به آینده داستان نویسی ایران خوشبینم
داستان از کجا شروع شد؟ شاید این سوالی باشد که کمتر کسی به آن اندیشیده یا حتی پرسیده باشد. تاریخ داستان نویسی آنقدر کهن و ریشه دار است که رسیدن به پاسخ روشنی برای این سوال شاید ممکن نباشد. حتی احتمالا داستان های زیادی هستند که از خاطره تاریخی بشر پاک شده و به دوران های بعد نرسیده است. میراث عظیمی که به اهالی امروز رسیده از تونل پر پیچ و خم زمان عبور کرده، در قالب های متنوع و مدرن ریخته شده و با سلیقه و جریان های امروز موزون شده است.
احتمالا داستان با پیدایش بشر یا دستیابی وی به قدرت ارتباط و خط بعنوان ابزاری برای ثبت و انتقال وقایع پدید آمده باشد و شاید اولین صفحه نگارش آن بر دیواره غارها باشد. اگر این فرض درست باشد پس داستان های مصور، پدر داستان های کنونی هستند که امروز نیز از اقبال بسیار خوبی برخوردارند. باید دید آینده ادبیات داستانی چه می شود.
با این توضیح، قسمت دیگری از گفتگو با حسین عباس زاده داستان نویس جوان مشهدی که به تازگی آخرین اثرش را با عنوان «خوش به حال هیچکس» روانه بازار کرده، از نظر خواهد گذشت.
ادبیات داستانی ایران درحال پیشرفت است
من به آینده ادبیات داستانی خوشبینم و فکر می کنم پیشرفت خوبی خواهد کرد. حرکت ما در این مسیر اگرچه کند است اما رو به جلو پیش می رود که این موضوع امیدوار کننده است. درواقع ادبیات داستانی کشور ما درحال تلاش برای عبور از گذشته خود است و بسمت آینده بهتری پیش می رود.
در همین مشهد یا استان های دیگری که خودم با آن ها در ارتباط هستم فضاهایی که درخصوص ادبیات داستانی شکل گرفته است کمک شایانی به پویایی جریان امروزی می کند.
زمانی که من وارد حوزه ادبیات داستانی شدم، تعداد جلسات و پاتوق ها بسیار کم بود و علاقه مندان باید با ذره بین دنبال جایی برای یادگیری و عرضه نوشته های خود می گشتند. اما امروزه انجمن ها گسترش پیدا کرده اند و دسترسی به آن ها کار دشواری نیست. البته کمیت پاتوق ها مبنایی برای حرکت در مسیر صحیح نیست اما نشان دهنده فعالیت و رونق این عرصه است. مطمئن هستم وقتی زمان بگذرد و نوبت قضاوت تاریخ برسد ادبیات داستانی امروز ایران حتما حرفی برای گفتن خواهد داشت.
کار ناشران بخش خصوصی بسیار دشوار شده است
ما 2 نوع ناشر داریم. گروهی دستشان در جیب نوسینده ها است و آثار آن ها را در قبال دریافت پول چاپ می کنند. نویسندگان تازه کار و ناشناخته معمولا در دام این ناشرها گرفتار می شوند و بعضی از این گروه ناشرها واقعا بی انصاف هستند و از شور و شوق تازه کارها سواستفاده می کنند.
در مقابل این گروه، ناشرانی قرار دارند که روی کتاب ها سرمایه گذاری می کنند. این ناشران در اوضاع اقتصادی امروز مخصوصا کمبود کاغذ و قیمت بالای آن فشاری زیادی را متحمل می شوند. مشکلات زیادی بر سر راه این گروه برای چاپ و یا تجدید چاپ قرار دارد که شامل حال من نیز بوده است و یکی از آثارم بعداز دوسال بالاخره به چاپ دوم رسید.
ناشران بخش خصوصی تمام تلاش خود را می کنند که از بازار حذف نشوند و در این گردانه باقی بمانند. این مسئله باعث شده است ناشران به سختی چاپ یک اثر را قبول کنند البته باید به آن ها حق داد در این موقعیت اقتصادی دست به عصا راه بروند. تکرار می کنم منظور من ناشرنماها و کاسبان کتاب هستند که هزینه های گزافی را از نویسنده دریافت می کنند و بعد فروش کتاب را نیز برعهده نمی گیرند. کتاب ها را زیر بغل صاحب اثر می گذارند و مسئولیتی در قبال فروش آنها متوجه خود نمی دانند. درحالیکه نویسنده بازاریاب نیست و کتابفروش نیز این شکل از خرید را نمی پسندد. من دوستی داشتم که کتاب هایش را بصورت رایگان به بچه های انجمن داد چون از نگهداری آن ها در منزلش خسته شده بود و مجبور بود آن ها را از این گوشه به آن گوشه بکشاند. باید از ناشران واقعی کتاب سپاسگذار بود که در این شرایط سخت بازهم از نویسندگان حمایت می کنند.
نویسندگان نیاز به همبستگی بیشتری دارند
روی سخنم با همقطارانم و کسانی است که همراه با من در این جریان درحال حرکت هستند. نویسندگان نیاز به همبستگی بیشتری دارند و اهالی ادبیات داستانی باید به هم نزدیکتر شوند. نویسندگانی که بطور جدی در این عرصه قلم می زنند باید از همدیگر حمایت کنند و به نهالی که تازه پا گرفته است قوت بدهند. باید امیدوار باشیم زمانی برسد که مخاطبین آثار داخلی بیشتر از رمان های ترجمه باشد که متاسفانه درحال حاضر بالعکس است.
ما نویسندگان بسیار خوبی داریم که کارهای آن ها در خارج از کشور منتشر می شود. سوال اینجاست که این گروه چرا نباید در داخل کشور آثار خود را منتشر کنند و مخاطب داشته باشند. روحیه همراهی و همگرایی می تواند این جریان را بهبود ببخشد تا بتوانیم ادبیات داستانی را در کشور پررنگ کنیم.
صادق شیخی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.