به بهانه سالروز تولد استاد محمدباقر کلاهی اهری؛
پشت خط قرمز درحال تمرین هستیم
مریم اصغری
این روزها نمیدانم که آیا هدیهای زیباتر از شعر در دنیا وجود دارد یا نه؟ اما بیشک شاعران چیزی بیش از این زیبایی را به دنیا هدیه میکنند و با به تصویر کشیدن غم، شادی و مصائب روزگار، گذران عمر را التیام میبخشند. تولد شاعرانی که یقیناً نام آنها در تاریخ این دوره از زندگی ثبت میشود، بهانهای است تا بابت اهدای زندگی در قالب کلام برای نسل جوان، از آنها قدردانی کنیم و ما هم به همین امید، دقایقی را پای صحبت های “محمدباقر کلاهی اهری” مینشینیم تا شاید برگی از این جریده، در ثبت تاریخ این روزها ماندگار شود.
استاد محمدباقر کلاهی اهری متولد یکم مهرماه 1329 در مشهد و از پیشکسوتان شعر نوگراست که تا امروز کتابهای بسیاری را به چاپ رساندهاست. وی بدون هیچ منتی تمام جوانیاش را صرف خدمت به فرهنگ و ادبیات کرده و در بین شاعران نامآور معاصر، جایگاه با ثبات و شناخته شده ای دارد. به گفته حسین صالحی «آنچه در آثار این شاعر متجلی است، به یقین آئین های در برابر ویژگی های شخصیتی و زندگی این بزرگمرد است و وی در شعرش سرشار از صداقت و زلالی است.»
به عنوان اولین سوال میخواهم بدانم چرا در دنیای مجازی حضور ندارید؟
من از ابتدا به دنیای مجازی ورود نکردم. چراکه این فضای شتابزده، خیلی با کار من تناسب ندارد و نوع کار من هم به گونه ای نبوده که بخواهم از طریق این فضاها، آن را عرضه کنم. به واقع نمیخواستم خودم را از طریق فضای مجازی پرزنت کنم. به لحاظ روانشناسی، حس میکنم تمرکزم به هم میخورد که در حال گفتگو در فضایی باشم که گفتگوها عمقی ندارد.
چرا کارگاه ادبی برگزار نمیکنید تا در شکلگیری راه صحیح نسل جوان برای ادامه مسیر شعر، تاثیرگذار باشید؟
من خودم در دورهای بودم که آموزش مستقیم دریافت نکردم و از این نظر یک فرد خودآموخته هستم و همین شیوه را، همراه با جستجو و تلاش به دیگران توصیه میکنم. در این سنوسال و با این حوصله، نیازی به برگزاری کارگاه نمیبینم. چرا که آموزش های دمدستی و تبلیغات اینگونه، برای نسل جوان این سوء برداشت را ایجاد میکند که گمان میبرد همه چیز به صورت قرص آماده است و یا به نوعی میشود با حضور در یک کارگاه ادبی ده جلسه ای همه چیز را آموخت.
به طور کلی برگزاری کارگاه های ادبی را موثر میدانید؟
هیچ چیز در این دنیا بیتاثیر نیست و لااقل تاثیر پروانه ای خود را دارد. طالب بودن، وادی اول هر تلاشی است. طالب اگر در جستجوی چیزی ورای عادت های روزمره باشد، به هر نوعی به آن دست پیدا میکند. مشکل ما، در تراکم ارائه ها است. آنقدر ارائه زیاد شده، که از خاصیت افتادهاست. به نوعی در همه عرصه ها یک سیستم تندخوانی اعمال میشود. من احترام زیادی برای هوش نسل امروز قائلم، اما آفات باهوشی هم نیاز به آسیب شناسی دارد. چراکه آدمهای باهوش ممکن است محکمتر زمین بخورند.
با رواج شعر سپید به شکلی که امروزه در جریان است موافق هستید؟
مخالفت زیادی ندارم. ما از مادهای به نام ذهن فرایندهای مختلفی را برداشت میکنیم. گاهی ممکن است از دم دست ترین اجزا استفاده کنیم و گاهی غواصی کرده و به عمق بیشتری فرو برویم. درواقع هر چه را که بخواهیم، همان را پیدا میکنیم.
مرز مشخصی بین شعر سپید و متن ادبی وجود دارد؟
پس از عبور از مرحله شعر کلاسیک و فاصله گرفتن تدریجی از آن، مرزها را کمی دچار اخلال کردیم. اما مسئله این است که هنر دستاورد تخیل است و اگر این تخیل، چهارچوب خودش را داشته باشد، زبان خود را پیدا میکند. درحال حاضر تخیل دچار هرج و مرج شدهاست. چرا که سلوک روحی مطلبی نیست که آموزش داده شود.
سطح ادبی انجمن های مشهد را چطور میبینید؟
جلساتی که برگزار میشود معمولا در سطح تعارف باقی میماند و ما همیشه در پشت خط قرمز، در حال تمرین هستیم. این موضوع عمومی است و حتی زبان رسانه ها توام با رودربایستی است. به مجرد اینکه بخواهیم پا از تعارف فراتر گذاریم، روابطمان دچار اخلال میشود. بنابراین انجمن ها یا در همین سطح متوقف میشوند و یا اگر بخواهند از این مرحله عبور کنند، دچار تفرقه شده و تعطیل میشوند.
به نظر شما شعر در زیرمجموعه مطالبات جامعه قرار میگیرد؟
قطعا مطالبات اصلی جامعه ما مطالبات ادبی نیست. چرا که جامعه امروز درگیر موضوعات مهمتری است. واقعیت این است که اگر بخواهیم نیازهای انسانها را دستهبندی کنیم، نیازهای ادبی در اولویت نیستند. در واقع ادبیات به سرنوشت فلسفه گرفتار شدهاست. زمانی همه موضوعات در زیرمجموعه فلسفه بررسی میشدند اما بعد علوم مختلف ورود پیداکرده و سهم خود را گرفتند و از فلسفه تنها جسم نحیفی باقی ماند. ادبیات هم به همین گونه است. ژانرهای مختلفی از بدنه ادبیات جدا شدند که در هر کدام صحبتهای خوبی رواج داشته است.
چه راهکاری در رابطه با ترویج ادبیات پیشنهاد میدهید؟
شعر امروز به لحاظ قالب و موضوع از شعر گذشته فاصله زیادی گرفتهاست. ما توانستیم از طریق ترجمه، زبان را کارآمدتر کنیم و موضوعاتی را به زبان فارسی برگردانیم که خودش منجر به تقویت و ستبری زبان فارسی شده است. همچنین شعر سپید امروز دستاوردی از تلفیق شعر با رمان و فیلم است و منجر به بینامتنیت شده که در ترویج ادبیات حائز اهمیت است.
در این سالها شعری را برای روز تولد خودتان نوشتهاید؟
راستش تا به حال به نظرم نرسیده که تولدم، اتفاق مهمی بوده باشد، که برایش شعر بگویم.
خاطره خاصی از روز تولدتان دارید؟
من هیچگاه منتظر اتفاق خاصی نبودم و به سمت آن نرفتهام. شاید بیشتر باید از اتفاق گریزی خودم صحبت کنم. به خاطر دارم که در کودکی و مقطع ابتدایی، بیشترین مشکل را با تاریخ تولدم داشتم که با روز اول مدارس مصادف میشد. در ادامه زندگی، شوخی روزگار من را در کار معلمی انداخت و مجبور شدم ناراحتی هایم از آن سالها را فراموش کنم و با دانش آموزانم طوری رفتار کنم که کمتر احساس کنند من معلم هستم.
از دغدغه این روزهایتان بگوئید؟
سروسامان دادن به کارها، فکرم را مشغول میکند. در حال حاضر به تولید شعرهایی مشغول هستم که امیدوارم بتوانم آنها را به سرانجام برسانم. من هرگز بازاریاب کار خودم نبودم و هیچوقت به درگاه هیچ ناشری مراجعه نکردم. به لطف دوستان و کمکهای آنها، ده دوازده عنوان کتاب را به چاپ رساندم و امیدوارم همین روال را ادامه بدهم.
و در پایان؟
به واقع همه سخنها در سخن باقی میماند و درواقع هر چه را بکاریم، درو میکنیم و هر چه را که بخواهیم، به همان میرسیم. خوشحالم بابت داشتن دوستان و همراهان خوب و از اقبال و بخت خودم خشنود هستم. چراکه توانستم در همین قلمرو کوچک، به زندگی و شعر بپردازم و جهان را جوری دیدهام که بتوانم با مسائل مختلف زندگی کنار بیایم و کار ذوقی خودم را انجام دهم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.