از داغی آذر 32 تا سردی آذر 98

انفعال وارثان

جنبش اصیل، مستقل و آزادی‌خواه دانشجویی از دیرباز بیشترین حمله‌ها و ضربات را بر مبنای ماهیت و تأثیرگذاری خود به چشم دیده است. شاید در آن روزهای دور، وقتی که صحن دانشگاه با خون آن سه دانشجوی آزادی‌خواه رنگین شد تا دانشگاه سنگر آزادی باقی بماند، هیچگاه کسی روزهای اینچنین تیره و منفعل را برای جنبش دانشجویی تصور نمی‌کرد. آن روزها دانشگاه شاهد نسلی با دغدغه‌های متعالی چون استقلال، آزادی و عدالت بود و دانشگاه، محلی برای تضارب دیدگاه‌های مختلف و متنوع فکری و سیاسی بود. نسلی که علی‌رغم تفاوت‌های فاحش فکری و سیاسی، شانه به شانه در کنار مبارزه، آگاهی را به توده‌های مردم هدیه می‌کرد و پیشانی ایجاد تغییر و به ثمر رسیدن انقلاب بود. پس از انقلاب و روبرو شدن نهاد دانشگاه با پدیده‌ای به نام انقلاب فرهنگی، جنبش دانشجویی با رکود ناخواسته‌ای روبرو شد. اما در مدت‌زمان کوتاهی کنشگری جنبش دانشجویی به حدی رسید که اصلی‌ترین نقش در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 76 را ایفا کرد. در تمام سال‌های پیش و پس از انقلاب، پیشگامان جنبش دانشجویی نقش به سزایی در بزنگاه‌های تاریخی ایران داشتند و کشور را به سمت توسعه سیاسی، پدیدار شدن جامعه مدنی و افزایش آزادی‌های فردی در چارچوب قانون اساسی سوق دادند و البته هزینه این کنشگری‌های خود را نیز پرداخته‌اند. جنبش دانشجویی به واسطه رسالت خودش که آگاهی بخشی به جامعه و تحقق دموکراسی می‌باشد و همچنین ماهیت خودش که آزادگی است، هیچگاه دست از مطالبه‌گری و نقد برنداشت. بدون ذره‌ای شک تلخ‌ترین اتفاق این روزها، انفعال جنبش دانشجویی و یا برگذاری مراسمات نمایشی مبتذل در روز دانشجو توسط برخی جریانات دانشجویی است که باید آسیب‌شناسی شود.

جنبش دانشجویی پیش از انقلاب

ابراهیم یزدی که خود در دوران ملی شدن صنعت نفت به عنوان نماینده منتخب دانشجویان در شورای مرکزی سازمان دانشجویان دانشگاه تهران فعال بوده در مقدمه کتاب بازرگان اسوه صداقت و تقوا می‌نویسد: «جنبش دانشجویی در ایران در طی دو دهه مورد بحث از ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ به طور مستقیم تحت تاثیر تحولات و تغییرات سیاسی، اجتماعی و فکری جامعه قرار داشته است. هم جنبش‌های سیاسی و اجتماعی در جامعه بزرگ‌تر بر دانشگاه تهران اثر گذار بوده‌اند و هم جنبش دانشجویی بر روند تحولات جامعه موثر بوده است. بنابراین جنبش دانشجویی در دو دوره، یعنی دوره اول از شهریور ۱۳۲۰ تا مرداد ۱۳۳۲ و دوره دوم از مرداد ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ همراه با تحولات سیاسی در سطح کلان جامعه تاثیرات یا بازتاب آن در دانشگاه‌ها و در جنبش دانشجویی مورد بررسی قرار گرفته است».

سال‌های 1320 تا 1332

در ابتدای تأسیس دانشگاه تهران، گرایش به مارکسیسم و حزب توده، گوی سبقت را از دیگران ربوده بود. ولی رفته رفته دو جریان جنبش ملی و جنبش اسلامی در دانشگاه ظهور پیدا کردند. فعالیت‌های دانشجویی در سال‌های 1320 تا 1332 در دو محور، صنفی و سیاسی قرار داشت. در یک محور دانشجویان برای خواسته‌های صنفی، رفاهی و اجتماعی خود مبارزه می‌کردند که طیف وسیعی را در بر می‌گرفت. اما در محور دوم، موضوع اساسی، همگامی با مبارزات ملت ایران علیه استبداد و تسلط بیگانگان بر کشور بوده است.

آن زمان حزب توده از نظر تشکیلاتی و ساختار سازمانی بسیار پیشرفته بود. وجود شاخه‌هایی مانند شاخه جوانان و شاخه نظامی نیز از نقاط قوت حزب توده بود که از دل شاخه جوانان این حزب، اتحادیه دانشجویان بیرون آمد و برای اولین بار در سال 1323 پس از به رسمیت شناختن حق دانشجویان برای تشکیل اتحادیه دانشجویی، این سازمان در دانشکده پزشکی شروع به کار کرد. دیگر رقبای حزب توده نیز برای مقابله با نفوذ حزب در دانشگاه‌ها اقدام به سازمان‌دهی و جذب نیرو کردند. روشنفکران مذهبی، در این میان اقدام به تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان نمودند. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، اولین تشکل دانشجویی مستقل با برنامه، اهداف و تفکرات کم و بیش روشن، بعد از شهریور 1320 اعلام موجودیت کرد. از جمله فعالیت‌های این تشکل، می‌توان به جلسات بحث و سخنرانی‌های عمومی و… اشاره کرد که در کنار برنامه‌های فرهنگی، دیدگاه‌های سیاسی انجمن نیز مطرح می‌گردید. یکی از برنامه‌های بسیار مؤثر و فرهنگ‌ساز برای دانشجویان و جوانان جلسات تفسیر قرآن آیت‌الله طالقانی در مسجد هدایت در شب‌های جمعه بود. یکی دیگر از تشکل‌های اسلامی که در طی دهه 1320 به طور خودجوش توسط دانشجویان مسلمان دانشگاه‌های تهران به وجود آمد، نهضت خداپرستان سوسیالیست بود. دکترعلی شریعتی، در دوران دانش‌آموزی از طریق فعالیت‌های این جمعیت در مشهد با تفکر سوسیالیسم برپایه خداپرستی آشنا و جذب این اندیشه شد. غیر از دانشگاه تهران، دانشگاه تبریز نیز به عنوان دومین دانشگاه کشور نقش مهمی در تحولات سیاسی و اجتماعی داشت. دانشجویان آذری در دانشگاه تهران و یا تبریز، اوایل دهه 1340 به نهضت آزادی ایران پیوستند و تعداد قابل توجهی از آنان، نظیر محمد حنیف‌نژاد، از مؤسسین سازمان مجاهدین خلق اولیه بودند.

سازمان دانشجویان دانشگاه تهران در سال 1329 شکل گرفت. ولی با مرور زمان نفوذ حزب توده و دیدگاه‌های چپ در این سازمان گسترش یافت، به همین خاطر مسأله ایجاد یک جبهه واحد از دانشجویان ملی در آغاز سال تحصیلی 1329 یا 1330 در میان اعضای فعال احزاب و دانشجویان مستقل ملی مطرح گردید که سازمان ملی دانشجویان دانشگاه تهران نام گرفت. این سازمان در جهت حمایت از حرکت ملی دکتر مصدق توانست اکثر دانشجویان را به حمایت از خرید قرضه ملی، اعلام شده توسط دولت ملی بسیج نماید. دانشجویان دانشگاه تهران در قیام 30 تیر نقش فعالی داشتند که سرنگونی دولت قوام السلطنه و نخست‌وزیری دکتر مصدق نتیجه این قیام بود.

سال 1332 تا انقلاب

جنبش دانشجویی دانشگاه تهران، در 28 مرداد 1332 و سقوط دولت مصدق توسط کودتاگران در کنار سایر اقشار مردم واکنش نشان داد. ولی به علت تعطیلی دانشگاه و در دسترس نبودن اعضای تشکل‌های مختلف دانشجویی این فعالیت‌ها بیشتر جنبه مستقل داشت تا سازمانی. بعد از کودتای 28 مرداد به همت تنی چند از یاران دکتر مصدق و فعالان سیاسی، نهضت مقاومت ملی ایران تأسیس شد. نهضت مقاومت ملی توانست کمیته‌هایی را سازمان‌دهی کند. از جمله کمیته‌هایی که تشکیل شد، کمیته نهضت مقاومت ملی دانشگاه تهران بود. وقوع کودتای نظامی 28 مرداد، خفقان سیاسی شدید را به همراه داشت و احزاب و گروه‌های سیاسی سرکوب شدند. روزنامه‌های مستقل توقیف گردیدند و فعالان سیاسی، دستگیر و روانه زندان شدند. دکتر مصدق بازداشت و در یک دادگاه نظامی محاکمه و سپس تبعید شد. در جریان دادگاه نظامی مصدق، در 21 آبان ماه در سرتاسر تهران و شهرستان‌ها تظاهرات گسترده‌ای صورت گرفت.

روز 16 آذر 1332، نقطه عطف مبارزات دانشجویان علیه استبداد در تاریخ معاصر کشورمان است. در این روز نظامیان در دانشکده فنی برای دستگیری دانشجویان هجوم بردند و درگیری‌هایی به وجود آمد که منجربه تیراندازی به طرف دانشجویان و کشته شدن سه دانشجو به نام‏های قندچی، شریعت‏رضوی و بزرگ‌نیا و زخمی شدن تعداد قابل توجهی از دانشجویان گردید. با انتشار این خبر، تمام کلاس‌های درس در همه دانشکده‌ها تعطیل و موج اعتصاب همه جا را فرا گرفت. کمیته دانشگاه بلافاصله عزا و تعطیل عمومی اعلام نمود و در عصر آن روز دانشجویان به حالت اجتماع ساکت و آرام کلاس‌ها را ترک نمودند. ساعت 5 بعد از ظهر تنها صدای حرکت سربازان سکوت مطلق و ماتم‌زده دانشگاه را می‌شکست. خبر این اتفاق تلخ رسوایی و ننگ فراوانی در جهان برای دولت به وجود آورد.

فعالان جنبش دانشجویی، اعم از چپ و توده‌ای، ملی و یا اسلامی، به تدریج که از دانشگاه فارغ‌التحصیل و به متن جامعه و فعالیت‌های متنوع آن وارد شدند، هر کدام بر اساس گرایشات فکری، دیدگاه‌های سیاسی و اقتصادی خود بر فرایند تغییر و تحول فکری و سیاسی، هنری و اقتصادی جامعه اثرگذار بودند. فعالان توده‌ای و ملی، علیرغم فشارهای سیاسی، توانستند انجمن، سازمان‌ها، نشریات، شرکت‌های انتشاراتی نظیر کانون نویسندگان ایران، در راستای مبانی فکری خود ایجاد کنند. فعالان انجمن اسلامی دانشجویان از یک طرف انجمن‌های اسلامی تخصصی نظیر انجمن اسلامی پزشکان و مهندسین و معلمین را پایه‌گذاری کردند و از طرف دیگر به طیف رو به رشد روشنفکران دینی پیوستند. جنبش دانشجویی در خارج از ایران نیز فعال بود، کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، نقش تعیین‏کننده‌ای در مبارزات سیاسی علیه رژیم داشت. بعد از سرکوب شدن حرکت‌های آزادی‌خواهانه از طرف رژیم، رفته رفته، مبارزات مخفی حالت علنی به خود گرفت و بعد از مدت کوتاهی وارد فاز مبارزه مسلحانه شد. این تغییر در اتمسفر سیاسی جامعه، بر پیکره جنبش دانشجویی نیز تأثیر گذاشت و روند مبارزه مسلحانه، تا سقوط رژیم شاه تا انقلاب 1357 ادامه یافت.

جنبش دانشجویی پس از انقلاب

در ابتدای انقلاب ٥٧، فعالیت جنبش دانشجویی در دانشگاه، متأثر از فضای باز سیاسی دوران تولد انقلاب بوده‌است. در این دوره کوتاه و تا قبل از انقلاب فرهنگی، فعالیت دو طیف موافق و مخالف گروه ­های اسلامگرا در دانشگاه‌ها، محل تقابل جریان‌های دانشجویی بود. شکل ­گیری تنشها و درگیری‌های فیزیکی و مسلحانه در دانشگاه‌ها و تبدیل دانشگاه به تریبون و پایگاه سیاسی احزاب، مهمترین ویژگی فعالیت جنبش دانشجویی در این دوره بود. در این دوره به دلیل فراگیر بودن اندیشه و عمل امام خمینی(ره) در عرصه­های مختلف، بیشتر تشکل­های دانشجویی سعی می­کردند خود را با سخنان و رفتار حضرت امام هماهنگ نمایند. در برداشت از سخنان حضرت امام در آن زمان نیز، نظرات مختلفی وجود داشت، اما در تبعیت و الگو قراردادن حضرت امام برای جنبش دانشجویی، کمتر کسی تردیدی روا می­داشت. همچنین با پیروزی انقلاب، برخی مفاهیم همچون بحث استکبارستیزی مطرح شد. این مفهوم توسط حضرت امام تبیین شد و دانشجویان نیز به عنوان یکی از آرمان­های خود، این بحث را مطرح می­کردند. نمود عملی استکبارستیزی، در تسخیر سفارت آمریکا در سال 58 مشهود است.

وجود اندیشه­ها و تضارب آرای بسیار شدید در فضای دانشگاه­ها منجر به درگیری­های مسلحانه و غیرمسلحانه می­شد. یک طرف این درگیری­ها اساتید و دانشجویان دگراندیش و سکولار قرار داشتند. از سوی دیگر دانشجویان مسلمان نیز مشاهده می­کردند که با وقوع انقلاب و گذشت مدتی از آن، تحول خاصی در فضای فرهنگی و علمی دانشگاه­ها اتفاق نیفتاده است. این عوامل دست به دست هم داد، تا اینکه امام خمینی در خرداد 1359 حکم تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی را صادر کردند و اين ستاد طي دو سال تلاش نمود كه تغييراتی در فضای سياسی و علمی و فرهنگی دانشگاه­ها به وجود بیآورد.

نقطه عطف جریان دانشجویی

پس از انقلاب فرهنگی و بازگشایی دانشگاه‌های کشور، دفتر تحکیم وحدت که متشکل از انجمن‌های اسلامی کشور بود فعالیت خودش را در عرصه دانشگاهی آغاز کرد. یکی از اقدامات این اتحادیه فعالیت انتخاباتی بود. هرچند که این موضوع باعث ایجاد اختلافات درونی تحکیم وحدت گردید. با این حال به گفته محمود احمدی‌نژاد، برای انتخابات مجلس دوم، یک لیست به نام تحکیم داده‌شد و همین امر باعث ایجاد 3 طیف درون تحکیم شد. با انتخاب هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور، قدرت دفتر تحکیم وحدت هم رو به افول رفت. در این دوره جنبش دانشجویی بصورت ناخواسته حالت گوشه نشینی و انزوا را پیش گرفت، بنابراین می‌توان نام این دوره را دوره انزوای ظاهری جنبش دانشجویی نامید.

دوره‌ای که جنبش دانشجویی شکوفاتر از گذشته عمل کرد و بروز و ظهور عیان‌تر و میدان دارانه تری یافت در دوران اصلاحات بود. انتخابات سال 76 نقطه عطف جنبش دانشجویی بود. در انتخابات دوم خرداد 76 زمانی که قاطبه فعالان دانشجویی متوجه شدند کاندیدای مورد نظر طیف راست چندان توجهی به کنش‌های سیاسی دانشجویان ندارد و احتمال می‌دادند فضای سیاسی بیشتر به سمت و سوی روندهای سنتی سوق بیابد و از این رو ممکن است جنبش دانشجویی منزوی شود و از طرفی آنان نتوانند ایده‌آل‌های خود را بوسیله رسانه‌ها به مردم القا کنند، بنابراین تصمیم گرفتند از سید محمد خاتمی حمایت کنند و با برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی، مناظره‌ها، و سخنرانی‌ها، فضای موجود جامعه را بازتر کنند.

جنبش دانشجویی در سال‌های 84 تا 92

اگر بخواهیم نگاه گذرا و سطحی به این دوره که مربوط به دولت نهم و دهم است بی‌اندازیم، شاید این دوره را با توجه به اتفاقاتی که برای جنبش دانشجویی در دوران گذشته افتاد و با توجه به رویدادهایی نظیر انتخابات ریاست جمهوری 88 بتوان به نوعی دوره افول جنبش دانشجویی نامید. اتفاقاتی که بیشتر نشأت گرفته از فضای بیرونی بود تا فرآیندهای مرتبت با جنبش دانشجویی.

یکی از شاخصه‌های این فضا برای کنش‌های فزاینده و پیش‌برنده را می‌توان در رواج نوعی عدم اطمینان میان دانشجویان یافت. آنان گمان می‌بردند که نمی‌توانند به راحتی سخنانشان بازگو کنند چراکه آستانه تحمل مسئولان در مواجه با نقد از آنان کمتر بود. از طرفی هم به نقدهای جنبش دانشجویی اهمیت چندانی داده نمی‌شود مثلا در انتصاب سعید مرتضوی قاطبه تشکل‌ها و اتحادیه‌های اسلامی به این انتصاب انتقاد و مخالفت می‌کنند اما در کمال ناباوری دیده می‌شود هیچ واکنشی از جانب مجریان امور دیده نمی‌شود. بنابراین در این سال‌ها جنبش دانشجویی به کما رفت و سرکوب شد.

جنبش دانشجویی از سال 92 تا امروز

با روی کار آمدن دولت روحانی، تشکل‌های دانشجویی فضا را برای کنشگری مناسب دیده و جانی دوباره گرفتند. دانشگاه‌ها با فضای باز سیاسی روبرو شد و نشاط به دانشگاه برگشت. نمود این نشاط رامی توان در انتخابات سال 94 و 96 یافت. در این دوره، شاهدبرگذاری برنامه‌های سیاسی و فرهنگی در دانشگاه‌ها بودیم. اتفاق دیگری که در این دوره شاهد بودیم، پا گرفتن جریان نواندیشی دینی و برگذاری جلسات بررسی این جریان بود. هرچند که در این بین تشکل‌هایی وجود داشتند که جنبش دانشحویی را با برگذاری جشنواره‌ها و استنداپ‌کمدی‌ها و برنامه‌های مبتذل، به ابتذال می‌کشیدند.

اما از سال 96 به بعد، عدم تحقق شعارهای روحانی در مسائل اقتصادی و سیاسی و همچنین عدم توجه به نظرات دانشجویان توسط روحانی در بستن کابینه، باعث ایجاد موج جدیدی از ناامیدی در بین دانشجویان گردید. دانشجویانی که خود را فریب خورده از جریانات سیاسی می‌دیدند، دیگر به جریانات دانشجویی اعتمادی ندارند. از طرف دیگر با ورود بسیاری از دانشجویان به دستگاه‌های دولتی و احزاب سیاسی، رسالت جنبش دانشجویی جای خود را به منافع حزبی و شخصی داد. و سطح خواسته‌های جریان‌های دانشجویی با تغییر عمده‌ای روبرو شد. تا جایی که آرمان‌گرایی‌هایی همچون استکبار ستیزی و مبارزه با فساد داخلی جایش را به موضوعات مدنی کمک‌های انسان دوستانه و جمع‌هایی برای برگزاری مراسم خیریه تبدیل شد. اینگونه شد که اکنون شاهد انفعال صد در صدی جنبش دانشجویی هستیم.

 

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *