«اگر جلویمان را گرفتند چه کنیم؟»
این روزها عجیب بازار عکس دیدن داغ است! هر گوشه و کناری را که نگاه کنی عکس میبینی. عکسهای تزئینی، تبلیغاتی، تجاری، سرگرمکننده، سینمایی، هنری، فرهنگی، اجتماعی، مستند و برو تا آخر… عکاس هم زیاده شده است؛ خود من و شما هم این روزها با گوشی همراهمان یک جورهایی در نقش عکاس ظاهر میشویم و فنآوری این امکان را داده است که بتوانیم به سادگی با این مهارت آشنا شویم. این که عکاسی هنر است یا مهارت و اینکه نیاز به تخصصی ویژه دارد یا نه، مسائلی است که شاید بهتر باشد با کارشناسان آن در میان گذاشت تا به نتیجهای مشخص رسید اما همه اینها در حالی است که خیلی از من و شما این روزها فکر میکنیم با در دست داشتن یک دوربین گران قیمت، عکاس شدهایم!
گفتوگویی داشتیم با امیر حاجی عباسی که سالهاست عکاسی میکند و خودش تأکید دارد که عکاس خودآموخته نیست. گفتوگو با او خیلی چیزها را درباره این هنر جذاب و همهپسند روشن کرد که بد نیست نگاهی به آن بیندازید.
- خودتان را معرفی کنید و بفرمایید از کجا به عکاسی علاقهمند شدید؟
در خانوادهای بزرگ شدم که پدرم بچههایش را به هنر ترغیب میکرد و حتی شاید آنقدر روی درس حساسیت نداشت که در فراگیری هنر داشت. من هم متأثر از چنین فضایی به هنر رو آوردم. با خوشنویسی آغاز کردم و تا مدرک «خوش» هم رفتم اما یک اتفاق ناگوار من را به عکاسی کشاند. برادرم که عکاس بود، در دی ماه سال 72 حین یک مأموریت عکاسی به شهادت رسید و از آنجا به بعد با دوستان او آشنا و وارد عرصه عکاسی شدم. از آن زمان افتخار شاگردی اساتید زیادی را داشتم.
آن سالها انجمن سینمای جوانان برای عکاسی سه استاد داشت، برای چاپ آقای بهرامی، فراگیری مفاهیم عکاسی آقای گیلانیفر و مسائل هنری آقای یوسفی بود. بعد از آن دورههای تکمیلی را گذراندم و خیلی شاگردی کردم تا اینکه در سیزدهمین جشنواره بین المللی سینمای جوان جایزه گرفتم و از آن به بعد ادامه دادم و از عکاسی لذت بردم.
مدت زیادی به خاطر شغلام در مشهد نبودم. وقتی در سال 85 به مشهد برگشتم با کانون عکس آشنا شدم و به خاطر دارم که نظم و انظباطی که درآنجا وجود داشت خیلیها را به عکاسی ترغیب میکرد. در مشهد عکاسی را خیلی جدیتر دنبال کردم و همیشه به جوانترها توصیه میکنم که اگر فکر میکنید از عکاسی به درآمد نمیرسید برای امرار معاش شغل دیگری انتخاب کنید و از عکاسی فقط لذت ببرید. ساعد نیکزاد تأکید داشت که آماتور بودن ضعف نیست چون میشود در کاری آماتور بود و آن را قوی اما عاشقانه دنبال کرد.
- از کی تحصیل در رشته عکاسی را آغاز کردید و هدفتان از این کار چه بود؟
منطقی این بود که دنبال رشته خودم بروم چون پیش از این در رشته تأسیسات تحصیل کرده بودم، اما احساس کردم که باید رشتهای را ادامه دهم که به آن علاقه دارم. بنابراین از سال 94 تحصیل در رشته عکاسی را به شکل آکادمیک آغاز کردم و در حال حاضر هم در رشته عکاسی خبری مشغول به تحصیل هستم.
- چه شاخههایی از عکاسی را تجربه کردهاید؟
شخصا به جز عکاسی مستند اجتماعی تجربههایی در زمینه عکاسی پرتره و تدریس عکاسی هم داشته و دارم اما شاخههای متعددی در عکاسی هست که نمیشود برای آن محدودیت تعیین کرد. عکاسان در ابتدای کار به عکاسی مستند اجتماعی کشیده میشوند چون نیاز به ابزار پیشرفتهای ندارد. فقط یک دوربین میخواهد و در جامعه قرار گرفتن؛ در حالی که شاخههای دیگر عکاسی نیازمند هزینههای بیشتری است. البته ماندگار بودن در رشته عکاسی مستند اجتماعی هم کار سختی است چون جسارت خاص خودش را میطلبد.
هدف عکاس مستند اجتماعی به رخ کشیدن شادیها و غمها و معضلات و مشکلات جامعه است. اما تصویری که من از عکاس مستند در وضعیت فعلی در ذهنم دارم کسی است که دوربینی در دست دارد و نوار قرمزی دور تا دورش پیچیده شده است. عکاس مستند اجتماعی در ایران به هر سمتی که بخواهد پیش برود دست و پایش بسته شده است.
- یعنی به آزادی بیشتری نیاز داریم که وجود ندارد؟
نه به این شدت؛ چون این روزها گاهی در فضای مجازی عکسهایی میبینم که شاید خیلی خوب و اصولی نباشند اما چون آزادانه به موضوع پرداختهاند کارشان به دل مینشیند و بر عکس دسته دیگری داریم که تحصیل کرده عکاسی هستند و ادعا هم دارند اما استناد آنها به گداگرافی، پیرمردگرافی و پیرزنگرافی، با ویرایشهای خیلی اغراقآمیز، محصور شده است.
اگر یک عکاس امروز بخواهد از رکود اجتماعی و یا از بحران های دیگر عکاسی کند آیا میتواند؟ این اتفاقی است که در خیلی کشورهای توسعه یافته رخ داده و نمونههای آن موجود است اما ما برای پرداختن به این موضوعها محدودیتهای زیادی داریم که به نظر من انتقاد مستقیما متوجه مسئولین است. مسئولینی که دغدغه اجتماعی دارند باید سراغ عکاسان بروند و از آنها بخواهند که این مشکلات را مستند کنند.
- عکاسی مستند اجتماعی چه ویژگیهایی دارد؟
اولین ویژگی جنبه استنادی عکسها است، دومین ویژگی جسارت عکاس است که لازمه این رشته به شمار میرود. چون عکس یک رسانه تصویری جذاب است و گاهی از فیلم اثرگذاری بیشتری دارد. یک فیلم طولانی پیامی را به مخاطبش منتقل میکند اما این کاری است که یک عکاس در یک یا چند فریم آن را انجام میدهد. عکس میتواند تحول ایجاد کند؛ نمونههای بسیاری از آن را در تحولات اجتماعی معاصر جهان و ایران به خوبی تجربه کردهایم.
- میشود بگوییم عکسان مستند اجتماعی امروز آن جسارت را ندارند؟ چه محدودیتهای دیگری وجود دارد؟
بله متأسفانه، خیلی اوقات ما عکاسان دچار خودسانسوری میشویم. سئوالی که اغلب در بین عکاسان جوان مطرح میشود این است که «اگر جلویمان را گرفتند چه کنیم؟» در حالی که من معتقدم قوانین مشخصی وجود دارد و جاهایی که ما نمیتوانیم عکاسی کنیم مشخص است اما آنها هم حق دارند چون هر کسی میتواند جلوی عکاس را بگیرد و بگوید عکس نگیر! این محدودیت از سوی مردم عادی هم اعمال میشود.
- حضور عکاسی مستند اجتماعی چه تأثیری در جامعه میگذارد و غیابش چه آسیبهایی به همراه دارد؟
نمیتوانیم عکس را از جامعه حذف کنیم. عکاسی مستند هم چون به موضوعهای جامعه شناسی میپردازد بسیار اهمیت دارد. اگر این رشته را تضعیف کنیم معضلات اجتماعی پاک نمیشوند اما دیگر کسی آنها را نمیبیند.
- جشنوارهها را چطور میبینید؟
هر سال جشنوارههای متعددی در کشور و شهر خودمان برگزار میشود. این جشنوارهها با وجود اینکه توسط کار بلدها و متخصصان برگزار میشود توسط کارفرمایان فرهنگی خوبی هدایت نمی-شود. به نظرم موضوعات این جشنوارهها دیگر خیلی تکراری شده است. کمتر جشنوارهای را میبینیم که به معضلات اجتماع نظر داشته باشد. موضوعهایی مثل آپارتمان نشینی، ترافیک،کوه خواری، حاشیه نشینی، رکود، زندگی کارگری و… که هر روز تک تک ما با آنها دست به گریبانیم، باید بیشتر دیده شود.
- چقدر رسانهها جسارت ورود به عکاسی مستند را داشتند؟
به نظرم کمتر این جسارت را داشتهاند و فقط به سلیقه مدیران محدود شدهاست. بیشتر عکسها، عکسهایی خنثی هستند و خیلی عمقی به مسائل نمیپردازد. چون اگر عمقی به مسئلهای بپردازند حتما به یک جایی بر میخورد و محدودیتها اجازه نمی-دهد عکاس آن جسارت را حفظ کند.
- خود عکاسها به مسائل اجتماعی آشنا هستند؟
عکاسانی را میبینم مخصوصا در فضای مجازی که با پشتوانه علمی خوب سوژههای خوبی مییابند، اما ضعف آنها در نوع پرداخت به مسئله است و این نشات گرفته از ضعف آموزش در این رشته است.
- فکر نمیکنید محدودیتها تجربه عکاسی مستند را کم کرده و اساتید خودشان خیلی در این حوزه تجربه ندارند؟ چون احساس میشود خیلی اوقات ما همیشه با تحیر به خارج از کشور نگاه میکنیم و تجربیات آنها برای ما جالب و جدید است و پیش میآید که خیلی اوقات ما حتی تقلید میکنیم.
بله دقیقا، به نکته خوبی اشاره کردید. همه چیزهایی که میخواهیم به دانشجویان بگویم در اینترنت وجود دارد، پس تنها دلیلی که باعث میشود کسی در کلاس و یا کارگاه عکاسی شرکت کند توأمان کردن دانش و تجربه کار از طرف مدرس است. البته تقلید اشکالی ندارد و نباید از کسی که تقلید میکند انتقاد کرد. کپی کردن بد نیست و در واقع یک مرحله خیلی خوب از فراگیری است اما باید دقت کرد که وقتی کار کپی میشود آن را در جایگاه خودش مطرح کرد و ادعایی بیشتر از کار کپی نداشت.
- در یک جمله چه توصیهای میشود برای عکاسان مستند اجتماعی داشت؟
به نظرم عکاس مستند اجتماعی باید نسبت به محیط اطراف حساس باشد و خوب ببیند. همیشه دوربین همراهش باشد و همواره دغدغه تاثیرگذاری در جامعه را داشته باشد.
گفتگویی از نوید موسوی
سپاسگزارم
arkadaslar sohbet benim sohbet adim sohbet emir sohbet ben sohbet karim sohbet duyguyu sohbet baskalarina sohbet siktirdim sohbet.net