استراحت خودخواسته عارف 

جونیورِ اصلاح طلبان 

علی روغنگران

در نیم فصل اول لیگ برتر یک بازیکن خارجی با نام جونیور روی نیمکت پرسپولیس توجه همه را به خود جلب کرده بود، نه به این خاطر که زیادی خوب باشد یا کار خاصی انجام داده باشد، بلکه عملکرد او به گونه ای بود که روزی علی دایی درباره او اینگونه سخن گفت: “اصلا نمی آید جونیور فوتبالیست باشد.”

شاید بتوان به راحتی گفت در سیاست هم یک جونیور داریم و آن کسی نیست جز محمد رضا عارف، نماینده اصلاح طلب و رئیس فراکسیون امید در مجلس که انفعالش در این سال ها بارها صدای اعتراض اصلاح طلبان را درآورده است. شاید همه اینها باعث شد تا او تصمیم به کاری بگیرد که کسی انتظارش را نداشت. محمد رضا عارف فعلا می خواهد نباشد؛ لااقل در ویترین. سیاست گویا به او هم وفا نکرد. چه حرف ها که نشنید، چه نوشته ها که نخواند و چه کنایه ها که به او وارد نشد. تراژدی برای او البته این بود که همه این ها که ذکرش آمد نه از جانب رقبای جناح مقابل که از سمت هم جناحی هایش به وقوع پیوست. اما در میانه همه حرف و حدیث هایی که در مورد او مطرح شده شاید اگر به پاسخ یک سوال برسیم تصویر روشن تری خواهیم داشت از اینکه محمد رضا عارف که بود و چرا به این وضعیت دچار شده است. سوال بزرگ این است :«آیا محمد رضا عارف اساسا یک سیاستمدار بوده است؟»

صبوری منحصر به فرد

صبوری محمد رضا عارف در همه این سال‌هایی که گذشته، نه از جنس صبوری محافظه‌کارانی مانند علی لاریجانی و ناطق‌نوری بوده است و نه او هیچ‌وقت توانسته و شاید هم نخواسته که شبیه مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی باشد. او یک چهره خاص منحصر به فرد است که سیاست ما او را تجربه کرده است؛ کسی که روزی به‌عنوان تنها نامزد تایید صلاحیت شده اصلاح‌طلبان در میان تمام اخم‌ها و گوشه‌چشم‌های چهره‌های سرشناس و ارشد جناح اصلاح‌طلب در انتخابات92 حضور یافت و در آخرین لحظه با تدبیر پشت پرده هاشمی رفسنجانی در جلسات شبانه خانه جماران حذف شد. دستور انصراف اگرچه که با خطوط ناخوانا و در قالب یک فکس نامفهوم و با امضای سید محمد خاتمی به او رسیده بود، اما معنای خاصی داشت. جناح اصلاح‌طلب هرچقدر هم در عسرت بود بنا نداشت میراثش را به او بسپارد. به او نسپرد و سپرد به فردی از جناح مقابل که حالا لباس رفورم بر تن کرده بود و همان حرف‌هایی را می‌زد که اصلاح‌طلبان می‌خواستند و این محمدرضا عارف بود که با چشمانی گشاده رویاهای برباد رفته خود را به نظاره نشسته بود و دلش آکنده از تمام ناراحتی‌هایی بود که شاید به این حجم آن را تصور نمی‌کرد. از او خواستند اما او نخواست که در کابینه چنین رئیس‌جمهوری حضور داشته باشد نه وزیر شد و نه حتی داستان معاون اولی رنگی از واقعیت به خود گرفت. همان صندلی چوبی که روزی غلامعلی حدادعادل آن را در کنار خود در صحن مجلس قرار می‌داد تا محلی باشد برای گعده‌نشینی اندک موتلفان باقی‌مانده، حالا به محمدرضا عارف هم رسیده بود. سهم او از قدرت در پارلمان در حد همان صندلی چوبی بود. زمان که گذشت معلوم شد او هرچه کوشیده نتوانسته به صندلی‌های مرتفع مجلس که از حدادعادل به علی لاریجانی رسیده بود، دست یابد حتی وقتی که اصلاح‌طلبان، هزار ماجرا را تجربه کردند و خواستند دیگر علی لاریجانی نماینده آنها در قدرت نباشد، او باز هم شانسی نداشت که راهی به بالای مجلس داشته باشد. محمدرضا عارف اما حرف‌های خودش را دارد. برای همه آنانی که او را یک شخصیت ساکت و منفعل می‌دانند. او به رغم طبیعت آرامش بارها زبان به گلایه گشوده از اینکه چه کسانی با اصلاح‌طلبان عکس یادگاری گرفتند اما بعد از آن راه خود را رفتند. هر چه که هست او هیچ‌وقت نتوانسته درخواست یکی از بزرگان اصلاح‌طلب را اجابت کند که بارها به او گفته است: «آقای دکتر برای من یک لیست از اعضای فراکسیون امید در مجلس را بیاور تا ما بدانیم چندنفر در مجلس داریم». محمد رضا عارف یک شخصیت صبور است آن هم نه از جنس علی لاریجانی و ناطق نوری یا مثلا اکبر هاشمی رفسنجانی. او یک صبوری منحصر به فرد دارد.

سیاستگذار پر اشتباه 

اما آیا وضعیت امروز اصلاح‌طلبان در شورای عالی سیاست‌گذاری، پارلمان و شورای شهر تهران همگی به دلیل خیانت چندچهره نه‌چندان تاثیرگذار اعتدالگرا در حق جریان اصلاحات است؟ نه! انصاف داشته باشیم. محمدرضا عارف هم در حد خودش مسئول است. آیا عارف از خروجی شورای شهر اصلاح‌طلب راضی است؟ آیا می‌تواند یک روز با افتخار و در پیشگاه مردم اعلام کند آنچه به‌عنوان کارنامه اصلاح‌طلبان در شورای شهر تهران برجای مانده، حاصل تدبیر به کار گرفته در انتخاب این افراد است؟ آیا او از فراکسیون امید مجلس راضی است؟ محمد رضا عارف مسئول برخی تصمیمات مهم است چه در انتخاب افراد برای لیست و چه برخی تصمیمات فراکسیونی در مجلس؛ چه در رای اعتمادها و چه در ماجرای انتخابات هیات رئیسه. حتی اگر منتقدان تند و تیز عارف او را در شمار سیاست مداران به حساب نیاورند، محمد رضا عارف در تمام این مدت یک سیاستگذار بوده است. هم آن ها باید این را بپذیرند و هم عارف مسئول بودن خود را در قبال تصمیمات اخذ شده!

عصری که عصر او نبود 

محمد رضا عارف حتما سیاستمدار بوده است اما واقعیت این است که این عصر، عصر او نبود. کاش طلوع سیاسی این چهره به دوره ای دگیر انتقال می یافت. شاید برخی معتقد بودند که اتفاقا اگر او نبود شاهد یک مجلس رادیکال یا یک جناح تندرو می بودیم. اما این حتما گزاره ای اشتباه است. این اصلاح طلبان که به عنوان ویترین جناح، چه در ساخت پارلمان و چه در ساخت احزاب در این عصر حضور دارند، نهایت تند بودنشان همین است که در این چند سال دیده شد. بودن عارف نه جلوی نطقی را گرفت که دیدیم امثال محمود صادقی و سلحشوری چه ها که نگفتند و نه آن نمایندگان اصلاح طلبی را مجاب به حرف زدن کرد که صندلی های مجلس را شاید به جهت سبز بودن فضای آن با نیمکت های پارک اشتباه گرفته و هرگز حتی برای یک اعلام تذکر به یک مصوبه یا موضوع، از جای خود بر نخواستند. شاید این باور محمد رضا عارف در انتهای دهه هشتاد که گفته بود نظام من را در آب و نمک خوابنده درست بود؛ خدا می داند! اما کاش او در این عصر سیاستمدار نشده بود. محمد رضا عارف در این سال ها سیاست مدار بود اما شاید دیگر سیاستمدار نباشد.

 

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *