حرف و عمل‌ ما یکی نیست

رئیس جمهور روز یکشنبه در سخنرانی خود در مجمع سالانه بانک مرکزی گفت: ما امروز به تورم تک رقمی رسیدیم و این دستاورد بزرگی است که باید آن را حفظ کنیم، بی‌خبر نیستم از افرادی که تلاش می‌کنند، این دستاورد صدمه ببیند. البته این از روی کم‌عقلی است. وقتی حساب می‌کنم، می‌بینم کسانی که با دولت مخالفت می‌کنند، بیشتر بر مبنای کمبود عقل است. مخالفت با دولت معنی ندارد، مبارزه با دولت یعنی مبارزه با منافع ملی و منافع یک ملت، ضربه زدن به امید یک ملت و ضربه زدن به اعتماد مردم است.

 

حقوق شهروندی و ازادی بیان چه می شود؟

فارغ از بازتاب های سخنان یاد شده، سئوال اول این است که آیا نقد و نظر و اشکالات صاحبان قدرت را گفتن و وجود نظرات متنوع در جامعه و تکثر جریان های فکری را تجربه کردن ، نشانه رشد است یا عقب ماندگی؟ پاسخ آن هم در اندیشه اسلامی و هم در جهان کنونی از بدیهیات محسوب می شود. هر چه مردم بتوانند بدون لکنت زبان و هر گونه ترس و واهمه و پیامدهای منفی بعدی، صاحبان قدرت را نقد کنند و نظرات خود را در خصوص مسائل مختلف جامعه آزادانه بیان دارند و در عین حال به رعایت قوانین و مقررات عادلانه ملتزم باشند نشانه سلامت جامعه است.

سئوال دوم قابل طرح اینکه آیا واقعا ممکن است که رئیس جمهور با نقد و نظر  مردمی و دیدگاه مخالف صاحبان قدرت از جمله دولت به گونه ای مخالفت داشته باشد که منتقدان را بی عقل بنامد؟ اگر واقعا رئیس جمهور چنین دیدگاهی دارد پس تدوین منشور حقوق شهروندی و بسترسازی اینکه مردم بتوانند از حقوق مختلف خود در عرصه عمومی از جمله آزادی بیان و طرح دیدگاههای مختلف بهره مند شوند، چه معنائی دارد؟ اگر رئیس جمهور مخالف جامعه متکثر و منتقد صاحبان قدرت باشد پس چرا بارها بر حق نقد و نظر تاکید کرده به گونه ای که حتی بعضا تاکیدات ایشان در مورد حق داشتن مردم برای نقد ونظر صاحبان قدرت مورد برخی مخالفتها واقع شده است مانند حق نقد و نظر مردم حتی در زمان حضور پیامبر اسلام(ص) و ائمه علیهم السلام و… همین چند روز قبل مطلبی از زبان ایشان در جشنواره علمی خوارزمی بیان شد که دفاع از حق بیان و نظر اساتید و اهل  فکر بود پس چطور میشود که وقتی نوبت به انتقاد از دولت می رسد ،مخالفت را از سر کم عقلی می دانند ؟

 

همه حق دارند دولت را نقد کنند

هر چقدر هم استاد بازی با کلمات باشیم، مخالفت با دولت یا هر نهاد دیگری، بر بستری از انتقاداتی صورت می گیرد که مورد توجه دولت یا نهادهای دیگر قرار نگرفته است. وقتی فردی یا جریانی سیاست دولت یا هر نهاد دیگری را نقد می کند و آن انتقادات از سوی دولت وارد دانسته نمی شود، منتقدان به مخالفان آن سیاست های کذایی تبدیل می شوند؛ اما آیا می توان حق مخالفت را از افراد گرفت؟ آیا می توان مخالفان را بی عقل دانست؟ آیا این دولت تنها دولتی است که از ان انتقاد یا با سیاست هایش در بخش های مختلف مخالفت می شود؟

 

پرهیز از اقتدار گرایی لازمه مردم سالاری

سخنان اخیررئیس جمهور مانند بیانات گذشته وی نیست و نمی توان به راحتی از مقابل آن گذشت، چون این سخنان به شدت تمایل به اقتدارگرایی و ایجاد تک صدایی در کشور را در اذهان متبلور می کند. رئیس جمهوری که خود تا کنون در مخالفت با خیلی از نهادها سخنرانی کرده، در مخالفت با شورای نگهبان، با سپاه، با قوه قضائیه و حتی بالاتر از این نهادها هم صحبت کرده است! اگر از بازی با کلمات پرهیز کنیم، همه متوجه می شویم که مخالفت با دولت، مخالفت با موجودیت دولت نیست، مخالفت با سیاست های دولت است. همچنان که مخالفت رئیس جمهور با اصل سپاه یا اصل صدا و سیما نیست، بلکه مخالفت با سیاست های این نهادهاست. آیا همه این نهادها هم می توانند مدعی شوند که مخالفت ها با آنان، از روی کم عقلی و یا کمبود عقل است؟

آن وقت تکلیف انتقادات و مخالفت های رئیس جمهور با این سخنان شبیه سخنان خودش چگونه خواهد بود؟ آیا تقویت چنین جریانی حرکت آشکار به سوی ایجاد اقتدارگرایی در کشور نیست؟ آیا این تقویت تک صدایی و بستن دهان ها و شکستن قلم ها نیست؟

همه می دانیم مرز روشنی بین مخالفت و انتقاد وجود ندارد، چه بسا کسی موافق دولت، اما مخالف برخی از اقدامات باشد. اینکه رئیس جمهور از همان روزهای اول دولتش انتظار دارد که دولتش مخالف نداشته باشد و اگر دارد آنان کمبود عقل دارند، ناشی از نگاهی است که با هر چه بخواند با آزاد اندیشی و آزاد منشی سازگاری ندارد. از همان ابتدا هم مشخص بود، شاید افرادی بتوانند در کوتاه مدت نقش رئیس دولت اصلاحات را بازی کنند، ولی نمی توان به صورت طولانی مدت  در یک نقش ماند. گذشت زمان نقش های ساختگی را از انسان ها می گیرد و خود واقعی آنان را به مردم می نمایاند!

امروز هم بر همه فعالان سیاسی از راست و چپ، از اصلاح طلب و اصولگراست که در مقابل تمایل به رشد آرام تک صدایی در کشور، علم مخالفت را بردارند. اصلاح طلبان نباید سکوت اصولگرایان را در مقابل احمدی نژاد فراموش کنند؛ سکوتی که تبعاتش دامن خود اصولگرایان را هم گرفت. امروز هم اگر اصلاح طلبان در مقابل تشویق به تک صدایی، جانانه ایستادگی نکنند، روزی که اقتدارگرایی در کشور نهادینه گشت، آنان نیز از امواج بنیان برانداز اقتدارگرایی در امان نخواهند ماند. چقدر خوب بود اگر همه ما به این اصل پایبند بودیم که حرفمان با عملمان یکی باشد .

 

 

گزارشی از علی روغنگران

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *