افلاطون و معنای زندگی انسان

با اینکه پرسش از معنای زندگی پرسشی است که باید آن را زاییده بحران‌های فکری، اجتماعی و فرهنگی اروپا در جنگ جهانی دوم دانست، از دیر باز این مسئله از زوایای مختلف محل چالشی برای اندیشمندان بوده است. افلاطون یکی از همین چهره‌های آشنای فلسفه باستان است که زندگی فضیلت‌مندانه و فیولوسوفانه را می‌ستود و معنای زندگی به طور غیر مستقیم در پس زمینه افکارش حضور داشت.

محمدآزاده در کتابی با عنوان «فلسفه و معنای زندگی» که در آن به جمعاوری تعدادی مقاله از اندیشمندان در خصوص معنای زندگی پرداخته است، در قسمتی از کتاب خود به بررسی آرا و اندیشه‌های افلاطون می‌پردازد تا نشان دهد معنای زندگی حتی ذهن فیلوسوف یونانی را هم در چند صد سال قبل از ظهور مسیح مشغول کرده است.

از نظر افلاطون اشیاء عالم طبیعت که ما با حواس خود ادراک می‌کنیم نمونه‌های ناقصی‌اند از اصل یا صورت مثالی خود، اصلی که در جهان دیگر وجودی حقیقی دارد. به عبارت دیگر صورت مثالی شیء ماهیت خالص شیء است بدون این که هیچ «ناخالصی» دیگری در آن وارد شده باشد. از نظر افلاطون تنها صور مثالی واقعاً  و حقیقتا وجود دارند، اشیایی که در این جهان ما با حواس خود با آنها سر و کار داریم تنها سرمایه‌های گذاریی‌اند از آن موجودات حقیقی.

افلاطون معتقد است که روح یا نفس انسان قبل از ورود به بدن در جهان صور مثالی وجود داشته و حاضر بوده است، و در آن جهان با حقایق اشیاء (که همان صور مثالی باشند) آشنا شده است. این آشنایی هنگام ورود نفس به بدن از یاد رفته است، ولی با تفکر و تعمق می‌توان این علم از یاد رفته را دوباره به یاد آورد. بنابراین از نظر افلاطون علم و آگاهی در واقع از مقوله یادآوری است، یادآوری آنچه نفس در عالم ازلی در اثر مشاهده صور مثالی می‌دانسته است.

در فلسفه افلاطون این جهان حقیقی همان جهان صور مثالی است و جهان حقیقی مرجع و مبنای ثابتی فراهم می‌کند که می‌توان بر اساس آن معنای زندگی را به صورت فلسفه‌ای عام و مستقل از انسان بنا نهاد، بنایی که چون بر اساس حقیقت مطلق است از تمام محدودیت‌هایی که زندگی تک تک انسان‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد در می‌گذرد.

به این ترتیب معنا و هدف زندگی انسان این است که با بالا رفتن از نردبان معرفت به تدریج از محدودیت‌های جهان ظاهر گسسته شود و با چشمان باطن به مشاهده حقیقت بپردازد. از نظر افلاطون فلسفه تلاش برای رسیدن به چنین معرفتی است و فیلوسوف واقعی کسی است که زندگی خود را وقف رسیدن به چنین هدفی کرده باشد.

در نهایت عشق که پاسخ طبیعی انسان است به ظهور زیبایی و جمال، دست‌آویزی است برای انسان‌هایی محبوس در غار تا زنجیرهای خود را باز کنند و به سمت دهانه غار صعود کرده و نهایتاً از تاریکی غار بیرون روند. اهمیت عشق در این است که انسان را با زیبایی آشنا می‌کند، و زیبایی مستقیم‌ترین و روشن‌ترین تجلی عالم مثال در جهان حس است.

 

برگرفته از کتاب: فلسفه و معنای زندگی

نوشته: محمد آزادی

چکیده نویسی از: نوید موسوی

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *