فطرت حسینی
ملیحه صادقی
چند شب پیش وقتی تلاش دخترم برای کمک تو هئیت و برق چشمانش را موقع کمک دیدم لبخندی به لبام نشست و غرق گذشته خودم شدم؛ یادمه وقتی کوچیک بودم محرمها برای عزاداری میرفتیم شهرستان مادریم و با بچههای فامیل جمع میشدیم و به تماشای دستههای عزاداری میرفتیم.
نحوه سینه زدن و زنجیر زدن خوندن شعرهای موزون و گریههای مردم برای ما حس کنجکاوی همراه با لذت داشت. از تکرار هرساله این مراسمات و نحوه عزاداری هیچ درکی نداشته و البته هیچ وقت مادرمم اجباری در حضور این مراسمات نداشت و زیادی بهم سخت نمیگرفت و اجازه میداد حس کنجکاوی کودکیم منو به سمت فطرتم بکشونه. خوب به یاد دارم نحوه سینه زنی تو هیئتها تا مدتها سوژه بازی کودکانه ما بود درست عین دخترم که تا مدتها پس از محرم به رسم دهه اول عزاداری یک سینه چایی جلوی درب بین مردم تقسیم میکند.
نقطه مقابل من در بچگی یکی از دوستانم بود که همیشه و هرشب مادرش اورا با زور با خود در مراسمات و روضهها همراه میکرد و دخترک نیز تا مدتها برای من ادای نحوه گریه کردن و جیغ زدن زنان را بازی میکرد و به شیوه برگزاری مراسمات میخندید و اکنون که هردوی ما مادر شدیم او هنوز از اجبار در انتخاب راهش سخن میگوید از اینکه اگر مادرش به زور اورا مجبور نمیکرد که لباس مشکی بپوشد او نیز به فطرت خود رجوع کرده بود.
او میگوید میدانم حسین حق است اما این موضوع را خیلی دیر فهمیدم چون تا سالیان سال روی مدار لجبازی با مادرم بودم و از این مراسمات گریزان اما این اشتباه را در مورد پسرم تکرار نمیکنم و به او آزادی عمل دادم و اجبارش نکردم و در مقابل سعی کردم حس کنجکاوی او در این خصوص برانگیخته کنم و چی بهتر از این که پسرم وقتی با پدرش از هیئت میآیند با لباس مشکی که به تن دارد از روضه آمده و برای مادرش دوباره سینهزنی را تکرار میکند. ریشه اتصال بیشتر ما به محرم در کودکی ما هست . محرم وعزاداری یک فرصت تربیتی برای کودکان و خانوادهها است و چهقدر خوب است که از همان زمان کودکی بدون هیچ اجباری با رفتن به این مجالس و بودن در این مراسمات کودکانمان را با امام حسین و حق و ظلمستیزی آشنا کنیم.
شما نیز از تجربیات خود با ما بگویید آدرس تلگرامی من
https://t.me/Atefehkhafian
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.