تولستوی و معنای زندگی

تولستوی در مقاله‌ای به نام «یک اعتراف» که برای اولین بار در سال 1882 منتشر شد به شرح سلوک فکری خود در طول زندگی و رویارویی‌اش با سئوالات اساسی از قبیل معنای زندگی می‌پردازد. از جمله به بحرانی فکری می‌پردازد که در اواسط زندگی و در اوج موفقیت کاری و هنری دامنگیرش شد و او را تا مرز جنون سوق داد. بنا به نقل خود او شدت این جریان به حدی بوده که مجبورش می‌کرده برنامه روزمره خود را عمدا طوری تنظیم کند ککه فرصت خودکشی نداشته باشد. ص26.

او خود سئوالی که ارکان روحی و وجودی‌اش را متزلزل کرده بود چنین خلاصه می‌کند: آیا می‌توان در زندگی معنایی یافت که مرگ اجتانب‌ناپذیری که در انتظارم است، آن را نابود نکند؟

پس از مطالعه در این زمینه تولستوی معارف بشری را به صورت یک طیف تقسیم‌بندی می‌کند که از یکسو شامل ریاضیات و علوم تجربی است و از سوی دیگر شامل علوم انسانی و نهایتاً متافیزیک و فلسفه.

از نظر تولستوی علومی همچون فیزیک و زیست‌شناسی علومی دقیق‌اند که در موضوعات خود موشکافی می‌کنند  قادرند پاسخ‌های درخشان بدهند اما مشکل اینجاست که سئوالات بنیادینی از قبیل معنای زندگی اساسا از حوزه این علوم خارج‌اند و این علوم در برابر این پرسش ساکت‌اند.

از دیدگاه تولستوی مشکل علوم انسانی هم در این است که هر چند بنا به ادعای خود قادر است به پرسش معنای زندگی پاسخ دهد اما در واقع از تأمین پاسخی که بتواند نیاز انسان به معنا را سیراب کند، عاجز است. ص27.

پس از اینکه تولستوی نمی‌تواند پاسخی درخور در علم جویا شود سراغ هم مسلکان خود می‌رود و می‌بیند آنها به چهار روش با بی‌معنایی مواجه شده‌اند:

  1. فرار از درک این واقعیت که زندگی بی‌معنا و بیهوده و شر بوده و بهتر است انسان زنده نباشد.
  2. از زندگی به همین شکلی که هست لذت ببریم و به آینده فکر نکنیم (چون مرگ در راه است)
  3. اینکه با علم به بیهودگی و خباثت زندگی، با کشتن خود آن را به پایان برساند
  4. مثل سلیمان و شوپنهاور زندگی کنیم. یعنی بدانیم که زندگی شوخی ابلهانه‌ای است که بر سر ما رفته است اما با این حال خودمان را با آن سرگرم کنیم

وقتی تولستوی جواب خود را در معارف بشری پیدا نمی‌کند به میان مردم می‌رود و سعی می‌کند جایی که بی‌معنایی وجود ندارد دنبال معنا باشد و آن را پیدا کند. آنجا متوجه می‌شود ایمان راه رهایی از بی‌معنایی است. برداشت از ص27.

تولستوی با کمال تعجب متوجه می‌شود که هرچند مردم فقیر زندگی سخت و طاقت‌فرسایی دارند اما اکثریت از زندگی راضی‌اند و احساس بی‌معنایی نمی‌کنند… از نظر تولستوی علت این آرامش درونی و احساس رضایت از زندگی، ایمان است. ص28.

برداشت از کتاب «فلسفه و معنای زندگی» نوشته: محمد آزاده

یادداشتی از نوید موسوی

22 fff

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *