عروس و داماد جوان در مرز طلاق

غم و اندوه در سنگینی نگاهش پیدا بود.  سراپا گوش بودم تا قصه زندگی‌اش را تعریف کند. مرد جوان نفس عمیقی کشید و گفت: تمام بدبختی‌هایی که به سرم آمده به خاطر ندانم‌کاری‌های خاله‌ام است. راستش را بخواهید من و خاله مریم تقریبا هم سن هستیم.  او سه سال قبل شرایط آشنایی‌ام را با یکی از همکلاسی‌هایش به وجود آورد. خاله مریم از دوستش تعریف و تمجید می‌کرد و می‌گفت: دنیا را بگردی مثل سمیه پیدا نمی‌کنی و… .

مردجوان افزود: من تا آن موقع سرگرم درس و دانشگاهم بودم و اصلا به برقراری ارتباط و دوستی با جنس مخالف فکر نکرده بودم.  اما لبخندهای خاله‌ام و نگاه‌های زیر چشمی سمیه باعث شد به این دختر علاقمند شوم. مدتی از طریق فضای مجازی با سمیه در ارتباط بودم. البته چندبار هم  خاله‌ام برنامه‌ای چید تا بیرون شهر و رستوران برویم و بیشتر با هم آشنا شویم.  بالاخره طبق نقشه خاله مریم زمان آشکار شدن احساس قلبی‌ام فرا رسید. موضوع را به پدر و مادرم اطلاع دادم.  خاله‌ام نیز آتش بیار معرکه شده بود و از خوشحالی در پوست خودش نمی‌گنجید. با این که خانواده‌ام راضی نبودند و پدرم می‌گفت: «هنوز شرایط ازدواج نداری»، اما من با حمایت‌های پنهان و آشکار خاله‌ام حرف خودم را به کرسی نشاندم. به خواستگاری رفتیم و خانواده سمیه با روی باز ما را پذیرفتند و در همان جلسه اول جواب بله را گرفتیم.  من سمیه را به عقد خودم در آوردم و قرار بود تا درسم تمام نشده در عقد بمانیم.

حدود یک سال گذشت. اوضاع آرام بود و مشکل خاصی نداشتیم. اما ناگهان ورق برگشت، همسرم و خاله مریم که دوست جون جونی همدیگر بودند با هم اختلاف پیدا کردند. دشمن همدیگر شده بودند و سایه هم را با تیر می‌زدند. نمی‌دانستم علت این درگیری و اختلاف چیست و البته سعی هم نمی‌کردم سر از کار آنها در بیاورم و خودم را دخالت بدهم. می‌دانستم هر حرفی بزنم از یک طرف محکوم به حمایت می‌شوم و برای همین هم دخالتی نمی‌کردم.

مردجوان افزود: به همسرم و خاله‌مریم فرصت ‌دادم تا شاید سرعقل بیایند و دست از دعوای کودکانه شان بردارند. اما مشکل آنها با گذشت زمان نه تنها حل نشد بلکه روز به روز بغرنج تر هم می‌شد. یک روز خاله‌ام زنگ زد و گفت کار مهمی دارد. به خانه پدر بزرگ رفتم.  خاله برایم تعریف کرد که همسرم قبلا نامزد داشته و این موضوع را از من مخفی کرده‌اند؛ باورم نمی‌شد چه می‌شنوم. با توپ پُر به سراغ سمیه رفتم.  وقتی از او درباره نامزدی گذشته‌اش توضیح خواستم مثل یخ وا رفته بود. سرش را به نشانه تایید تکان داد و گفت: پس بالاخره مریم نامردکار خودش را کرد.

مردجوان گفت: دیگر حاضر نشدم به حرف‌های سمیه و مادرش گوش بدهم.  قهر کردم و به خانه برگشتم.  دو هفته گذشت؛ نه جواب تلفن‌های همسرم را می‌دادم و نه به دیدنش می‌رفتم. او برای دیدنم به خانه ما آمد. جر و بحثمان شد و کتکش زدم؛ به خانه‌شان برگشت و بعد هم موضوع شکایت پیش آمد. کارمان به کلانتری کشیده شد.کارشناس اجتماعی کلانتری ما را به مرکز مشاوره آرامش پلیس معرفی کرد و در اینجا موضوع ۱۸۰درچه تغییر کرد. تازه فهمیدم برادر همسرم خواستگار خاله‌ام بوده و چون آنها در مذاکره‌های پنهان خود برای ازدواج به توافق نرسیده‌اند کار این‌طوری بیخ پیدا کرده است.  در مورد نامزدی همسرم با پسر یکی از اقوام‌شان نیز قبل از ازدواج ما دریافتم موضوع در حد یک خواستگاری بوده و سمیه جواب رد داده است. متاسفانه خاله ام طوری موضوع را برای من بازگوکرد که فکر می‌کردم چند بچه هم داشته و طلاق گرفته است.  در صورتی که سمیه  اصلا جوابی به خواستگارش نداده و…

مردجوان گفت: همسرم به خاطر کتک کاری‌ام از من دلگیر است و می‌گوید الا و بلا طلاق می‌خواهد. امیدوارم با جلسه مشاوره و مداخله مشاور خانواده مشکل‌مان حل شود.  البته از خاله‌ام گلایه دارم؛ او می‌خواست سرنوشت مرا فدای احساسات خودش بکند و…

محمد ایرجی‌پور، مدرس مهارت‌های زندگی در اینباره گفت: یکی از اصولی که در ازدواج باید طرفین مدنظر قرار دهند صداقت است. براساس این اصل اطلاعاتی که می‌تواند در تصمیم گیری فرد برای ازدواج نقش داشته باشد صادقانه در اختیار طرف مقابل قرار می‌گیرد و فرد می‌تواند انتخاب آگاهانه که یکی دیگر از اصول ازدواج است داشته باشد.

رییس اداره برآوردهای اجتماعی پلیس خراسان‌رضوی افزود: در صورت رعایت این اصول، اعتمادکه یکی از عوامل اساسی تشکیل، تحکیم، توسعه و تعالی خانواده است بین زوجین شکل می‌گیرد.

کارشناس ارشد مرکز مشاوره آرامش پلیس خاطر نشان کرد: اگر این اصول رعایت نشود به مرور زمان که یکی از طرفین متوجه برخی از پنهان کاری‌های قبل از ازدواج فرد مقابل بشود صداقت در رابطه آنها از بین می‌رود و در این شرایط افکار منفی و سوظن فضای فکری طرف مقابل را فرا می‌گیرد. در موقعیت‌های تقویت و تحریک افکار منفی، آستانه تحمل فرد کاهش یافته و هیجان‌های ناشی از سوظن‌ها در قالب رفتارهای پرخاشگرانه بروز می‌کند.

image_print
1 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *