بررسی اما و اگرهای دو انتخابات ایران و آمریکا و تاثیر آن بر روابط دو کشور

مطلوب تهران و واشنگتن چیست؟

علی روغنگران

اگر زمانی بحران ها و تحولات سیاسی محدود به داخل مرزهای یک کشور یا در نهایت یک منطقه بود، اما در عصر حاضر تاثیرپذیری بین المللی از تحولات داخلی سایر کشورها بیشتر و گسترده تر از سابق شده است؛ به خصوص اگر آن کشور، ایالات متحده آمریکا باشد که نفوذ سیاسی و اقتصادی زیادی را در سطح جهانی دارد. شاید به همین دلیل است که توجه دولت ها بیش از پیش به لابی گری در مراکز جهانی قدرت، معطوف شده تا از این طریق با صرف هزینه های کمتر به اهداف مطلوب خود در سیاست خارجی دست یابند. در چنین فضایی باید این جملات کلیشه ای که «انتخابات آمریکا تاثیری بر فضای رقابت های گفتمانی در سیاست خارجی ایران ندارد» را به فراموشی سپرد، چرا که نه تنها تصویری وارونه از حقیقت را به جلوه می‌کشد، بلکه می‌تواند تصمیم‌سازان سیاسی را به بیراهه بکشاند. لذا پرسش اساسی که مطرح می‌شود، نه در مورد ماهیت اثرگذاری، بلکه پیرامون میزان و چگونگی اثرگذاری رویدادهای سیاسی بر یکدیگر است. در این مورد خاص، اثرگذاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (نوامبر 2020) بر انتخابات ریاست جمهوری ایران (خرداد 1400) موضوع مورد بحث است. در حال حاضر «معیشت، نه تنها در آمریکا، بلکه در بیشتر کشورهای جهان و از جمله ایران، تعیین‌کننده‌ترین عامل در انتخابات است.» در آمریکا با استناد به نظرسنجی‌های متعددی که انجام شده، وضعیت اقتصادی‌، بخش عمده ای از سبد رای مردم این کشور را به خود اختصاص داده و در درجه دوم بحران کرونا قرار دارد. در نهایت نیز تنها بخش کوچکی از مردم آمریکا، سیاست خارجی را به عنوان یک فاکتور مهم در رای دهی مد نظر قرار می دهند. اولویت معیشت در انتخابات ایران نیز صدق می کند و به زعم بسیاری از کارشناسان، حسن روحانی پیروزی خود در انتخابات 1392 و 1396 را بیشتر مدیون گفتمان معیشت بود تا گفتمان سیاست خارجی؛ با این توضیح که استراتژی انتخاباتی روحانی مبتنی بر پیونددهی معیشت با سیاست خارجی بود؛ تا در مرحله بعد با ارائه برنامه مذاکرات هسته‌ای، خود را به عنوان پرچمدار گفتمان معیشت جلوه دهد. به عبارتی ساده‌تر؛ روحانی در هر دو انتخابات یازدهم (1392) و دوازدهم (1396)، وعده حل معیشت از مسیر سیاست خارجی را مطرح ساخت، با وجود اینکه در نهایت این راهبرد به شکست منتهی شد.

 

پیروزی بایدن و بازی سیاسی وی در زمین دولت دوازدهم، می‌تواند همچون سوختی باشد که چرخ دولت دوازدهم را در ردایی جدیدتر تا 4 سال دیگر نیز بچرخاند؛ و در مقابل پیروزی مجدد دونالد ترامپ، شاید میخی باشد بر تابوت «گفتمان مذاکره با آمریکا» در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

 

به صورت کلی و البته تحت تاثیر راهبرد پیوند معیشت و سیاست خارجی دولت یازدهم و دوازدهم، پیوند اقتصاد و روابط خارجی کشور در طول 7 سال اخیر، تعمق بیشتری یافته است که بعضا منشأ آسیب‌های بسیاری هم در حوزه اقتصادی و هم در حوزه سیاسی بوده تا جایی که شاید به جرات بتوان گفت، در هیچ برهه‌ای از تاریخ 42 سال اخیر، اینچنین انتخابات آمریکا بر وضعیت اقتصادی و سیاسی ایران و به طور خاص گفتمان‌های رقیب در عرصه سیاست خارجی کشور، اثرگذار نبوده. به نحوی که در فاصله 8 ماهه تا خرداد 1400 این سوال را پیش روی ناظران قرار داده که آیا در این دوره، جناح های سیاسی تحرکات اساسی و تدوین برنامه انتخاباتی خود را به بعد از مشخص شدن نتایج انتخابات آمریکا موکول کرده اند؟ برای پاسخ به پرسش مطرح شده، لازم است تا سناریوهای انتخاباتی آمریکا را در مواجهه با سناریوهای انتخاباتی ایران مورد بررسی قرار دهیم. اگر گفتمان‌های سیاست خارجی ایران پیرامون مذاکره یا عدم مذاکره با غرب و به طور خاص آمریکا را در دوره زمانی پیش از انتخابات ریاست جمهوری مورد بررسی قرار دهیم؛ و با این مفروض که جریان اعتدال نیز در گفتمان سیاسی خود، در رده اصلاح‌طلبان قرار می‌گیرد می‌توانیم دو گفتمان مقاومت یا مذاکره را استخراج کنیم که نماینده دو جناح سیاسی اصلی در کشور (اصولگرایی و اصلاح‌طلبیِ شامل اعتدالیون) نیز هستند. به طور کلی دو سناریوی محتمل در انتخابات آمریکا در مواجهه با سناریوهای دوگانه انتخاباتی در ایران با توجه به تقدم زمانی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و اثراتی که این رخداد می‌تواند در فاصله 5 ماهه از روی کار آمدن دولت جدید آمریکا (1 بهمن 1399) تا سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران (28 خرداد 1400)، بر فضای اقتصادی و سیاسی کشور داشته باشد، 4 سناریوی ذیل قابل بررسی هستند:

دولت جمهوری‌خواه در آمریکا و دولت اصولگرا در ایران

پیروزی ترامپ در انتخابات 13 آبان، نه تنها منجر به تشدید فشارهای تحریمی علیه ایران خواهد شد، بلکه امکان مذاکره و تماس آمریکا و ایران را در حوزه‌های مختلف هسته‌ای و غیرهسته ای به نازلترین سطح خود در 4 دهه اخیر کاهش می‌دهد. تشدید احتمالی فشارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی آمریکا پس از انتخاب مجدد ترامپ، تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران در 28 خرداد 1400، نه تنها مقبولیت سیاسی گفتمان مذاکره در سیاست خارجی جمهوی اسلامی ایران را کاهش خواهد داد، بلکه منجر به تضعیف این گفتمان در سطوح اجتماعی نیز خواهد شد. تاکید دولت جمهوری‌خواه آمریکا بر کمپین فشار حداکثری علیه ایران و تاکید همزمان دولت اصولگرا بر تقویت محور مقاومت در سطح منطقه، ممکن است منجر به تشدید مناقشات منطقه‌ای ایران و آمریکا از سطح جنگ نیابتی به جنگِ محدود شود. همچنین فروپاشی برجام از محتمل‌ترین پیامدهای این سناریو خواهد بود.

دولت جمهوری‌خواه در آمریکا و دولت اصلاح‌طلب یا اعتدال گرا در ایران

گرچه نظرسنجی‌های عمومی در آمریکا عمدتا پیروزی جو بایدن را پیش‌بینی کرده‌اند، اما نظام انتخاباتی آمریکا، وزن بیشتری را به ایالت‌های چرخشی داده، که اتفاقا اختلاف دو کاندیدا در آن کمتر از سطح ملی است. لذا تحولات روز‌های منتهی به انتخابات، اثرگذاری بسیاری بر نتیجه انتخابات آمریکا خواهد داشت که می‌تواند منجر به پیروزی دونالد ترامپ شود. عوامل دیگری که می‌تواند منجر به پیروزی دونالد ترامپ شود، بروز اختلاف و در نهایت ارجاع پرونده انتخابات به دیوان عالی است که در این نهاد، جمهوری‌خواهان از اکثریت برخوردارند. گرچه پیروزی دونالد ترامپ مقبولیت گفتمان مذاکره در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، را تضعیف خواهد کرد؛ اما این جریان در انتخابات یازدهم و دوازدهم ریاست جمهوری، با پیونددهی معیشت جامعه با سیاست خارجی در ایجاد دوگانه پارادوکسیکال «تحریم-مذاکره» موفق عمل کرد و با اتکا بر همین رویکرد، در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد. با این وجود جریان‌های طرفدار مذاکره در انتخابات 1400، احتمالا به دوگانه‌های قدرتمندتری همچون «جنگ-مذاکره» در رقابت‌های سیاسی پناه خواهند برد به نحوی که انتخاب جناح مقابل را مترادف با ورود به عرصه جنگ برساخته کنند و از این طریق جامعه رای دهندگان ایرانی را در مقابل دوراهی برساخته «جنگ و یا گریز از جنگ» قرار دهند.

دولت دموکرات در آمریکا و دولت اصولگرا در ایران

سناریوی سوم مبتنی بر پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا و روی کار آمدن یک دولت اصولگرا در ایران است. تحقق این سناریو می‌تواند در نتیجه کاهش مقبولیت دولت‌های مستقر در دو کشور (دولت جمهوری‌خواه در آمریکا و دولت اعتدالی در ایران) رخ دهد. تجربه 7 ساله دولت‌های یازدهم و دوازدهم، مقبولیت این جریان و میزان مشارکت اصلاح‌طلبان که حامیان اصلی جریان اعتدالی بودند را تحت تاثیر قرار خواهد داد که اثرگذاری مستقیمی بر انتخابات ایران نیز خواهد داشت. با روی کار آمدن جو بایدن و در صورت عدم تحقق مذاکره میان دولت دوازدهم و دموکرات‌ها (در فاصله 5 ماهه از شروع دولت بایدن تا انتخابات ایران)، امکان مذاکره و کسب نتیجه میان اصولگرایان و دموکرات‌ها به مراتب ضعیف تر خواهد بود. در این سناریو، بیشترین حالت همکاری و مذاکره میان دو کشور، بر سر مسئله هسته‌ای و برجام خواهد بود. به عبارتی دیگر، احتمالا آمریکا به برجام بازخواهد گشت و مذاکرات ایران نیز صرفا در رابطه با بازگشت و تعهد مجدد آمریکا به برجام خواهد بود.

دولت دموکرات در آمریکا و دولت اصلاح‌طلب یا اعتدال‌گرا در ایران

در چارچوب این سناریو، ابتدا دولت بایدن در انتخابات نوامبر 2020 پیروز خواهد شد و در ایران نیز اصلاح‌طلبان یا اعتدالیون موفق خواهند شد که نهاد ریاست جمهوری را برای 4 سال دیگر در اختیار بگیرند. با توجه به تعاملاتی که دولت ایران با بخشی از بدنه حاکمیت آمریکا در دوران اوباما داشته و بعضا این تعاملات تداوم پیدا کرده است؛ می‌توان ادعا کرد که پیروزی بایدن در آمریکا می‌تواند نقش مهمی در پیروزی اصلاح‌طلبان در ایران داشته باشد. به خصوص اینکه در بازه 5 ماهه از به قدرت رسیدن بایدن در 20 ژانویه (1 بهمن) تا انتخابات ایران (28 خرداد) و در صورت بازگشت آمریکا به برجام، دولت این کشور احتمالا با هدف اثرگذاری بر انتخابات ایران، مجوز آزادسازی بخشی از دارایی‌های مسدودشده ایران در سایر کشورها را صادر کند. بر اساس آمارهای مختلف میزان دارایی‌های مسدود شده ایران در خارج از کشور بین 40 تا 120 میلیارد دلار تخمین زده شده که در صورت دستیابی دولت به بخشی از این منابع مالی، قیمت ارز که در سا‌ل‌های اخیر به عنوان یکی از شاخص‌های مهم عدم موفقیت اقتصادی دولت در نظر گرفته شده است، کاهش خواهد یافت. با توجه به امکان آزادسازی برخی از منابع مالی مسدودشده ایران در کشورهایی از قبیل چین، عراق، ژاپن، کره‌جنوبی یا لوکزامبورگ، دولت آمریکا حتی اگر تنها بخشی از این منابع را آزاد کند (که البته در ازای آن نیز امتیازاتی را از دولت ایران طلب خواهد کرد)؛ قدرت ارز ‌پاشی و تزریق منابع مالی دولت دوازدهم را به طرز چشمگیری افزایش خواهد داد. آزادسازی این منابع مالی دقیقا در بازه 5 ماهه تا انتخابات ایران، می‌تواند سیاست‌های مالیاتی دولت را نیز تحت تاثیر قرار دهد و برای ایجاد رونق کوتاه‌مدت در اقتصاد، سخت‌گیری‌های مالیاتی را کاهش دهد. بازگشت آمریکا به برجام همچنین می‌تواند فرصت تبلیغات سیاسی را برای دولت دوازدهم در ماه‌های پیش از انتخابات فراهم کند که به تقویت مجدد راهبرد پیوند معیشت و سیاست خارجی دولت می‌انجامد؛ راهبردی که در 7 سال اخیر ناموفق بوده است. تحقق این سناریو تا حدودی منافع آمریکا را نیز تامین خواهد کرد چرا که احتمالا دولت آمریکا در قبال آزادسازی منابع مالی متعلق به ایران، امضای توافقات بیشتری را در حوزه‌های فرابرجامی همچون مسائل منطقه‌ای و تسلیحاتی از ایران طلب خواهد کرد. این توافقات هر چند که شانس کمی برای تحقق خواهند داشت، اما تنها در صورتی ممکن به نظر خواهند رسید که دموکرات‌ها در آمریکا و اصلاح‌طلبان یا اعتدالیون (گفتمان مذاکره) در ایران قدرت را در اختیار داشته باشند. به هر روی، پیروزی بایدن و بازی سیاسی وی در زمین دولت دوازدهم، می‌تواند همچون سوختی باشد که چرخ دولت دوازدهم را در ردایی جدیدتر تا 4 سال دیگر نیز بچرخاند؛ و در مقابل پیروزی مجدد دونالد ترامپ، شاید میخی باشد بر تابوت «گفتمان مذاکره با آمریکا» در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران. باید منتظر ماند و دید که در نهایت کدام سناریو محقق خواهد شد.

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *