سکه کج گرافیک؟!

چندین سال بعنوان مدرس گرافیک در دانشکده‍‌های هنری تدریس کرده‌ و با دانشجویان گوناگونی سروکار داشته‌، از همکاری با علی عابدی به خود می‌بالم که در طی آن سال‌ها بسیار از او آموختم و هنوز هم می‌آموزم.

در رزومه خود عضویت کمیته فنی مدیریت تبلیغات شهری، عضویت شورای گرافیک خانه هنرمندان، عضویت انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، مدیریت هنری نشریه سازمان صنایع دستی ایران، دبیری نخستین مراسم کشوری ممیز، داوری چندین دوره مسابقات هنری و … داراست.​​​​

مجموعه آثار گرافیک او در کتاب گرافیک سال ایران، کتاب کارنما، کتاب تصویرگران کتاب کودک، کتاب نشانه‌ها، هشتمین جشنواره بین‌المللی گرافیک تهران، نمایشگاه هنرهای جمهوری ترکمنستان، نمایشگاه باغ ایرانی میشیگان آمریکا و … به نمایش درآمده است. آثار گرافیک محیطی وی در مشهد، گلبهار،شیراز، کیش و … اجرا شده‌اند. او مولف کتبی نیز در زمینه آموزش و نقد گرافیک است: کارگاه گرافیک – گرافیک، تجزیه، تحلیل، نقد – 101 نکته برای گرافیست شدن.    …اما به ادعای خودش شغل اصلی‌اش که بیشتر از همه آن را دوست دارد معلمی است. معلمی گرافیک برای آنان که شوق آموختن دارند.

این گفت‌و‌گو را از دست ندهید.

پلان نخست:

هیجان ژوژمان تمام دانشگاه را فراگرفته، دیوارهای سالن از آثار دانشجویان پوشیده شده است. مدرس محترم (محترمه) کارها را یکی یکی از نظر می‌گذراند و گاهی در مقابل اثری بیشتر مکث می‌کند و وقت بیشتری می‌گذارد. اما آنچه بیشتر از کیفیت گرافیکی آثار جلب نظر می‌کند، بزک فضای ارائه آن‌هاست. از رنگ و بافت مقوای پاسپارتوها گرفته و موسیقی لایتی که گوش را نوازش می‌دهد تا شیشه‌های رنگی و گل و تور و حریر و … .

کادر آموزش با خشنودی و شاید شگفتی از این نمایش لاکچری لب به تحسین می‌گشایند، دانشجویان هیجان‌زده قند در دلشان آب می‌شود و ….

پلان دوم :

نمرات دانشجویان اعلام شده است، اکثریتشان در غالب دروس (بویژه دروس کارگاهی) نمره A کسب کرده‌اند. ترم آخر هم به خیر و خوشی به پایان رسیده است.

 

پلان سوم :

دانشجوی دیروز و طراح گرافیک امروز متحیر و شوک‌زده گوشی موبایل در دست به اعتراض سفارش‌دهنده گوش می‌کند: اینکه رنگ طرحی که در تلگرام دیده بود با نمونه چاپی بسیار تفاوت دارد! بعضی نوشته‌های کار حذف شده‌اند!! بعضی نوشته‌ها به زبان دیگری است!!! اندازه کار با سفارش داده شده هماهنگ نیست!!!! …. و نهایتاٌ اینکه تمام کارها را برمی‌گرداند و پولی هم بابت آن‌ها نمی‌دهد!!!!! … والسلام!

 

این شرح مختصری بود از گوشه‌ای از قصه پُر‌غصه گرافیک آموزشی و گرافیک بازار. دو روی یک سکه که می‌بایستی ارزش سکه را شکل دهند اما در بسیاری موارد اینگونه نیستند و عملاٌ سکه گرافیک را کج و تقلبی می‌کنند، اما چرا اینگونه است و علت آن چیست؟

 

دانشجو اصلی‌ترین رکن در فرایند آموزش

در یک نگاه کلی می‌توان به دو فاکتور مهم تاثیرگذار بر این پروسه اشاره کرد: 1 – عامل انسانی  2 – سیستم (آموزش – بازار)

همچون همیشه آنجا که پای انسان در میان باشد خطاهای انسانی نیز خواهند بود. در این مورد خاص اما خودِ عامل انسانی به چند مورد تقسیم می‌شود. این عوامل عبارتند از دانشجو (مجری) ؛ مدرس، سفارش‌دهنده.

دانشجو اصلی‌ترین رکن در فرایند آموزش است. باید پذیرفت متاسفانه با حذف کنکور و نیز برگزاری آزمون‌های مجزا، بسیارند داوطلبینی که استعداد لازم برای آموزش گرافیک ( و رشته‌های دیگر هنر)  را ندارند. در چنین حالتی هر قدر هم کیفیت آموزش بالا باشد بدلیل عدم توان بهره‌گیری، آموزش کیفیت لازم را دارا نخواهد بود.

مورد انسانی بعدی، سفارش‌دهنده است. گذشته از مواردی که سفارش‌دهنده به طمع قیمت پایین بعضی مجریان تبلیغات مسیر سفارش را از طراح حرفه‌ای بسوی طراحان کم‌تجربه و کارنابلد هدایت می‌کند (که در این حالت کیفیت محصول نهایی تحت هر شرایطی بی‌کیفیت خواهد بود) در غالب موارد اولویت اول و آخر سفارش‌دهنده کم‌هزینه بودن محصول است. لذا طراح گرافیک را ناگزیر می‌کند تا با اقتصادی‌ترین هزینه سفارش را انجام دهد. اینجاست که ماهرترین و متخصص‌ترین طراحان گرافیک ناچار خواهند بود از کیفیت کار بکاهند یا دست‌کم بر کیفیت کار نیفزایند. راه ساده این کار هم عدم استفاده از متریال درجه یک در هر مورد سفارش است. از کاغذ . مرکب چاپ و چاپخانه گرفته تا کامپوزیت و فوم و فلکس و … .

 

و اما مدرس!

و اما مدرس! یکی از مهم‌ترین پارامترهایی که زنجیره گرافیک آکادمیک و بازار را شکل می‌دهد. به یاد دارم در آغاز دهه هفتاد که آغاز کار تدریسم بود تعداد همکاران گران‌قدری که افتخار ورود به جمعشان را پیدا کرده بودم کم و بیش به تعداد انگشتان دو دست بود.( در مشهد و در رشته گرافیک) اکنون که در پایان دهه نود هستیم این کمیت به بیش از پنج برابر (حداقل) رسیده است. گذشته از اینکه آن جمع اندک دهه هفتاد دانش‌‌آموختگان بهترین دانشگاه‌های ایران بودند، غالبشان نیز دستی در بازار داشتند و خود کننده کار بودند. استخوان خردکرده بودند و به اصطلاح بلدِکار (با فرازها و فرودهایی). اما متاسفانه امروز شاهدیم اگرچه کمّیت مدرسان فزونی یافته اما بدون تعارف کیفیتِ آن مناسب نبوده است. بسیاری از مدرسین اگرچه شاید تئوری‌های گرافیک را خوب آموزش دیده باشند ولی بدلیل نداشتن فرصت اجرای این آموزش‌ها در فضای کار و کسب تجربه، توان انتقال مناسب این آموزه‌ها را به شاگردان خود دارا نیستند. مدرسی که تنها پوسترهایی که اجرا کرده پوسترهای دوره تحصیل یا چند کار نمایشگاهی بوده و هیچ‌گاه سفارش کار نداشته چگونه می‌تواند پوستر را حرفه‌ای آموزش دهد؟!

معضل دیگر، عدم درک اصول کار نمایشگاهی و کار بازار است. مدرسی بسیار توانمند، خوش‌ذوق وبا دانش لازم پوستر را آموزش و به دانشجویان مبانی آن را توضیح می‌دهد. دانشجویان برای موضوعی اتود می‌کنند، کارها نهایی می‌شوند. نمایشگاه پایان ترم برگزار می‌شود،  استقبال عام و خاص مثبت است، بعضا بازتاب ملی یا بین‌المللی پیدا می‌کند و …. . اما ایراد کجاست؟ چرا اکثر همین دانشجویان در بازار کار موفق نمی‌شوند؟ چرا آن استقبال در بازار کار صورت نمی‌گیرد؟ تجربه نشان داده در بیشتر موارد موضوعات پیشنهادی برای فعالیت‌های آموزشی موضوعات فرهنگی و اجتماعی است آن هم در حد رسیتال موسیقی، تئاتر، و موضوعات هنری. شیرین‌کاری‌های متعدد چه در تکنیک چه در ابعاد یا نسبت ابعاد، انتخاب عناصر تصویری و … به وفور صورت می‌گیرد و نهایتاٌ محصول ارائه شده یک کاردستی زیبا خواهد بود که همه از دیدن آن لذت می‌برند. اما آیا بازار کاردستی می‌خواهد؟

در بررسی سیستم باید به دو بخش دانشگاه‌ها و بازار توجه داشت. بدون هرگونه تعارفی باید پذیرفت نظام آموزشی (بویژه آموزش عالی) نقشی تعیین کننده در معیوب شدن چرخه آموزش و بازار در هنر گرافیک دارد. در چند سال اخیر آموزش گرافیک در ایران شاهد موتاسیون‌های غیر ضروری و آسیب‌رسان جدی بوده است (بویژه در دولت نهم و دهم). تکثر و تنوع رشته‌های موازی در اغلب رشته‌های دانشگاهی و از جمله گرافیک که تنها با هدف ساختن آمارهای خوش‌آیند بالادستی‌ها شکل گرفتند و از هرگونه بررسی بِستر لازم و نیازها و ضرورت‌ها بی‌بهره بودند سبب شده است تا تنها شاهد افزایش بیمارگونه آن‌ها باشیم. تنها یک حساب سرانگشتی از آمار یکی از دانشگاه‌های نوپا با توجه به سال تاسیس (1372)و تعداد رشته‌های آن (حدود 800 رشته) نشان دهنده متوسط سالی 32 رشته آموزشی است. آماری که موفق‌ترین دانشگاه‌های جهان تنها در رویا می‌توانند در آغوش موفقیت بکشند!

 

رشته های نوظهور و امراضی که می سازند

در زمینه گرافیک رشته‌هایی نوظهور همچون ((پوستر – نشانه)) ، (( چاپ – بسته‌بندی )) و … هوش از سر همه می‌رباید! سرفصل‌هایی که با هم ادغام می‌شوند و معجون (دروس) که نه؛ امراضی می‌سازند که در دکان هیچ عطاری  دوای دردش پیدا نمی‌شود. اما مگر این به اصطلاح دروس جدید با سرفصل‌هایی خلق‌الساعه و کمتر دیده شده نیاز به مدرس ندارند؟ آن‌هم مدرسی که خود تخصص آن‌ها را داشته باشد، میگردیم دنبال مدرسی که هم طراحی خوب بلد است هم سلیقه گرافیکی دارد، هم کمی طراحی صنعتی میشناسد هم انیمیشن زیاد دیده! آن وقت واحد فلان را به او می‌سپارید!

دیگر نقصان سیستم آموزشی معیوب ما، امکان ادامه تحصیل فارغ‌التحصیلان هنر در مقاطع بالاتر دیگر رشته‌های هنری بدون ضابطه‌های لازم ا‌ست. و در این بین گرافیک بیشترین پذیرش را از دیگر رشته‌ها دارد. هنرمند متخصصی که بدون هیچ‌گونه پیشینه‌ای از بخش عملی گرافیک و با شکل‌گیری احتمالی شخصیت علمی و هنری‌اش در رشته‌ای دیگر به ناگاه وارد دنیای گرافیک می‌شود. و قرار است در مدت 4 ترم دانش گرافیک را کسب کند آن هم از مدرسینی که شاید خودشان در این چرخه ناقص آموزش دیده‌اند! در این حالت اگرچه نمی‌توان منکر کامل شدن بخش‌هایی از مهارت قبل با مهارت جدید شد ولی غالباٌ محصول این تحصیل تکمیلی بیشتر کسانی خواهند بود که متخصص رشته پیشین هستند و کمتر به دانش و  مهارت‌های گرافیک مسلح شده‌اند. حال تصور کنید چنین دانش‌آموختگانی در دنیای تدریس فعالیت کنند؛ اینجاست که نظام آموزش ناقص، این مدرسین را بدلیل مدرک تحصیلی بالاتر به مدرسینی با مقطع تحصیلی پایین‌تر ارجح می‌دانند، غافل از اینکه گزینه با مدرک پایین‌تر دوبرابر گزینه اول، تحصیلات مرتبط داشته و به احتمال بسیار توانایی دوبرابری نیز در امر تدریس دارد. در این وضع تنها باید امیدوار باشیم وجدان اخلاقی مدرس، وی را از تدریس در کارگاه‌های تخصصی و پایه همچون کارگاه صفحه‌آرایی، کارگاه نشانه, کارگاه پوستر و … منع کند!

 

معضل دانشجومحوری

ایراد دیگر سیستم آموزش بویژه در مراکز آموزش عالی غیر انتفاعی – غیر دولتی، دانشجو محور شدن‌شان است. در این سیاست جدید دانشجو برابر است با بودجه مجموعه آموزشی! از آن‌جا که ناراضی بودن دانشجو ممکن است به انصرافش از تحصیل منجر بشود و این انصراف بودجه مجموعه را کاهش می‌دهد، مدرسین کمتر رغبتی بر اعمال سخت‌گیرانه اصول تدریسشان دارند، چرا که با اعتراض دانشجویانِ کم‌کار و انتقال این اعتراضات به آموزش، مدرس مذکور بجای تشویق مورد بازخواست نیز قرار می‌گیرد. بنابر این مدرسین دلسوز کمتر از این خصیصه خوب خود (آموزش دقیق و بازخواست منظم)در کلاس درس استفاده می‌کنند!​​

البته بدیهی‌ست مطالب ذکر شده برای تمام این جریان صادق نیست و هستند دانشجویان با انگیزه و با استعداد که در محضر مدرسینی دلسوز و توانمند در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی دارای استاندارد لازم آموزش می‌بینند و با موفقیت سفارش کار سفارش‌دهندگان موثق خود را به نحو شایسته انجام می‌دهند.

اما تنها یک سکه کج و تقلبی نیز می‌تواند اعتماد مخاطب را از بین برده تا تمامی هویت شما را با نگاه شک و تردید نظاره کند!

امیدوارانه روزگاری را به انتظار می‌نشینیم که دو روی سکه گرافیک، اگرچه معکوس (همچون تمامی سکه‌ها) ولی هم‌سو با یکدیگر بر ارزش آن بیفزایند.

image_print
1 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *