1

پانزده سال انتظار برای موفقیت

مهناز اصغری

همه ما ساعت­هایی از عمرمان را صرف شنیدن آهنگ­هایی می­کنیم که خواسته یا ناخواسته در شکل­ گیری خاطراتمان سهیم هستند و احتمالا پس از شنیدن، در نهایت به دنبال نام خواننده می­گردیم. غافل از اینکه بخش مهمی از این موفقیت به ترانه بستگی دارد که در این میان، روح جاری در ترانه می­تواند در ذهن نقش بسته و ماندگار شود. ترانه­ سرایان به عنوان خالقان این واژه­ها، نقش مهمی در چگونگی حافظه شنیداری ما ایفا می­کنند.

حسین غیاثی متولد 1361  شاعر و ترانه­سرای مردمی که با ترانه­های خود در تاریخ موسیقیایی نسل جوان ما خاطره ­ساز شد و همکاری­های خوبی با هنرمندان پاپ فارسی و خواننده ­هایی مثل محسن چاووشی، فریدون آسرایی، علی زند وکیلی، احسان خواجه ­امیری و… و همچنین آهنگ­سازان مطرحی چون علیرضا افکاری داشته ­است. او مهندسی نساجی در مقطع کارشناسی دارد و تحصیلات خود را در مقطع دکترا در رشته زبان و ادبیات فارسی به پایان رسانده­ است. غیاثی اولین مجموعه شعر خود را در سال 88  با نام “آدم فرشته” و دومین مجموعه تلفیقی شعر و عکس را در سال 95 با نام “به دنیا اعتمادی نیست” منتشر کرد. دقایقی هرچند کوتاه را غنیمت شمردیم و به گفتگویی مختصر با او پرداختیم که در ادامه بخشی از آن را می­خوانید.

احساس نوشتن یک ترانه چطور به سراغ شما می ­آید؟

ترانه مثل بازیگری است. یعنی ترانه ­سرا یا به واسطه حس و عاطفه­ای که از محیط دریافت می­کند، یا جرقه­ای که از رخ­دادن اتفاقی در زندگی­اش روشن می­شود و یا حتی فیلمی که می­بیند، وارد نقش آدم دیگری می­شود و به نوعی او را می­نویسد. در واقع یک اندوه، می­تواند شما را به عمق اندوه آدم دیگری ببرد و به واسطه درک شرایط، کلام خلق می­شود. در نهایت جرقه­ ها ممکن است شخصی باشند اما اتفاقات نه.

نظر شما در مورد ترانه­ های گاهاً بی­ محتوای امروزی چیست؟

در واقع ترانه مصرفی در همه جای دنیا وجود دارد و به نوعی حتی لازم است. من حمله به آن را کار نادرستی می­دانم. در هر جامعه­ای ترانه مصرفی به وجود آمده، مصرف شده و از بین می­رود و در سطح وجود دارد و گریزی از آن نیست. اما بدون شک باید فرصت بیشتری به ترانه­هایی که به قولی، به ذهن مخاطب فکر کرده و آن را درگیر کرده و فضای شاعرانه­ تری دارند، بدهیم. این کار هم نیاز به حضور خواننده ­ها و آهنگسازهایی دارد که این سطح از شعر را درک کنند. این اشخاص در کشور ما نسبت به خواننده­ های عمومی کمتر هستند و همین امر باعث می­شود کارهای موفق کمتری اجرا شود. قطعا ترانه­ سراهایی که زبان و ادبیاتشان متفاوت است و نگاه شاعرانه­ تری دارند، هرگز وارد کارهای سطحی نخواهند شد.

جایگاه موسیقی و ترانه در زندگی مردم عادی جامعه کجاست؟

جایگاه موسیقی در کشور ما خیلی پررنگ است. مردم در اوج اندوه، یا در اوج شادی، یا حتی زمانی که حوصله­شان سر می­رود، موسیقی گوش می­دهند و این موضوع، کار ترانه­ سراها را سخت­ تر می­کند. یک ترانه­سرا خیلی باید مراقبت کلمات و ادبیاتی باشد که به کار می­برد. چرا که مخاطب خلوت، حس و عاطفه­اش را با کلمات ترانه پر می­کند و ترانه­ سرا باید برای آن احترام قائل باشد

مطالبات جامعه از ترانه­ سراها چیست و شما با تولید ترانه مصرفی برای جامعه موافق هستید؟

ترانه در مرحله اول یک هنر است. در واقع اگر جامعه دغدغه داشته­باشد، آن دغدغه برای ترانه­سرا هم هست و خواسته­های جامعه، خواسته شخص من است. به نوعی روزمرگی جامعه، مسیری است که ترانه به سمت آن سوق پیدا می­کند. اما یک ترانه­سرا باید به جای اینکه برای اتفاقات لحظه­ ای شعر بگوید، نگاه خیلی عمیق­ تری به معضلات داشته باشد و سطحی از روی موضوعات نگذرد. مثلا قرار نیست اگر مردم دغدغه مالی دارند، من در مورد بی­ پولی، یا اگردر تحریم هستیم در مورد تحریم شعر بگویم. اگر یک ترانه­سرا اینکار را بکند، مصرفی می­شود و در همان لحظه مصرف شده و این کار عمر کوتاه ترانه را رقم می­زند.

ترانه سرایی برای شما شغل محسوب می­شود و صرفه اقتصادی دارد؟

در واقع ترانه ­سرایی و نویسندگی جزو حرفه­های من است. همچنین در دانشگاه نیز تدریس می­کنم. ولی حرفه ترانه را انتخاب کردم، حتی اگر بازخورد مالی آنچنانی هم نداشته باشد. وقتی به کارهای دیگر فکر می­کنم، هیچکدام را نه تنها به ترانه، که به نوشتن ترجیح نمی­دهم. من نویسندگی در هر قالبی را به شکل حرفه­ای دنبال می­کنم و به چشم  شغل به آن نگاه می­کنم .

از شرایط کار ترانه­ سرایی و دستمزد نسبتا خوب آن بگویید؟

من  شخصا حداقل پانزده سال با سختی ­های بزرگ زندگی کرده ­ام تا بتوانم به تهران بیایم و در آنجا بمانم. ‌شاید کس دیگری نتواند سختی­های مرحله­ ای را که من فقط برای رشد دادن شعرم پشت سر گذاشتم، تحمل کند. حتی یک جاهایی از کار، حس می­کردم شعرم قابلیت اجرایی دارد اما ۱۵ سال منتظر ماندم و بعد از ۱۵ سال نوشتن، اولین کارم اجرا شد و در واقع در همین نقطه مشکلاتم به پایان رسید. از وقتی کارهایم اجرا شد، دیگر هیچ سختی ندارد. در حال حاضر می­توانم بعد از شنیدن موزیک در مدت پنج دقیقه که کلام به سراغم می­ آید، بنویسم و دستمزد آن را که به اندازه حقوق یک ماه کار در یک جای دیگر است بگیرم. این قطعا نتیجه سال­ها تلاش بی­وقفه است.

کار با کدام خواننده را بیشتر دوست داشتید؟

من همه کسانی که با آن­ها کار کردم را دوست داشتم. اما در ابتدای کار، معمولا با آهنگسازها کار می­کنم. یعنی با همفکری با آهنگساز تصمیم می­گیریم که ادبیات به چه سمتی برود. فضائی را که می­خواهیم، تولید می­کنیم و بعد خودمان تصمیم می­گیریم که این فضا به سبک و صدای چه کسی نزدیکتر است. در نهایت کار را پیشنهاد داده، خواننده می­شنود و اگر فضا را دوست داشت، اجرا می­کند. شبیه اتفاق خوبی که برای کار «شهر حسود» افتاد و نتیجه بسیار خوب و رضایت­ بخشی داشت.

و در پایان؟

برای ورود به این عرصه، کماکان باید با کاستی­ های ابتدای راه کنار آمد و صبور بود تا به جایگاهی که با ممارست و تلاش سالیان به وجود می ­آید، دست پیدا کرد. در هر هنری، هنرمند باید به اثری که تولید می­کند متعهد و پایبند باشد و جامعه را به سمت ارتقای سطح ادبی سوق دهد.