«تشنگی و گشنگی»
«دیر شده. خیلی دیر شده. هوا سرده. دیگه اون منظرهٔ قبلی نیست. وقتی امید ضعیف میشه، همه چیز تغییر میکنه. [به اطرافش نگاه میکند.] و اینم دشتهای غم انگیزِ کابوسِ واقعیت. این دشتهای خشک و مردابها…» تشنگی و گشنگی در واقع داستان سفر اودیسه گونهٔ قهرمان برای یافتن خوشبختی است. او ابتدا در بخش نخست […]