جای خالی مسئولیت پذیری

آنچه که گروه‌های سیاسی در ایران باید مورد توجه قرار دهند، فرهنگ سیاسی معطوف به مسئولیت پذیری است. یعنی آن‌ها باید یاد بگیرند که در قبال تصمیمات و اقدامات خود پاسخگو باشند. یک جبهه سیاسی از سپهر اندیشه‌های خاصی برخوردار است و در آن چارچوب، تعریف عملیاتی از مواضع سیاسی خود را معنا می‌بخشد و با توجه به مواضع سیاسی خود، رفتار‌ها و کنش‌های متفاوتی را از خود بروز می‌دهد که حول محور همان سپهر اندیشه، باور پذیر است. لذا با وجود تغییر چهره‌های سیاسی در برهه‌های مختلف و حتی تغییر نخبگان این جریان‌ها باید همه افراد پاسخگوی عملکرد خود و گذشتگان جریان سیاسی متبوع خود باشند؛ بنابراین چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا در چارچوب آنچه که در تاریخ از خود به جا می‌گذارند و انباشته‌هایی که به واسطه عملکرد و موضع‌گیری‌ها به دست آورده اند و کاملا قابل ردیابی است، پاسخگو باشند؛ بنابراین همانگونه که جبهه اصولگرایی نمی‌تواند از زیر مسئولیت دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد شانه خالی کند و این از نظر افکار عمومی به هیچ عنوان قابل قبول نیست، جریان اصلاحات هم نمی‌تواند در خصوص دولت‌های حسن روحانی پاسخگو نباشد. البته با این حال باید بپذیریم که یک وجه تمایز میان اصولگرایان در حمایت از محمود احمدی نژاد و حمایت اصلاح‌طلبان از حسن روحانی وجود دارد. تفاوت میان آن‌ها این است که در انتخابات سال 84 و 88 این اصولگرایان بودند که به سراغ احمدی نژاد رفتند، او را به عنوان کاندیدای جریانی خود معرفی کردند و از وی به عنوان نماینده جریان خودشان نام بردند و بعد از آن هم به صورت مشخص از او حمایت کردند. به عبارت ساده‌تر اصولگرایان بودند که محمود احمدی نژاد را به عنوان یک چهره برجسته احیا کننده گفتمان انقلاب اسلامی به جامعه ملی معرفی کردند. اما رابطه میان اصلاح‎طلبان و حسن روحانی اینگونه نبود و این حسن روحانی بود که با شعار‌ها و صحبت‌ها و اهداف اصلاح‌طلبانه سعی کرد خود را به جریان اصلاحات نزدیک کند که نهایتا به این هدف هم رسید. البته الان روحانی و تیم او خیلی تمایل ندارند که زیر بار این مسئله بروند و عمدتا مانند اصولگرایان رفتار می‌کنند. هرچند این هم دور از ذهن نیست و باید قبول کرد که آن‌ها همانگونه‌ای رفتار می‌کنند که پرورش یافته اند. زیرا به هرحال ریشه حسن روحانی هم در داخل جریان اصولگرایی قرار دارد. البته این مسئله موجب نمی‌شود که اصلاح‌طلبان خود را کنار بکشند و در خصوص وضعیت فعلی و عملکرد دولت پاسخگو نباشند. زیرا بنا به هر شرایطی این اصلاح‌طلبان بودند که پذیرفتند از حسن روحانی حمایت کنند و نقش تاثیرگذاری در پیروزی وی داشتند. آن‌ها باید بدانند که نمی‌توان زمانی که صحبت از پیروزی حسن روحانی به میان می آید خود را دلیل اصلی این موفقیت بدانند، ولی در زمان شکست‌ها و یا عملکرد‌های نادرست و ضعیف، حساب خود را از دولت جدا کنند. آن‌ها باید جوانمردانه مسئولیت اشتباهات و نواقص دولت را به واسطه حمایت هایی که در ایام انتخابات و بعد از آن انجام دادند، بپذیرند و پاسخگوی افکار عمومی باشند. متاسفانه در ایران برخلاف کشور‌های دیگر جریان‌ها و احزاب به جای پاسخگویی ترجیح می‌دهند، حمایت خود را نفی کنند. ساخت و ساختار قدرت در ایران نه یک ساخت و ساختار قانونمند بلکه کاملا پدرسالارانه است. در این مدل همواره تلاش می‌شود با ایجاد یک فضای تبعیت تام و تمام از منابع و مراجع قدرت، خود را در یک وضعیت ایمن شده در برابر افکار عمومی قرار دهند. متاسفانه فضای کلی کشور به گونه‌ای است که همیشه رفتار‌های خود محورانه سیاسی در قالب‌های گوناگون رسمی یا غیررسمی، قابل مشاهده است. در این حالت نباید انتظار پاسخگویی از احزابی که در تبعیت از ساختار قدرت به سر می‌برند، داشت. زیرا اگر بتوانند بخش‌های مختلف حکومتی را با خود همراه کنند، قاعدتا می‌توانند در بزنگاه‌های مهم با استفاده از این منابع قدرت، فشار افکار عمومی را به نفع خود مدیریت کرده تا اینگونه در مراکز قدرت پایدار باشند. اصلا به همین دلیل است که احزاب در ایران برخاسته از بطن مردم و شکاف‌های اجتماعی موجود نیستند. بلکه آن‌ها صرفا احزاب دولت پرداخته و حکومت ساخته‌ای هستند که تلاش می‌کنند خود را نماینده مردم جلوه دهند، اما مبانی مراجع قدرت آن‌ها در ساختار‌های حکومتی ریشه دارد و به همین دلیل مسئولیت پذیری و پاسخگویی برای آن‌ها یک مقوله نهادینه شده نیست. اصلاح‌طلبان به جای نفی حمایت از روحانی برای اینکه بتوانند افکار عمومی را برای انتخابات آینده با خود همراه کنند، باید اقداماتی انجام دهند. بهترین کار این است که اصلاح‌طلبان تکلیف خود را با خود روشن کنند. یعنی باید مشخص کنند که آیا آن‌ها منابع و پایگاه خود را در قدرت می‌بینند یا پایگاه خود را در جامعه می‌بینند. اگر در حالت اول است پس باید آن را به وضوح در رفتار و اعمال خود به نمایش بگذارند. البته باید قبول کرد که اصلاح‌طلبی یا رفورمیسم اصولا در ساختار قدرت تعریف می‌شود و آن‌ها سعی می‌کنند با در قدرت بودن یا ارتباط با بخش‌های مختلف حکومتی اصلاحات مورد نیاز خود را انجام دهند. اما زمانی که اصلاح‌طلبان نمی‌توانند از پشتوانه‌های حکومتی بهره ببرند و حکومت مانع ایجاد اصلاحات می‌شود، آن‌ها باید از رفورمیسم دست بردارند و به تحول خواهی روی بیاورند. به عبارت دیگر از کاخ‌های حکومت خارج شوند و با تکیه بر نیرو‌های اجتماعی تلاش کنند زمینه‌های ایجاد اصلاحات را فراهم کنند. البته باید در نظر داشت که اصلاح‌طلبی و تحول خواهی، ساختار کلی حکومت را می‌پذیرند و نمی‌خواهند بر علیه ساختار موجود شورش یا انقلاب کنند. بلکه آن‌ها صرفا به دنبال ایجاد اصلاحات قانونمند هستند. تنها تفاوت میان اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان این است که اصلاح‌طلبان از درون حکومت به دنبال ایجاد اصلاحات هستند و تحول خواهان از میان مردم و با فشار افکار عمومی سعی می‌کنند اصلاحات مورد نیاز را انجام دهند.

 

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *