به بهانه؛
121 سالگی سینماتوگراف
مریم اصغری
روز ملی سینما امسال در شرایطی سپری میشود که سینما در قریب به ۱۲۰ سالگی خود، مسیر سختی را پیشرو دارد و دو سالی میشود که این صنعت به واسطه اپیدمی کرونا، ضربهای مهلک خورده است. هرچند این نیز بگذرد..
مسلما در طول سال بهانهای بهتر از “روز ملی سینما” برای مرور و نگاهی دوباره به تاریخ سینمای ایران پیدا نمیشود. البته سینمای ایران را باید به دو دوره قبل و بعد از انقلاب اسلامی تقسیم کرد. چراکه بدون تردید ماجرای انقلاب اسلامی، سینمای ایران را به شدت تحت تاثیر قرار داد و پس از انقلاب چندین سال طول کشید تا سینمای جدید خود را با شرایط وفق داده و دوباره راه خود را در میان هنجارها و الگوهای تازه، زیرنظر سیاستهای فرهنگی دولت پیدا کند و فیلمسازان شاخص قبلی به عرصه فیلمسازی بازگردند.
اما بدون شک درتاریخ سینمای ایران در دوران پساانقلاب، نقاط عطف کم نبوده و اگر بخواهیم به طور کامل به تمامی آنها بپردازیم در مجال این نوشتار نمیگنجد. آنچه میخوانید نگاهی اجمالی بر اثرگذارترینهای سینمای کشور است که تا سالها مخاطب داشته و بر پیکره سینما نقشی جاودان بستهاند.
«ناخدا خورشید» محصول ۱۳۶۵
منتقدین و کارشناسان حوزه فیلمسازی بر این باور هستند که در کارنامه سینمایی ناصر تقوایی، «ناخدا خورشید» را احتمالا میتوان حد اعلای شکلی از فیلمسازی بومی تحت تاثیر آموزههای سینمای کلاسیک دانست که در دهه پنجاه و بعد هم شصت به نمونهای شاخص منجر شد.
این فیلم برداشتی آزاد از داستان داشتن و نداشتن اثر ارنست همینگوی است. داستان فیلم در دهه ۱۳۴۰ رخ میدهد که یکی از بزرگان شهر به نام «خواجه ماجد»، ناخدا خورشید را لو میدهد و بار قاچاق لنج ناخدا به آتش کشیده میشود.
«هامون» محصول ۱۳۶۸
یک منتقد برجسته سینمایی میگوید: کارنامه داریوش مهرجویی به چند دوره تقسیم میشود و در هر دوره میتوان از اهمیت و تاثیر فیلمهایش صحبت کرد؛ از «گاو» به عنوان نمادی از سینمای مدرن و پیشرو در پایان دهه چهل گرفته تا «اجازهنشینها» به عنوان الگویی تازه برای ساخت فیلمهای سطح بالا در جریان اصلی دهه شصت. اما «هامون» از این جهت اهمیت ویژهای دارد که به طبقه متوسط مدرن شهری ایران هویت میدهد و از دغدغههای وجودی و روشنفکرانه مردمی میگوید که بهزودی بحران معنا آنها را خواهد بلعید. آنچه که در سه دهه بعدی از طبقه متوسط جدید ایران و دغدغههای مدرن آن در سینما دیدهایم، که از نظر کمی هم میزان قابل توجهی را به خود اختصاص میدهد، مدیون «هامون» و موفقیت همهجانبهاش است.
بد نیست به این نکته نیز در خصوص “هامون” اشاره کنیم که هرچند این فیلم اجتماعی-سورئالیستی، با استقبال گسترده و بیسابقه منتقدین روبرو شد اما همزمان مخالفان جدی از میان مدافعان ایدئولوژیک حکومت و تاثیرگذار بر تصمیمات و نظرات مسئولان بلندپایه نظام داشت.
«آژانس شیشهای» محصول ۱۳۷۶
پس از جنگ تحمیلی و سینمای دفاع مقدسی که به تبع آن شکل گرفت، در دهه ۷۰ شاهد گذار از سینمای دفاع مقدس و درواقع سینما “پساجنگی” هستیم و بدون تردید “آژانس شیشهای” ابراهیم حاتمی کیا را میتوان یکی از جنجالیترینها دانست که همزمان با تحولات اجتماعی به پررنگتر شدن جنبه کاربردی سینما پرداخت.
فیلمی که دغدغهای سیاسی داشت و ردپای حرفهای بزرگ در آن مشهود بود و ابراهیم حاتمیکیا را میتوان پرچمدار این ژانر فیلمها دانست.
بد نیست اشارهای کنیم از هنگامی که مدیران عالی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مضمون دو فیلمِ حاتمیکیا به نامهای از کرخه تا راین (۱۳۷۴) و برج مینو (۱۳۷۴) را تایید نکردند، عرصه کار برای این کارگردان برجسته تنگ و از فیلمسازی دور شد. او در همین دوران، با الهام از یک رویداد واقعی، فیلمنامهٔ آژانس شیشهای را نوشت تا به فاصله گرفتن مدیران ارشد ایران از آرمانهای انقلابی اعتراض کند اما این فیلمنامه هم چنان تند و تلخ بود که با ساختش مخالفت شد. اما درنهایت، تغییر مدیران عالی سینما از جمله سید عزتالله ضرغامی در سال ۱۳۷۶ موجب صدور پروانه تولید فیلم شد.
«مارمولک» محصول ۱۳۸۲
بسیاری بر این باورند که شوخی با تابوهای اجتماعی و ارزشی در سینمای ایران با فیلم “مارمولک” شکل گرفت. هرچند فیلم به واقع اصلا ساختارشکن نیست! اما…… توانست با نزدیک شدن به خط قرمز ارزشها برای شوخی اثری ماندگار خلق کند. شاید بتوان “اخراجیها” و “هزارپا” را نسخهای ازین قبیل دانست که تلاش میکرد به مانند “مارمولک” هنجارشکنی کند اما مسلما قابل قیاس نبودند.
البته به عقیده منتقدین، حواشی پیشآمده بعد از نمایش «مارمولک» نهتنها مسیر فیلمساز موثر آن سالها یعنی کمال تبریزی را تغییر داد بلکه بهتدریج نوعی محافظهکاری سازمانیافته را نیز به همراه داشت.
داستان این فیلم اقتباسی از فیلمهای «ما فرشته نیستیم» و «زائر» است که با بومیسازی قصه فیلم، نگاهی متفاوت به مسئله روحانیت و جامعه دارد.
«درباره الی» محصول ۱۳۸۷
“درباره الی” را میتوان اثرگذارترین ساخته اصغری فرهادی دانست که تاثیرات آن بر فیلمهای بعد از خودش همچنان تمام نشده است.
چراکه فیلم علاوه بر تبدیل کردن اصغر فرهادی به چهرهای بینالمللی و معرفی تصویری متفاوت و تازه از سینمای ایران به جهانیان، استانداردهای بسیاری را همچون جزئیات کارگردانی، فیلمنامه نویسی، نحوه کار با بازیگران و… در سینما تغییر داد و به معرفی مکتب فرهادی در سینمایی جدید پرداخت.
به عقیده منتقدین نمایش بحران اجتماعی طبقه متوسط شهری به شکل غیرقابل انکاری هنرمندانه بود و همین موضوع نقطه عطفی را در تاریخ سینما رقم زد.
او در “درباره الی” از سبک رئالیسم پیروی کرد و باعث شد تا موج جدیدی در سینمای ایران رقم بخورد و البته تحسین منتقدین را با خود همراه کند.
به طور نمونه “دیتر کسلیک” مدیر جشنواره فیلم برلین این فیلم را نشانهای از آغاز موجی نو در سینمای ایران دانست.
«ابد و یک روز» محصول ۱۳۹۴
هرچند که برای صحبت کردن درباره جریانسازی و تغییر مسیر سینما، به زمان زیادی برای تحلیل و بررسی نیاز است اما در این میان نمیتوان تاثیر و اهمیت «ابد و یک روز» سعید روستایی را نادیده گرفت؛ فیلمی که بعد از موج فرهادی همان الگوی مبتنی بر خردهپیرنگهای روایی را به جای طبقه متوسط به پایین شهر میبرد و رویکردی متفاوت از تعاریف معمول سینمای اجتماعی ایران و آثاری همچون «زیر پوست شهر» را در پیش میگیرد.
این فیلم روایتگر خانوادهای است که درگیر مشکلات مختلفی همچون اعتیاد، فقر، بیکاری و مشکلات خانوادگی هستند. از همه مهمتر، روابط عاطفی میان اعضای خانواده را به شکل ملموسی به اجرا درمیآورد. پس از این فيلم خیلی زود پایین شهر به جغرافیای جدید سینمای ایران تبدیل شد و فقر، سیاهی و فلاکت فرصت بیشتری برای نمایش پیدا کرد. بنابراین ساخت فیلمهایی با محوریت خلاف و بزهکاری بعد از چند دهه احیا شد.
البته به عقیده کارشناسان سینمایی، غیر از موفقیت فراتر از انتظار «ابد و یک روز»، وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور را نیز نمیتوان در تغییر مسیر سینمای ایران بیتاثیر دانست.
«شنای پروانه» محصول ۱۳۹۹
در ژانر اجتماعی و موج آثار متمرکز بر آدمهای حاشیهای، نخستین ساخته بلند سینمایی محمد کارت به عنوان فیلمسازی تازه نفس، بسیار منسجم ساخته شد و از تسلط و اشرافی بیشتر به موضوع و آدمها حکایت داشت.
شخصیتهای «شنای پروانه» نه از دل فیلمها و سریالهای آمریکای لاتین که از همین کوچهها و خیابانها بیرون آمدند و تعصبات نادرست را به شکلی برجسته نمایان کرد.
هرچند فیلم “شنای پروانه” با قهرمانی کلاسیک، رگههایی از ژانر گانگستری را بههمراه دارد، اما بیشتر شبیه فیلمهای اجتماعی جنوب شهری چند سال اخیر سینمای ایران است. با این تفاوت که برخلاف اغلب آن آثار، در اینجا کارت در خلق اتمسفر و محله موفق بوده و با بهره جستن از یک فیلمنامه سه پردهای مطابق با آموزههای سید فیلد به فیلمی سرحال و منسجم رسیدهاست که میتواند در سالهای اخیر بر دیگر آثاری که ساخته خواهد شد، اثرگذار باشد.
درپایان
بدون تردید در این چند دهه فیلم مهم و فیلمساز شاخص کم نداریم. «ماهی و گربه»، «شبی که ماه کامل شد»، «نفس»، «عصبانی نیستم!»، «ماجرای نیمروز»، «در دنیای تو ساعت چند است؟»، «مغزهای کوچک زنگزده» و «رگ خواب» تنها چند نمونه از فیلمهای مهم، محبوب و تحسینشده در این دهه به شمار میآیند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.