در گفتگوی اختصاصی «صبح امروز» با حسین غیاثی مطرح شد؛
پانزده سال انتظار برای موفقیت
مهناز اصغری
همه ما ساعتهایی از عمرمان را صرف شنیدن آهنگهایی میکنیم که خواسته یا ناخواسته در شکل گیری خاطراتمان سهیم هستند و احتمالا پس از شنیدن، در نهایت به دنبال نام خواننده میگردیم. غافل از اینکه بخش مهمی از این موفقیت به ترانه بستگی دارد که در این میان، روح جاری در ترانه میتواند در ذهن نقش بسته و ماندگار شود. ترانه سرایان به عنوان خالقان این واژهها، نقش مهمی در چگونگی حافظه شنیداری ما ایفا میکنند.
حسین غیاثی متولد 1361 شاعر و ترانهسرای مردمی که با ترانههای خود در تاریخ موسیقیایی نسل جوان ما خاطره ساز شد و همکاریهای خوبی با هنرمندان پاپ فارسی و خواننده هایی مثل محسن چاووشی، فریدون آسرایی، علی زند وکیلی، احسان خواجه امیری و… و همچنین آهنگسازان مطرحی چون علیرضا افکاری داشته است. او مهندسی نساجی در مقطع کارشناسی دارد و تحصیلات خود را در مقطع دکترا در رشته زبان و ادبیات فارسی به پایان رسانده است. غیاثی اولین مجموعه شعر خود را در سال 88 با نام “آدم فرشته” و دومین مجموعه تلفیقی شعر و عکس را در سال 95 با نام “به دنیا اعتمادی نیست” منتشر کرد. دقایقی هرچند کوتاه را غنیمت شمردیم و به گفتگویی مختصر با او پرداختیم که در ادامه بخشی از آن را میخوانید.
احساس نوشتن یک ترانه چطور به سراغ شما می آید؟
ترانه مثل بازیگری است. یعنی ترانه سرا یا به واسطه حس و عاطفهای که از محیط دریافت میکند، یا جرقهای که از رخدادن اتفاقی در زندگیاش روشن میشود و یا حتی فیلمی که میبیند، وارد نقش آدم دیگری میشود و به نوعی او را مینویسد. در واقع یک اندوه، میتواند شما را به عمق اندوه آدم دیگری ببرد و به واسطه درک شرایط، کلام خلق میشود. در نهایت جرقه ها ممکن است شخصی باشند اما اتفاقات نه.
نظر شما در مورد ترانه های گاهاً بی محتوای امروزی چیست؟
در واقع ترانه مصرفی در همه جای دنیا وجود دارد و به نوعی حتی لازم است. من حمله به آن را کار نادرستی میدانم. در هر جامعهای ترانه مصرفی به وجود آمده، مصرف شده و از بین میرود و در سطح وجود دارد و گریزی از آن نیست. اما بدون شک باید فرصت بیشتری به ترانههایی که به قولی، به ذهن مخاطب فکر کرده و آن را درگیر کرده و فضای شاعرانه تری دارند، بدهیم. این کار هم نیاز به حضور خواننده ها و آهنگسازهایی دارد که این سطح از شعر را درک کنند. این اشخاص در کشور ما نسبت به خواننده های عمومی کمتر هستند و همین امر باعث میشود کارهای موفق کمتری اجرا شود. قطعا ترانه سراهایی که زبان و ادبیاتشان متفاوت است و نگاه شاعرانه تری دارند، هرگز وارد کارهای سطحی نخواهند شد.
جایگاه موسیقی و ترانه در زندگی مردم عادی جامعه کجاست؟
جایگاه موسیقی در کشور ما خیلی پررنگ است. مردم در اوج اندوه، یا در اوج شادی، یا حتی زمانی که حوصلهشان سر میرود، موسیقی گوش میدهند و این موضوع، کار ترانه سراها را سخت تر میکند. یک ترانهسرا خیلی باید مراقبت کلمات و ادبیاتی باشد که به کار میبرد. چرا که مخاطب خلوت، حس و عاطفهاش را با کلمات ترانه پر میکند و ترانه سرا باید برای آن احترام قائل باشد
مطالبات جامعه از ترانه سراها چیست و شما با تولید ترانه مصرفی برای جامعه موافق هستید؟
ترانه در مرحله اول یک هنر است. در واقع اگر جامعه دغدغه داشتهباشد، آن دغدغه برای ترانهسرا هم هست و خواستههای جامعه، خواسته شخص من است. به نوعی روزمرگی جامعه، مسیری است که ترانه به سمت آن سوق پیدا میکند. اما یک ترانهسرا باید به جای اینکه برای اتفاقات لحظه ای شعر بگوید، نگاه خیلی عمیق تری به معضلات داشته باشد و سطحی از روی موضوعات نگذرد. مثلا قرار نیست اگر مردم دغدغه مالی دارند، من در مورد بی پولی، یا اگردر تحریم هستیم در مورد تحریم شعر بگویم. اگر یک ترانهسرا اینکار را بکند، مصرفی میشود و در همان لحظه مصرف شده و این کار عمر کوتاه ترانه را رقم میزند.
ترانه سرایی برای شما شغل محسوب میشود و صرفه اقتصادی دارد؟
در واقع ترانه سرایی و نویسندگی جزو حرفههای من است. همچنین در دانشگاه نیز تدریس میکنم. ولی حرفه ترانه را انتخاب کردم، حتی اگر بازخورد مالی آنچنانی هم نداشته باشد. وقتی به کارهای دیگر فکر میکنم، هیچکدام را نه تنها به ترانه، که به نوشتن ترجیح نمیدهم. من نویسندگی در هر قالبی را به شکل حرفهای دنبال میکنم و به چشم شغل به آن نگاه میکنم .
از شرایط کار ترانه سرایی و دستمزد نسبتا خوب آن بگویید؟
من شخصا حداقل پانزده سال با سختی های بزرگ زندگی کرده ام تا بتوانم به تهران بیایم و در آنجا بمانم. شاید کس دیگری نتواند سختیهای مرحله ای را که من فقط برای رشد دادن شعرم پشت سر گذاشتم، تحمل کند. حتی یک جاهایی از کار، حس میکردم شعرم قابلیت اجرایی دارد اما ۱۵ سال منتظر ماندم و بعد از ۱۵ سال نوشتن، اولین کارم اجرا شد و در واقع در همین نقطه مشکلاتم به پایان رسید. از وقتی کارهایم اجرا شد، دیگر هیچ سختی ندارد. در حال حاضر میتوانم بعد از شنیدن موزیک در مدت پنج دقیقه که کلام به سراغم می آید، بنویسم و دستمزد آن را که به اندازه حقوق یک ماه کار در یک جای دیگر است بگیرم. این قطعا نتیجه سالها تلاش بیوقفه است.
کار با کدام خواننده را بیشتر دوست داشتید؟
من همه کسانی که با آنها کار کردم را دوست داشتم. اما در ابتدای کار، معمولا با آهنگسازها کار میکنم. یعنی با همفکری با آهنگساز تصمیم میگیریم که ادبیات به چه سمتی برود. فضائی را که میخواهیم، تولید میکنیم و بعد خودمان تصمیم میگیریم که این فضا به سبک و صدای چه کسی نزدیکتر است. در نهایت کار را پیشنهاد داده، خواننده میشنود و اگر فضا را دوست داشت، اجرا میکند. شبیه اتفاق خوبی که برای کار «شهر حسود» افتاد و نتیجه بسیار خوب و رضایت بخشی داشت.
و در پایان؟
برای ورود به این عرصه، کماکان باید با کاستی های ابتدای راه کنار آمد و صبور بود تا به جایگاهی که با ممارست و تلاش سالیان به وجود می آید، دست پیدا کرد. در هر هنری، هنرمند باید به اثری که تولید میکند متعهد و پایبند باشد و جامعه را به سمت ارتقای سطح ادبی سوق دهد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.