بررسی تنش های اخیر در روابط آمریکا و عربستان

اتحاد منفعت محور

علی روغنگران

اگر چه نوع نگاه آمریکا به عربستان در عین اتحاد، دست کم در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ هموراه نگاه از بالا به پایین بوده است، با این وجود کمتر کسی احتمال می‌داد روابط ریاض – واشنگتن که طی هفت‌ دهه آن هم در سطوح بالا شکل گرفته، به یک باره در بحبوحه یک بحران این چنین تغییر کند. حتی با وجود توهین‌های مکرر رئیس جمهوری آمریکا، در سایه بی‌تفاوتی خاندان سعودی نسبت به فرمایش ها و دستورات ترامپ، روابط این دو خدشه‌دار نشد و به نظر می‌رسید واقعا نهادینه و استوار است! اما یک سیاست نفتیِ سعودی کافی بود تا منفعت محوری و شکنندگی این روابط آشکار شود. انرژی، دلیل جذابیت سرزمین حجاز برای دیگران و دلارهای نفتی سعودی، عامل تضمین کننده تداوم حمایت‌های ایالات متحده از این کشورند‌. حال این عامل پیوند دهنده که تبدیل به ابزار سودجویی و تک‌روی آل‌سعود شده و دنیا را متاثر کرده، به مثابه دلیلی برای گسست ارزیابی می‌شود. این احتمال وجود دارد که تصمیم عربستان مبنی بر اعلام جنگ نفتی علیه روسیه و افزایش تولید نفت، در ابتدا با هماهنگی دولت ترامپ شکل گرفته باشد. زیرا این مسئله در ابتدا یک فرصت برای افزایش ذخایر انرژی بود؛ اما با ادامه روند کاهش قیمت‌ها، به ضرر سرمایه‌گذاران آمریکایی تمام شد. حالا پس از تماس تلفنی دونالد ترامپ با محمد بن‌سلمان و تهدید به خروج نیروهای ایالات متحده، سامانه‌های ضد موشکی پاتریوت را از عربستان خارج کرده‌اند. اکنون که تصمیم ریاض، باعث تحمیل ضررهای اقتصادی زیادی به متحد استراتژیکش، ایالات متحده آمریکا شده به ناچار باید منتظر پیامدهای این بحران هم باشد. با توجه به روابط تحکم‌آمیز واشنگتن-ریاض تسلیم بن‌سلمان می‌تواند سبب ضعف بیشتر سعودی، آسیب‌پذیری آنها در مقابل تهدیدات و گسترش مخالفت‌ها با این سلطه‌پذیری شود؛ گرچه مقاومت و سرپیچی هم تبعات خاص خود را خواهد داشت. تهدید ترامپ مبنی بر توقف حمایت‌های نظامی از عربستان می‌تواند اهداف متفاوتی را دنبال کند؛ از جمله: باج خواهی بیشتر از سعودی‌ها، کاهش تجهیزات نظامی آمریکا در منطقه و دوری از احتمال تنش با ایران. از طرف دیگر باتوجه به انتقادات داخلی از عملکرد دولت ترامپ، این تصمیم مقطعی می‌تواند به منظور تنبیه ولیعهد سعودی، جلب حمایت افکار عمومی آمریکا و رضایت نمایندگان سنا باشد. اضافه بر این چنین تصمیمی در این برهه ممکن است با هدف ایجاد یک حالت روانیِ دوگانه و افزایش احساس ناامنی برای سعودی‌ها گرفته شده باشد؛ تا جهت‌دهی به سیاست‌های عربستان از این طریق آسانتر صورت گیرد. در پی این تحولات بسیاری تصور کردند که روابط ریاض و واشنگتن به بن‌بست رسیده است؛ اما بنابر اهمیت راهبردی روابط این دو کشور، چنین تصوری قطعی نیست. ایالات متحده بعد از رژیم صهیونیستی، عمیق‌ترین و استراتژیک‌ترین سیاست‌های خود در غرب آسیا را از طریق عربستان مدیریت و پی‌گیری می‌کند. عربستان سعودی به عنوان قدرت اول و انسجام‌ بخش کشورهای عربی در مقابل نفوذ منطقه‌ای ایران و یک کشور مهم در مسیر حفظ ثبات و امنیت اسرائیل است. از طرف دیگر آل‌سعود مشتری ثروتمند سلاح و امنیت آمریکایی است و همواره از اتحاد با واشنگتن سود برده است؛ در واقع آنچه که تاکنون سعودی‌ها را از عواقب و نتایج اشتباهات بزرگی همچون جنگ یمن و دیگر ادعاهای حقوق بشری علیه آن‌ها مصون نگه داشته، حمایت‌های سیاسی و دیپلماتیک واشنگتن است. حدودا یک هفته پس از تهدیدات ترامپ، گویا عقب‌نشینی سعودی آغاز شده؛ حالا وزارت نفت این کشور برای کاهش تولید نفت روزانه برنامه‌ریزی خواهد کرد. گرچه ممکن است این تنش در اثر تغییر سیاست‌های ریاض، در کوتاه‌مدت برطرف شود اما نگرانی‌های امنیتی حکام سعودی را بیشتر خواهد کرد. آنان که به سبب بدبینی به طیف نظامیان در داخل کشور، همواره برای حل معمای امنیت خود، استراتژی اتحاد و تعهد را -که متضمن وابستگی به قدرت‌های خارجی و غرب بوده- برگزیده‌اند؛ در آینده هم اگر لازم باشد به تغییر متحد فکر خواهند کرد، بدون آنکه در استراتژی کلان خود تغییری ایجاد کنند. چنانچه واشنگتن در آینده به عنوان یک شریک نامطمئن ظاهر شود، چه بسا مسائلی چون آسیب ‌پذیری ریاض و نیاز حیاتی‌اش به حمایت‌های خارجی، این کشور را به سوی متحدین جدید -نظیر روسیه یا چین- سوق دهد؛ خصوصا تحت رهبری محمد بن‌سلمان، که تمایلی به سازش و تعامل در منطقه ندارد و متحدی جهانی می‌طلبد. برای سیاستگذاران آمریکایی هم درک شرایط امنیتی کشوری مانند عربستان سخت نیست و بی‌شک آنها هم نمی‌توانند سود حاصل از روابطشان با ریاض را نادیده بگیرند. آمریکایی‌ها بخاطر تضعیف محور مقاومت و حفظ موجودیت رژیم صهیونیستی هم که شده به عربستان سعودی نیاز دارند؛ ممکن است این کشور را در موضع ضعف نگه دارند، اما بعید است رها ‌کنند‌. هر چند که اشتباهات ولیعهد، ریاض را به متحدی بی‌ثبات گاها با سیاست‌های غیر قابل دفاع برای واشنگتن تبدیل کرده است. اما عربستان سعودی نماد تقابل ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی ایران است و وجودش برای حفظ موازنهٔ قدرت در منطقه برای آمریکا الزامی‌ست؛ پس ریاض -حتی شده با ضعف نسبی- به عنوان یک کنشگر فعال همچنان در معادلات امنیتی غرب آسیا حفظ خواهد شد. رها کردن سعودی توسط آمریکا به معنای ضعف ائتلاف عبری-عربی، قبول نفوذ روزافزون ایران در منطقه و خروج این دو محور از توازن قدرت خواهد بود. به نظر می‌رسد ترامپ و مشاورانش از عدم تمایل بن‌سلمان در نزدیکی به تهران اطمینان کامل دارند و روی تضاد ایدئولوژیک حاکم بر این دو قدرت منطقه‌ای، حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند؛ البته این پیش‌بینی و شناخت باتوجه به شخصیت ولیعهد سعودی و اعتقادات وهابی -که مجالی برای تسامح و عقلانیتی در جهت عقب‌گرد باقی نمی‌گذارد- با واقعیت‌ها منطبق است. اما در آینده، در پی استمرار تهدیدات و تقویت حس ناامنی این احتمال وجود دارد که ریاض -به جای تلاش برای صلح منطقه‌‌ای- به فکر متحدان جدید بین‌المللی باشد تا از این طریق خلأ حمایت‌های آمریکا را پر کند. تجربه هم ثابت کرده که برخی قدرت‌ها در انتظار ایجاد شکاف بین متحدین واشنگتن هستند تا آن‌ها را به سوی خود بکشانند؛ بعد از ماجرای قتل فجیع جمال خاشقجی، پوتین اولین سیاستمدار مطرحی بود که به سمت ریاض رفت تا از بار انتقادات و تهدیدات غربی علیه بن‌سلمان بکاهد. تصور کنید اگر روسیه بعد از این جنگ نفتی در صدد نزدیکی به عربستان بربیآید، این به معنای یک پیروزی برای روس‌ها در جبهه‌ای دیگر خواهد بود. دونالد ترامپ به عنوان یک رئیس‌جمهور، تصمیم‌گیرنده‌ای جنجال برانگیز و به زعم خودش آمریکا محور بوده است؛ در حدی که توانست به‌راحتی دستاوردهای دیپلماتیک ایالات متحده را از بین ببرد و کشورش را از پیمان‌های مهمی خارج کند‌. برای چنین شخصی کاهش روابط با یک پادشاهی پردردسر که هرروز موجی از انتقادها را به راه می‌اندازد، کار سختی نیست. از طرف دیگر بازگرداندن سربازان آمریکایی هدفی بود که ترامپ از همان اول با صدای بلند آن را اعلام کرد؛ پس بعید نیست که کاهش حضور نظامی آمریکایی‌ها در خاک عربستان ادامه ‌پیدا کند. شاید در نگاه اول تهدید سعودی‌ها، یک تصمیم ناگهانی و یک هدف پراکنده به نظر بیاید؛ ولی اگر به تغییرات مشابه در سایر کشورهای منطقه نگاه کنیم این تصمیم‌ از هماهنگی برخوردار خواهد شد. برای مثال تصمیم مشابه ترامپ در عراق، کاهش پایگاه‌های نظامی از چهارده به سه پایگاه بود. البته حتی در صورت کاهش حضور نظامی، باز هم ایالات متحده در جهت آنچه دفاع از منافع ملی خود در آن‌سوی مرزها می‌نامد، حضور سیاسی‌اش را در غرب آسیا حفظ خواهد کرد. اکنون آنچه که می‌تواند روابط ریاض با واشنگتن را حفظ کند، ثروت و موقعیت ژئوپلتیکی آن است؛ البته آن‌هم به شرط اینکه ولیعهد سعودی تابع تصمیمات و سیاست‌های ترامپ باشد.

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *