتوای مطلوب باشیم و نه جو موجود!

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *