محصول فرهنگی

وقتی به سفر می‌رویم، برای خودمان سوغاتی‌هایی از شهرها و کشورهای مختلف تهیه می‌کنیم و با هربار نگاه کردن به آن، خاطره آن روزها در ما زنده می‌شود و با جلوه‌های فرهنگی مناطق مختلف بیشتر آشنا می‌شویم. سوهان قم، گز اصفهان، زیرۀ کرمان و صدها سوغات دیگر اعم از صنایع دستی و محصولات فرهنگی، جزئی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ سفر است.

هر اثر فرهنگی که کارکرد فرهنگی داشته باشد، محصول فرهنگی نام دارد. در نگاه اول، اگر محصول فرهنگی را محتوامحور فرض کنیم، حتی پدیده‌هایی که در حوزۀ طراحی اتفاق می‌افتد، محصولات فرهنگی هستند، چون همراه خودشان یک تفکر و جریانی را به‌وجود می‌آورند که آن هم اثر فرهنگی است. محصول فرهنگی و سوغات در حقیقت بر روی لبه تیغ راه می‌روند؛ مثل سینما که در مرز هنر و اقتصاد گام بر می‌دارد.

یکی از نتایج رویداد فرهنگی، بخش اقتصاد است. اگر اثر فرهنگی نتواند تعامل اقتصادی با مخاطبش برقرار کند، به نتیجه مطلوب دست نخواهد یافت. محصول فرهنگی رابطۀ تنگاتنگی با مکان جغرافیایی دارد و از چند منظر قابل رؤیت است: اول از نگاه مخاطب که چه کسی از آن استفاده می‌کند. دوم، آن محصول چه پیامی با خود به‌همراه دارد و سپس نگرش تکنیکی و ابزاری و نیز بُعد اقتصادی محصول، ارائه شده است.

دو قطب مخاطب و پیام دارای بُعد منحصربه‌فرد خویش است. همۀ افراد محصولات فرهنگی را خریداری نمی‌کنند، چون این محصولات مخاطب خاصّ خود را دارد و شرایط زمانی بر آنها تأثیرگذار است. کلمه سوغات هیچ وقت مترادف با محصول فرهنگی نیست و کارکرد خودش را دارد. اگر سوغات را یک گردو فرض کنیم، هستۀ آن یک محصول فرهنگی  و کارکرد آن سوغات است. بعضی از محصولات فرهنگی در این پوسته نمی‌گنجند، چون جنبۀ اقتصادی ندارند و آن‌هایی که قابلیت این وضعیت را دارا هستند و می‌توانند پیام‌رسان منطقۀ جغرافیایی باشند، باعث انتقال فرهنگی می‌شوند.

در بحث جهانی‌سازی، دغدغۀ خرده‌فرهنگ‌ها و پشتیبانی از فرهنگ قومی و بومی باید ایجاد شود. اگر به یک بافندۀ فرش نگاهی بیندازیم، متوجه می‌شویم که او با استفاده از موتیوهای ایرانیِ اصیل، سعی دارد فرهنگ جغرافیایی خودش را از نگاه کارکردی و زیباشناختی به صورت بصری انتقال دهد. زبان مشترک بین تمام انسان‌ها مسأله زیبایی و زیباشناسی است.

کسی که تحصیلات آکادمیک داشته باشد، با نگاه کنجکاوانه‌تری به مقوله زیبایی نگاه خواهد کرد و  کسی که با نگاه تجربی و عوامانه‌تری با مخاطب خاص خود ارتباط برقرار خواهد کرد. اگر بلد باشیم که از جایگاه محصولات فرهنگی خودمان استفاده بهینه بکنیم، راه را اشتباه نرفته‌ایم.

اگر به هنر آفریقا که در اقصی نقاط دنیا جایگاه خود را به‌عنوان یک محصول فرهنگی در منظر مردم قرار داده توجه کنیم، به‌خوبی در می‌یابیم که ساختار حمایتی از همان هنرمندان گمنام سبب صعود اقتصادیِ قشر درگیر در این محصولات شده است.

ساختار، شیوۀ برخورد و برنامه‌ریزی، از اهداف بلندمدت برای جوامع پیشرفته محسوب می‌شود. ساختار حمایت از صنعتگران بومی و سازندگان محصولات فرهنگی همچون آفریقای جنوبی، از این امر حکایت می‌کند. متأسفانه این ساختار در ایران بسیار ضعیف است.

 

یادداشتی از مهدی یک‌پسر

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *