سایهای از سر جهان کم شد؛
هرگز از مرگ نترسیدم من
مریم اصغری آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنهای بر در این خانه تنها زد و رفت خبر تلخ و کوتاه بود باقی مانده یک قرن شعر معاصر، پس از سالها […]