تفاوت دیدگاه در ایران و آمریکا و برداشت های متفاوت از شرایط موجود
بزرگترین مانع احیاء برجام چیست؟
علی روغنگران
این روزها شاهد این واقعیت هستیم که علیرغم همه خوش بینی ها، گمانه زنی ها و تحلیل های اولیه با شروع به کار دولت بایدن هیچ گشایش چشمگیری در پرونده پیچیده رابطه ایران و آمریکا ایجاد نشده است، برعکس با اولین موضع گیری دو طرف بر سر مهمترین چالش فیمابین یعنی چالش هسته ای، بر عمق اختلافات و پیچیدگی موضوع افزوده شد. سوال این است که چرا به رغم انتظارات و خوش بینی های اولیه جو بایدن و تیم سیاست خارجی وی تاکنون کوچک ترین قدمی به سمت بازکردن گره کور پرونده هسته ای برنداشته اند؟ چرا درمیان 17 فرمان اجرائی که رئیس جمهوری جدیدالورود آمریکا در همان ساعات اولیه استقرارش در اتاق بیضی شکل کاخ سفید صادر کرد، فرمان بازگشت به برجام و لغو تحریم ها وجود نداشت؟ چرا با وجود برخی اقدامات و موضع گیری های شجاعانه دولت جدید آمریکا درخصوص پس گیری شناسائی حاکمیت اسرائیل بر بلندی های جولان و خروج حوثی های یمن از فهرست گروه های تروریستی یا بی توجهی بایدن به شریک و متحد راهبردی این کشور در خاورمیانه یعنی رژیم صهیونیستی؛ چنین شهامت و جسارتی را در رابطه با برجام شاهد نیستیم؟ به نظر می رسد این چراها را باید در تفاوت برداشت های دو طرف جستجو کرد. دو دولت مستقر در ایران و آمریکا هر یک با نوع نگاه و برداشت خود نسبت به موضوع برجام درباره آن تصمیم گیری می کنند. اما این برداشت های متفاوت کدامند:
1- نگاه معطوف به گذشته در برابر نگاه به آینده: آنگونه که از کلام و مواضع مقامات و مسئولین ایرانی بر می آید، نقطه آغاز احیای برجام بازگشت شرایط به قبل از تاریخ 8 مه 2018 است که در آن با فرمان اجرائی ترامپ، آمریکا به طور یک جانبه از برجام خارج شد. برخلاف این انگاره، دولت بایدن علاقه ای به بازگشت به گذشته ندارد و رویکرد راهبردی آمریکا به برجام معطوف به آینده است. لذا دو کشور در این که پایه و مبنای مناسب برای احیاء برجام چیست و کجاست با یکدیگر اختلاف دیدگاه مبنائی دارند.
جمهوری اسلامی ایران در موضوع برجام و فراتر از آن در قضیه کاربرد صلح آمیز انرژی هسته ای، از موضع “حق” سخن می گوید و از حق غیرقابل انکار خود دفاع می کند. به علاوه با نگاهی حق مدارانه و مبتنی بر اصول اخلاقی عدالت و انصاف، خواهان برخورد دیگران با موضوع برجام و حقوق پایمال شده خود است. در مقابل اساسا حق طلبی و عدالت خواهی نه تنها در سیاست آمریکا بلکه متاسفانه در سیاست بین الملل هم جایگاهی ندارد و آنچه معیار عمل و کنش سیاسی است، زور و قدرت است و نه حق
2- زمان: برداشت دولت های ایران و آمریکا از عامل “زمان” در موضوع برجام کاملا با یکدیگر متفاوت است. دولت جدید آمریکا با فراغ بال در صدد استفاده از عنصر زمان و مرور زمان برای تحقق خواسته های حداکثری خود است. در مقابل، در ارتباط با برجام برای دولت ایران عنصر زمان خود به یک تنگنا و مشکل بدل شده است و به نوعی به مرحله “حالا یا هیچ وقت” نزدیک می شود.
3- “فشار حداکثری”در برابر”مقاومت حداکثری”: برخلاف انتظار اولیه، دولت جدید آمریکا دست کم در موضوع برجام و تعامل با ایران نشان داده که میراث خوار سیاست فشار حداکثری ترامپ است و مایل نیست ظرفیت سازی و اهرم سازی دولت پیشین در برابر ایران تحت قالب فشار حداکثری را به سادگی از دست دهد. بلکه برعکس با فرض موثر بودن راهبرد فشارحداکثری درصدد بهره برداری بیشتر از آن است. در واقع نوع رویکرد دولت بایدن در برابر ایران و در موضوع برجام موید واقعیت دو حزبی بودن و اجماع سیاسی در واشنگتن در برخورد با ایران است. در مقابل ایران با اتکا به دستاوردهای ناشی از مقاومت حداکثری آن هم در بحبوحه پاندمی کرونا ویروس، بر این باور است که “مقاومت فعال” بهترین روش در برابر زیاده خواهی آمریکا است.
4- حق در برابر قدرت: جمهوری اسلامی ایران در موضوع برجام و فراتر از آن در قضیه کاربرد صلح آمیز انرژی هسته ای، از موضع “حق” سخن می گوید و از حق غیرقابل انکار خود دفاع می کند. به علاوه با نگاهی حق مدارانه و مبتنی بر اصول اخلاقی عدالت و انصاف، خواهان برخورد دیگران با موضوع برجام و حقوق پایمال شده خود است. در مقابل اساسا حق طلبی و عدالت خواهی نه تنها در سیاست آمریکا بلکه متاسفانه در سیاست بین الملل هم جایگاهی ندارد و آنچه معیار عمل و کنش سیاسی است، زور و قدرت است و نه حق.
5- وضعیت مطلوب: اصل طلایی”مذاکره از موضع قدرت” ایجاب می کند دو طرف اصلی معادله پیچیده و چند وجهی برجام در بهترین موقعیت و در قوی ترین موضع، مذاکره نمایند. در اینجا نیز ایران و آمریکا خود را در وضع مطلوب و موضع قدرت و طرف مقابل را در موضع ضعف می پندارند. این تفاوت و تمایز در نوع نگاه، خود سبب بروز بن بست در پروژه احیای برجام شده است. مسیر رسیدن به یک “برنامه جامع اقدام مشترک” مسیر دشوار و پیچیده ای است و با موانع عینی و ذهنی فراوانی مواجه است. عدم فهم مشترک و برداشت های متفاوت و بعضا متضاد، از مهم ترین موانع ذهنی فراروی ایران و آمریکاست. یقینا برای رسیدن به نتیجه باید از این موانع عبور کرد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.