اعتیاد با طعم اجبار!
اولش فکر میکردم که احتمالا سنگی یا توپ کوچکی زیر پا دارد و مثل همه بچهها، توی این گرما، در این کوچه مشغول شیطنتهای کودکانه خویش است. منتظر بودم که در انتهای همین کوچه به دوستانش برسد، راستش توقع داشتم یک گروه از پسر بچههای همسن و سال او را ببینم که دور از چشم […]