کارِ زنان

ویرجینیا  وولف می‌گوید:«اگر زنی اتاقی از آن خود و مقداری پول در جیب نداشته باشد نمی‌تواند بنویسد. من می‌گویم اگر زنی اندکی پول در جیب نداشته باشد( از اتاقی از آن خود چشم می‌پوشم) نمی تواند در جامعه اززندگی شرافتمندانه ای برخوردار باشد.

در بعضی نوشته‌ها و گفته‌ها می‌خوانم و می‌شنوم که داشتن شغل برای زنان را مسئله‌ای فانتزی، غیرضروری یا حاشیه‌ای، ناشی از تفرد و حتا خودخواهی زنان می دانند. نویسندگان و گویندگان این گفتارها، احتمالا نمی‌خواهند نگاهشان را از طبقات اندکِ مرفه جامعه به سوی طبقات متوسط و پایین جامعه سُر بدهند و زنانی را ببینند که برای معاش خانواده و نه صرفا خودشان، برای سرپا نگهداشتن اجاق خانواده و فرستادن کودکانشان به مدرسه و نه استقلال و تفرد و… دارند برای لقمه‌ای نان و کسب دستمزد می‌جنگند. فشارهای اقتصادی خانواده به‌قدری برای این زنان خرد کننده است که تفرد و خودخواهی برایشان رنگ می بازد. به خاطر اولویت قائل نبودن کارفرماها برای استخدام زنان و عدم پرداخت دستمزد برابر و قانونی به زنان، آنها مجبورند به کارهایی مشغول شوند که طاقت فرساتر، سخت‌تر، کم درآمدتر، ناایمن تر، بدون بیمه و بازنشستگی و حتی بدون پرستیژ لازم اجتماعی باشد.

اسفناک‌ترین بخش ماجرا، به حساب نیامدن این شغل‌ها در آمارهای اشتغال است از جمله این مشاغل می‌توان به کار زنانی اشاره کرد که در خانه‌های طبقات مرفه به خدمتکاری مشغولند و یا در خانه‌های خودشان به ارائه خدماتی از این دست مانند فراهم کردن مواد لازم برای آشپزی آسان‌تر از جمله سبزی پاک‌کردن و خوردکردن و تهیه رب خانگی و ترشیجات و خشکبار و غذاهای خانگی و بافندگی و قالیبافی و… برای ارائه به طبقات مرفه مشغولند یا در کارگاه‌های زیرزمینی و گاه غیرمجاز(از نظر بیمه و ایمنی لوازم کار و محل کار) و  بدون هیچ پشتوانه و حمایتی بدون درآمد مطمئن و کار ایمن به کارگری ساده مشغولند و این در حالی است که برخی صاحب‌نظران با فانتزی دانستن و غیرضروری دانستن کار زنان، بر طبلی می‌کوبند که خودشان هم صدایش را نمی شنوند. پافشاری بر اشتغال زنان به عنوان یکی از مطالبات برحق آنان، پافشاری بر توسعه انسانی، اقتصادی و اجتماعی جامعه طبق تاکید قانون اساسی بر حق اشتغال همه آحاد جامعه است که می‌تواند از پایمال شدن حقوق شغلی و انسانی زنان جلوگیری کند.

از گذشته دور از دوران دامداری و کشاورزی و بعضا شکار؛ زنان همواره در مشاغل سخت و جان‌فرسا دوش به دوش مردان مشغول به کار بوده‌اند. ضمن آنکه کارهای خانگی هم به طرز استثمارگونه ای بر دوش آنان بوده است و معنای کار خانگی نه در معنای امروزین آن که مفهومی بس وسیع‌تر بوده است. فقط در عصر بورژوازی و در طبقات بورژوا که خانه نشینی زنان را در پی دارد؛ ما با این تقسیم بندی مواجه می‌شویم که کار خانگی برای زنان و کار بیرون از خانه برای مردان تعریف می شود. ولی در دوران مدرنیسم و پسامدرنیسم که زنان به بازارکار و کارخانه‌ها بازمی‌گردند؛ راه توسعه جامعه از مسیر اشتغال زنان و سهم آنان در تولید درآمد برای جامعه تعریف می‌شود. زیرا انجام کارهای خانگی نیز به بخشی از فعالیت‌های شغلی بیرون از خانه تبدیل می‌شود و خودش نوعی اشتغال زایی محسوب می‌شود.

گسترش رستوران‌ها، کافی‌شاپ‌ها، قهوه‌خانه‌ها، لباسشویی‌ها، اتوشویی‌ها، آشپزخانه‌ها، فرش‌شویی‌ها، خدمات نظافتی و … روندی از این تغییرات است که هم از بار مصرفی شدن خانواده‌ها می‌کاهد و هم کمک زیادی به رشد اقتصادی جامعه می‌کند و آن را از حالت اتمیزه خارج می‌کند. هم چنین از کارهای غیرایمن و غیربهداشتی و بدون نظارت و استثمارگونه‌ای که برعهده زنان خدمتکار طبقات پایین جامعه گذاشته شده است، می‌کاهد و آنها را قانونمند و نهادینه می‌سازد.

در این صورت نه تنها اشتغال زنان آسیبی به بدنه خانواده وارد نمی کند، بلکه سلامت خانواده را به طور اصولی و اساسی تضمین می کند. زیرا که سلامت خانواده در گرو سلامت اجتماع و توسعه انسانی جوامع تعریف می‌شود. شاید بی‌دلیل نیست که مشاهده می‌کنیم با وجود آن که آمارها روند رو به کاهش اشتغال زنان را نشان می دهند، آمار طلاق‌ها و کودک آزاری‌ها، اختلافات خانوادگی، خیانت‌ها در حال افزایش است. کوبیدن بر طبل سلامت خانواده اتفاق نکویی است به شرط آن که از سر نگرانی بخاطر زوال پدرسالاری در خانواده و به تبع آن خانه‌نشین کردن نیمی از جمعیت فعال و آموزش دیده و مفید به حال خانواده و جامعه نباشد.

 

 

یادداشتی از منصوره موسوی

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *