سیاست زدگی ،سد راه پیشرفت

مفهوم سیاست زدگی در ایران این معنا را به ذهن متبادر میکند که همه چیز به صورت توهم آمیزی به سیاست وصل میشود .اگر امری خوب پیش برود یا بد در هر صورت منشایی سیاسی برای آن در نظر گرفته میشود. البته این انتقاد به این معنا نیست که مشکلات و موفقیتهای ما ریشه سیاسی ندارند بلکه به این معناست که ریشههای سیاسی ، نه حال و نه قبل ،هیچ گاه توضیح دهنده کل قضیه نبوده است. برخی معتقدند سیاست یک تولید اجتماعی است .

 

انتظارات زیاد مردم از سیاست

بخشی از جامعه ایران علی رغم انتظارات زیادی که از سیاست دارند ،بدبینی زیادی هم به سیاست در ایران دارند .یعنی هم دچار سیاست زدگی هستند و هم دچار سیاست گریزی. علت این امر در رابطه متناقضی است که بین بخشی از مردم و دولت وجود دارد . ایران جزو کشورهایی است که از قدیم دولت و سیستم مرکزیای داشته که سازماندهی جامعه را به عهده داشته است. دولت به مردم خدماتی میداد و مردم هم در جنگها به کمک دولت میشتافتند . بنابراین رابطه سیاسی برای مردم ایران یک رابطه بیگانه نبود ولی در عین حال وقتی دولت مدرن وارد ایران میشود نوعی اختلاط بین دولت باستانی و مدرن در ذهنیت مردم ما شکل گرفته است. رابطه بخشی از مردم ما با دولت ،رابطه عشق و نفرت است .گروهی از مردم ما از یک طرف همه چیز را از دولت میخواهند و از سوی دیگر دولت را مسئول همه مشکلات خود میدانند. آنها عامل اصلی فقر و رشد اقتصادی را دولت میدانند و نه کم کاری خودشان . اما از سوی دیگر به شدت از فراوانی تعطیلات استقبال میکنند. سیستم تعطیلات در ایران سیستم نامناسبی است. هیچ کشوری در جهان مدرن نیست که این همه روز تعطیل داشته باشد . بخشی از مردم ما از یک طرف میخواهند دولت برای آنها همه کار بکند و از طرف دیگر به شدت از دولت فاصله میگیرند و دولت را چیزی جدا از خودشان میدانند. رفتاری که در نهایت نه به سود آنهاست و نه به سود دولت و کشور .

 

سیاست به تخصص مردم بدل شده است

برای واژه مهم و پر طمطراق «سیاست» که کم کم به تخصص اصلی اکثر مردم ما تبدیل شده، اندیشمندان تعاریف متعددی را ارائه کرده اند که شاید چکیده همه آنها را بتوان در چهار کلمه «شیوه اداره امور مملکت» خلاصه کرد.

متاسفانه طبق باور اکثریت مردم جامعه ما، این امر یعنی «اداره امور مملکت» به شدت وابسته به «دولت» است. از این رو و در پی این نگرش نادرست، دولتهای ما هم هرروز بزرگتر میشوند و ما هم انتظار داریم با هرچه بزرگتر شدن «دولت» برای خود و فرزندان و نوادگانمان در آن جایی برای حقوق گرفتن (یا همان اشتغال) پیدا کنیم و دقیقا میزان غلبه همین نگرش است که باعث میشود کاندیداهای سردمداری دولت (در کشوری مثل ایران ریاست جمهوری) قبل از هرچیز دغدغه پاسخگویی به این نیاز عجیب را در خود داشته باشند و با وعدههای مختلف، «اشتغال» را در سرلوحه شعارهای انتخاباتی خود قرار دهند.

 

رابطه پیچیده دولت و مردم

نتیجه آن هم این میشود که در کشور ما ناگهان دولت و پدیدههای مرتبط با آن از قبیل انتخابات، اخبار مرتبط با صلاحیتها و رد صلاحیتها، مصوبات دولت، اخبار پخش زنده یا ضبطی مناظرهها و غیره به دغدغه اصلی مردم جامعه تبدیل میگردد و ناخواسته بخش مهمی از توان و انرژی فعال جامعه که باید در قالب بخش خصوصی، صرف فرآیندهای بسیار مهمتری با محوریت «تولید» شوند، درگیر پدیده دیگری میشود (دولت) که عملا و ذاتا توان پاسخگویی واقعی به نیازهای آنها را ندارد.

البته بیان این جملات به معنای کم ارزش تلقی نمودن فرآیند مهم انتخابات در کشورما، آن هم با درجه اهمیت استراتژیک بالا نیست بلکه معنای آن این است که وقتی کشور آرمان «توسعه اقتصادی» در پرتو «اشتغال» و «تولید» را در پیش رو دارد باید سازوکار دولت، هر چه بیشتر محدود شود و در عوض با فراهم آمدن شرایط مناسب برای فعال تر شدن بخش خصوصی، دغدغه مردم از ردگیری افراطی رفتارهای دولت و دستگاههای مشابهی مثل انتخابات مجلس و یا شوراها، معطوف به فرآیندهایی شود که رونق «تولید» و «اشتغال» را سبب میشود.

بررسی اوضاع در کشورهای توسعه یافته و مقایسه تطبیقی آنها با رفتار اجتماعی مردم ما بیانگر موارد جالبی است. بطور مثال بدون شک آن میزان که مردم ما از جزئیات سیاست خارجه دولت مطلع هستند یک ژاپنی از رفتار سیاستمداران کشور خود با خبر نیست. ادارات دولتی ما را ببینید. از همان ابتدای ساعت کاری کارمندان پشت دستگاههای رایانه خود نشسته اند و با اینترنت رایگان! دنبال صحت و یا سقم اخباری هستند که صبح در تاکسی شنیده اند و یا مراقبت میکنند که فلان سیاستمدار خارجی درباره ایران چه گفته و آن سیاستمدار ایرانی چه جوابی به او داده و این نهایتا این که رد و بدل شدن سخنان، مثلا در قیمت سکه چه تاثیری داشته است؟! در حالی که یک کارمند ژاپنی صبح را با ادامه کاری آغاز میکند که همکار او در شعبه دیگر شرکت شان در نیم کره دیگر به نیمه رسانده و او اکنون وظیفه تکمیل آن را دارد.

این گونه است که میبینیم میزان گردش مالی شرکتی مثل تویوتا در ژاپن به تنهایی بالغ بر شش برابر درآمد نفتی ما در یک سال گذشته میشود (تقریبا معادل 237 میلیارد دلار). این نگرش از قضا برای دولت ژاپن هم که در آن نخست وزیر وظیفه اداره امور مملکت را دارد بهتر است. مردم ژاپن و یا کشورهای توسعه یافته مشابه دریافته اند که وظیفه دولت «ایجاد اشتغال» نیست. بلکه این وظیفه در واقع برعهده بخش خصوصی است. آنها دریافته اند که دولتشان تا حدامکان باید کوچکتر و چابکتر شود تا بتواند در عوض شرایط مناسب را برای اشتغال و زندگی بهتر را فراهم کند نه آنکه خود متولی زندگی مردم باشد. جالب اینکه این امر در قانون اساسی ما ذیل بندهای مرتبط با اصل 44 به صراحت بیان شده و به عنوان بخشی مهم در «راهبرد اقتصاد مقاومتی» مورد تاکید قرار گرفته است.

با این حال نگاه جمعی مردم جامعه ما هنوز به دستان دولت و شعارهای دولتمردان است و این به هیچ وجه زیبنده کشوری با این منابع طبیعی سرشار و نیروی کار متخصص نیست. «صبح امروز» در شماره‌های آتی به سراغ مسئولین و صاحبین اندیشه خواهد رفت تا ابعاد بیشتر این موضوع را دنبال و راهکاری ارائه کند.

 

 

گزارشی از علی روغنگران

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *