زنی تنها در آستانه فصلی سرد

بهروزکه «ماهی» را دوست داشت بازگشته است. «سارا» که بهروز را دوست دارد باز می‌گردد و مردگان زنده می‌شوند…

 

یک درام تلخ اما چالش برانگیز

«آیدا پناهنده» به ‌عنوان  کارگردان نسل جدید که  نگاهی متفاوت به سینما  دارد، با نخستین فیلمش «ناهید» هم در جشنواره فجر  نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کرد و هم با این اثر در جشنواره‌های خارجی خوش درخشید و  جایگاه خویش را به عنوان کارگردانی صاحب فکر و اندیشه که سینما را خوب می‌شناسد  تثبیت کرد. وی در فیلم جدیدش «اسرافیل» که هم اکنون بر پرده سینماهای مشهد است و در کن و محافل سینمایی جهان نیز حضوری درخشان داشت، دیگر بار با یک روایت بومی دغدغه‌های زنانه‌اش را  به نمایش  می‌گذارد. درامی  درباره‌ چالش‌ها و نیازهای عاطفی و روابط انسانی که داستان آن  در  شمال کشور و لوکیشن‌هایی چشم‌‌ نواز  روایت می‌شود. فیلم به روایت زندگی سه شخصیت اصلی قصه‌اش می‌پردازد و  از نوستالژی  عشق نافرجام  ماهی(هدیه تهرانی ) و بهروز (پژمان بازغی) می‌گوید که در نوجوانی به خاطر رفتارهای سنتی یک جامعه روستایی نافرجام مانده است. اکنون پس از سال هاکه «ماهی» در سوگ  مرگ پسر جوانش است، «بهروز» از خارج باز می‌گردد تا زخم‌های قدیمی سر باز کنند. دیدار آنها و حرف‌و حدیث‌ روستاییان دیگربار «ماهی» و زندگی نابسامانش را بیش از پیش تهدید می‌کند. اگر چه وی در برابر اتفاقات پیش رو واکنش چندانی ندارد وحرف‌های درگوشی اهالی محل، هیچ‌ تأثیری بر رفتار و کنش او ندارد. اما از جایی  دوگانگی شخصیت «ماهی»  تماشاگر را می‌آزارد . او آزادانه با «بهروز» که عاشقانه دوستش می‌داشته همراه می‌شود اما در سکانسی او را از ورود به شهر منع می‌کند تا دیگران آن‌ها را با یکدیگر نبینند. مخاطب تا پایان فیلم  نیز متوجه نمی‌شود  آیا «بهروز» هنوز هم«ماهی» را دوست دارد یا صرفاً ازسردلسوزی و  ترحم با وی همراه و همگام  می‌شود. همین دوگانگی و تناقص در شخصیت «ماهی» و  انفعال «بهروز» در بخش‌هایی از فیلم، تماشاگر را سر در گم می‌کند.

 

به میدان آمدن عشقی جدید

کارگردان با جسارتی قابل تحسین تلاش می‌کند راز آلودگی دنیایی زنانه را در “اسرافیل» به مخاطبش معرفی کند. ولی چون بار دراماتیک لازم برای سوگ” ماهی” و حسرت عشق سال‌های جوانی او به حد کافی فراهم نمی‌شود، در میانه فیلم به ناگاه داستان عاشقانه «ماهی» و«بهروز»  نیمه کاره رها شده و پای عشقی جدید (سارا با بازی هدی زین العابدین)  به میان می‌آید و فیلم دو پاره می‌شود. سارادختری است  که زندگی‌اش به سبب بیماری روانی مادر(مریلا زارعی) دچار بحران شده و تنها راه گریز از این موقعیت را ازدواج با بهروز و مهاجرت با او به خارج از کشور می داند. باورود سارا به پیرنگ داستان، فیلم در سراشیبی می‌افتد ودیگر از  داستان عاشقانه‌ “ماهی”و “بهروز” که با وجود برخی کاستی‌ها خوب پرورانده شده بودخبری نیست. بازی‌ها  افت می‌کند و فضای فیلم نیز تا حدی کسالت بار می‌شود ودر برخی سکانس‌ها  روابط آدم‌های فیلم سطحی به چشم می‌آید. “اسرافیل “بیش از آن که از جانب فیلم‌نامه و پرداخت شخصیت‌هاضعف داشته باشد، از یکدست نبودن روایت لطمه می‌خورد.

 

یک پایان بندی غافلگیر کننده

فيلم” اسرافيل”  با قرار دادن شخصیت‌ها  در موقعيت‌هاي مختلف، تماشاگر را با موجي از احساسات متناقص چون عشق، نفرت، خشم، مهر، تعصب، حسادت، خيانت و…. مواجه  می‌کند. در حقیقت فيلم نه در باره عشق بلكه روایت نوستالژي عشق است. هر چقدر پناهنده در پرداخت شخصیت‌های زن گشاده دستی کرده است ولی شخصيت‌هاي مرد فیلم در حد تيپ باقي مي‌مانند؛ مرداني كه صادق و مهربان نيستند يا خیانت کارند.‌ فیلم روایتگر اندوه  سه زن است كه قرباني رفتار جامعه شده‌اند ولی لحن  شعاري ندارد، مستقيم‌گویی نمی‌کند و بیانیه نمی‌دهد. بلكه  با بهره‌گیری از زبان سينما و از طریق لايه‌هاي پنهان اثر تماشاگرش را درگير احساسات عميق و انسانی می‌کند .

حال و هوا و فضای عاشقانه و ملموس فیلم، تماشاگر را به گذشته و خاطرات تلخ و شیرین عاشقانه‌ای می‌برد که شاید آن را تجربه کرده و اکنون با یک حس نوستالژیک دوباره در وجودش  جان می‌گیرند.  بی‌تردید پایان بندی غافلگیر کننده، جذاب ، غیرکلیشه‌ای و تاثیر گذار «اسرافیل»  از امتیازات انکار ناشدنی فیلم است چرا که همه  معادلات تماشاگر را به هم می‌ریزد.

 

 

نشانی از جرقه نیست

ایدا پناهنده در«اسرافیل»  دو داستان عاشقانه را نه به موازات یکدیگر که جدا از هم پیش می‌برد و در مرحله گره گشایی به یکدیگر می‌رساند و داستانی واحد را شکل می‌دهد.ً این فرم رواییِ خلاقانه، فیلم را از حد یک درام تلخ کلیشه‌ای، به اثری متفاوت ارتقا می‌دهد. اشکال اساسی فیلم نامه نپرداختن کافی  به شخصیت  بهروز (پژمان بازغی) است که  حضور منفعلی دارد و تماشاگر تا پایان فیلم نمی‌تواند هدف او از بازگشت به ایران را درک کند. همچنین کنش‌های منطقی میان شخصیت‌ها ایجاد نمی‌شود. بی‌شک عشق قدیمی میان «بهروز» و «ماهی» برای جان گرفتن دوباره به جرقه‌ای نیاز دارد که در هیچ کجای «اسرافیل» نشانی از آن نیست. سکانس‌های حضور ماهی و بهروز سر مزار فرزند ماهی، هیچ کمکی به بازیابی عشق کهنه میان آن دو نمی‌کند. کارگردان شناسنامه دقیقی از گذشته بهروز و ماهی و عشق آنها نمی‌دهد تا  با رازآلودگی این معمای عاشقانه، تماشاگر را تا پایان فیلم با آدم‌های داستانش همراه کند.

 

حسرت یک عشق بی فرجام

فیلم “اسرافیل»  همچون “ناهید”ساخته پیشین آیدا پناهنده، ریتمی کُند و فضایی  اندوهبار و حسرت برانگیز دارد ولی فیلم برداری استادانه‌اش تا حد زیادی این حال و هوا را کمرنگ کرده است. فیلم از  قاب بندی‌های چشم نواز، کارت پستالی، تحسین بر انگیز  وچشم اندازهای زیبای خطه شمال بهره می برد. همچنین موسیقی گوشنواز در بافت اثر تنیده شده و با فضای آن همخوانی بسیاری دارد. بازی متفاوت مریلا زارعی در نقش یک زن روان پریش، یکی از بهترین بازی‌های اوست که متاسفانه از نگاه داوران جشنواره فیلم فجردور ماند. نقش‌آفرینی پژمان بازغی نیز بازی در خور تامل است. هدیه تهرانی نیز  به خوبی حس تنهایی و انزوای”ماهی” را  به مخاطب منتقل می‌کند. او با بازی زیر پوستی، حسی، روان و گویش متفاوت به  نقش نزدیک شده و همذات پنداری تماشاگر را  با “ماهی”برمی انگیزد.  زنی موقر ولی اندوهگین که چین و چروک‌های چهره‌‌اش از روزگار رفته و حسرت عشقی بی فرجام  حکایت دارد. زنی تنها که در اوج ناامیدی و در جامعه‌ای سنتی و روستایی در تمنای زندگی است ولی تقدیر، رخت سیاهی بر تنش پوشانده است. در پایان نیز برای مردی که عاشقانه دوستش داردفقط درحدیک یاد و خاطره باقی می‌ماند.

 

پرهیز از شعار و کلیشه

آیدا پناهنده در «اسرافیل»  با تعادل  بخشیدن به احساساتِ زنانه‌اش و پرهیز از لحنی شعاری و کلیشه‌ای  مستقیم گویی نمی‌کند و پند و اندرز نمی‌دهد. وی مشکلات، نیازها و حساسیت‌های زنان را در یک جامعه سنتی مردسالار، بی آن که قصد گل درشت کردنشان را داشته باشد، به نمایش می‌گذارد و  داستانش را با شکیبایی پیش می‌برد. ایده تغییر شخصیت اصلی از هدیه تهرانی(ماهی) به هدی زین‌العابدین(سارا) و  پایان‌بندی داستان با  پژمان بازغی، نشان از خلاقیت در اجرا و کارگردانی دارد. در سکانس‌های مختلف فیلم، تماشاگر با باور رنج‌ها و درک شخصیت‌ها،  با آن ها همذات پنداری می‌کند. «اسرافیل» شاید در بازتاب بی‌پناهی یک زن، یکدستی  «ناهید» را ندارد ولی  بی‌تردید فیلمی احترام بر انگیز است که در وانفسای سینمای امروز حکم کیمیا را دارد.

***

گفتنی است در این فیلم هدیه تهرانی، پژمان بازغی، مریلا زارعی، هدی زین العابدین، سهیلا رضوی و علی عمرانی نقش‌آفرینی می‌کنند.

 

 

نقدی از احمد صبریان

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *