گفتوگو با نوازنده و خواننده آواهای محلی و مقامی تربتجام؛
سازهایی که تبدیل به موزه شد
علی پور عطایی: هیچ پساندازی ندارم، تنها سرمایه معنوی زندگي من همین سازها و اشیاء قدیمی هستند که حالا موزه شخصی من شدند.
سعید بابایی
برخی کشورها برای بررسی فاکتورهای توسعه به تعدد و تعداد موزهها میپردازند زیرا اگر موزه در زندگی بشر وجود نداشت ما نمیتوانستیم شاهد یک جامعه متنوع فرهنگی باشیم. انسان و جوامع انسانی دچار فراموشی هستند و گذشته خودشان را به یاد نمیآورند ازاینرو چنین جوامعی تأثیری در آینده نداشته و بهطورقطع و یقین هیچ کارکردی ندارند اما موزهها گذشته را منطبق بر واقعیتها در خود حفظ میکنند. امروز موزه و موزهداری تعریف دیگری پیداکرده است و تعریف آن به اجتماعیتر شدنش برمیگردد.
همه ما قدیمیها و نسل قبل بهخوبی به یاد داریم که هریک به دنبال جمعکردن آلبوم تمری یا سکهای و هزاران سوژه دیگری که باعث میشد تفکرمان بهسوی نگرش جمعآوری موزهای شخصی در حد و بضاعت خودمان بیفتد، بودیم و هرروز به سعی داشتیم این موزه خانگی را بزرگتر کنیم. ایجاد موزه بر اساس حس نیاز به حفظ هویت و این آغاز یک حرکت عمومی برای ایجاد موزههای متعدد برای بیان هویتها و نگهداری آنها است چراکه هر شیء که وارد موزه شود به جاودانگی میرسد و موزه راهی برای جاودانگی است.
علی پور عطایی نوازنده و خواننده آواهای محلی و مقامی تربتجام یکی از همین افراد است که عشق به جمعآوری سازها باعث شده که اکنون موزه شخصی از انواع سازها داشته باشد و باوجود آنها روزگار بگذراند. به سراغش میرویم تا از نزدیک از موزه شخصی وی و حال و هوایش آگاه شویم.
از کودکی بازیچه دست او سازهای پدری بودند
پور عطایی از دوران کودکی علاقهمند به فراگیری نوازندگی سازهای مختلف شد و همین امر باعث گشت که برای فراگیری هر ساز خود آن ساز را به هر طریقی تهیه کند و هر سازی که خریداری میگشت حس خوبی در او ایجاد میکرد.
این نوازنده تربتجامی در خانوادهای هنرمند و موسیقیدان پای به عرصه وجود گذاشت و از همان طفولیت بازیچه دست او، سازهای پدری بود و با آواهای محلی تربتجام هر شب به آسمان پرستاره کویر مینگریست و خوابش میبرد.
خانواده مادری او علاقهمند به موسیقی و خواندن بودند و نسل به نسل این علاقه در آنها وجود داشت. همین امر سبب شد تا در 9 سالگی پدرش ساز دوتاری به او هدیه دهد و مراحل ابتدایی نواختن ساز را نزد پدر و بعدها نزد دیگر اساتید منطقه تربتجام و خراسان بیاموزد.
او از معدود نوازندگان مسن و پیشکسوت موسیقی نواحی است که به گفته هوشنگ جاوید، پژوهشگر موسیقی نواحی دارای مدرک فوقدیپلم و شغلش معلمی بود و درنهایت بازنشسته آموزشوپرورش شد. همین امر به او در شناخت و خوانش اشعار بزرگان شعر و موسیقی منطقه و ایران یاریهای فراوانی رساند.
همکاری با برجستهترینهای هنرهای آیینی
پور عطایی در سال ۱۳۴۴ به سبب شهرت در نوازندگی و خوانندگی به تهران دعوت میگردد تا در تالار رودکی، مجامع هنری و سفارتخانههای اروپایی و رادیو و تلویزیون، همراه با گروه هنرهای آیینی، سنتی و حرکات موزون به سرپرستی هنرمند برجسته هنرهای آیینی «آقای محمد فاروق کیانی پور» و دیگر هنرآفرینان میراث کهنسال به اجرای برنامه بپردازد، که بسیار مورد اقبال واقع میگردد. شهرت وی در این زمان تا بدان جا میرسید که ضمن سفر به سراسر ایران، برای اجرای برنامه در کشورهای گوناگون از وی دعوت به عمل میآید.
شرکت در مراسم شاهنامهخوانی با دوتار چون جنگ هفت لشکر، داستان سیاوش، داستان بیژن و منیژه، جنگ کُک کوه زاد (قلعهای در تربتجام به نام قلعه گگ) از دیگر فعالیتهای وی است.
تمام درآمد زندگیام را ساز خریدم
علی پور عطایی فرزند غلامعلی پور عطایی نوازنده و خواننده آواهای محلی و مقامی تربتجام بهجز خوانندگی دل به عشق جمعآوری سازها را در دل میپرورانید و به آرزوی دیرینه خود رسیده است. وی میگوید : انگار یک شخصیت، یک دوست و یک یار وارد زندگیام شده و این احساس باعث میشد که بیشتر به این کار ادامه دهم و تمام درآمد زندگیام که حاصل کنسرتها و اجرا آلبوم و آهنگسازی تئاتر بود را در این راه خرج کرده و میکنم.
به دنبال تحقق آرزوی موزه شخصی موسیقی
او ادامه میدهد: سازهایم دیگر زیاد شده و همیشه آرزویم این بود که یک موزه شخصی موسیقی از سازهای مختلف جهان داشته باشم و همچنین بتوانم همه سازها را بنوازم. این عشق و آرزو و حال خوب باعث گشت که بهطورجدی در پی احداث موزه موسیقی باشم. بیشک در این راه حمایت پدرم استاد غلامعلی پور عطایی بسیار تأثیرگذار بود. بعدازآن هرکجا ساز قدیمی یا باارزشی میدیدم به هر نحوی که بود آن را خریداری و حتی پولی قرض کرده تا آن ساز را از دست ندهم.
جمعآوری سازهای جهانی
این نوازنده درحالیکه نگاهش را از دیواری که سازها به او نگاه میکنند برنمیدارد، میگوید: گنجینه سازهای ایرانی را تقریباً کامل کردهام و به فکر جمعآوری سازهای جهانی شده و در هر سفر و کنسرتی در هر کشوری داشتهام، سازهای همان کشور را خریداری نمودم. کشورهایی مثل هندوستان، چین، ترکیه، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، مالزی، مصر، قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان و یونان از آن جملهاند.
ترجیح دادم اجارهنشین بمانم اما سازهایم کامل باشند
وی دل پردردی دارد. برمیخیزد و با رباب افغانستان برایم قطعهای مینوازد. از گوشه چشمانش قطرات اشک غلطان بهسوی پایین سرازیر گشته و با بغض میگوید: با هزینهای که برای جمعآوری این سازها شده، میتوانستم حداقل دو خانه خریداری و در رفاه زندگی کنم، اما ترجیح دادم اجارهنشین باشم ولی مجموعه سازهایم کامل باشند. البته هیچ درآمدی برایم ندارد، چون کاملاً شخصی و هزینهبردار هم هست. بسیاری این سازها قدمت چند صدسالهای داشته که کاملاً عتیقه بهحساب میآیند، یعنی هم ارزش معنوی و هم مادی دارند و اینکه هنوز با کمترین پولی که به دستم میرسد فقط ساز میخرم، هیچ پساندازی ندارم، تنها سرمایه معنوی زندگي من همین سازها و اشیاء قدیمی هستند که حالا موزه شخصی من شدند.
تاکنون گردشگران و هنرمندان بیشمار خارجی و داخلی و مدیرکل میراث فرهنگی خراسان و همچنین مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی هم از این مجموعه بازدید داشته و بهزودی بهعنوان اولین موزه موسیقی خراسان ثبت خواهد شد.
سازهای سی تار هند و باقلامای ترکیه و طبلای هند از روی دیوار به من چشمک میزنند که به پور عطایی بگو از ما هم فراموش نکند و شال از سر برمیدارد و در نور کمسوی شمع با سرانگشتانش بر دف میزند و بیقرارم میکند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.