«علاج» چاوشی منتشر شد؛
جایی که موسیقی پناهگاه میشود
مریم اصغری
در این ایام پرهیاهو و در بحبوحه شرایطی که گاه سایهی دشواریها و نگرانیها بر فضای عمومی جامعه سایه میافکند، موسیقی همچون همیشه، پناهگاه و مرهمی برای روحهای خسته است. در چنین فضایی، انتشار قطعه جدید محسن چاوشی با عنوان «علاج»، گویی نسیمی از آرامش را به ارمغان آورده و به خوبی بر دل و جان مردم نشسته است. صدای آشنا و دلنشین این هنرمند برجسته، بار دیگر توانسته با روحیات و عواطف شنونده پیوندی عمیق و ناگسستنی برقرار کند و در لابهلای نغمههایش، امیدی تازه را بیدار سازد. این اثر تازه، نه تنها مهر تأییدی بر تواناییهای بیبدیل چاوشی در آفرینش ملودیهای عمیق و اجرای منحصربهفرد است، بلکه نشان میدهد چگونه هنر میتواند در سختترین شرایط، نقش آرامبخش و تسکیندهنده خود را ایفا کند.
محسن چاوشی، هنرمندی است که همواره با انتخابهای جسورانه در شعر و آهنگسازی، مرزهای موسیقی پاپ را فراتر برده و سبکی کاملاً شخصی را پدید آورده است. «علاج» نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ در این قطعه، گویی چاوشی بار دیگر قدم در مسیر کشف و شهود درونی میگذارد و با صدای خاص و حنجرهی زخمیاش، روایتی از دردهای مشترک و امید به التیام را به گوش میرساند. آرایش موسیقایی این اثر، با فضاسازی هوشمندانه و استفاده از سازهایی که به خوبی حس و حال ترانه را منعکس میکنند، بستری بینظیر برای هنرنمایی آوازی چاوشی فراهم آورده است.
«علاج»، در بطن خود، حامل پیامی از تسکین و التیام است؛ واژهای که در فرهنگ ما عمیقاً با شفای درونی و رهایی از دشواریها گره خورده است. چاوشی این مفهوم را با چنان صدق و صمیمیتی اجرا میکند که شنونده بیاختیار با آن همذاتپنداری میکند. گویی هر نت و هر کلمه، به شکلی ریشهدار از عمق وجود او برمیآید و بر دل مینشیند. این قدرت نفوذ، راز ماندگاری آثار چاوشی و ارتباط عمیقی است که او با مخاطبان خود برقرار کرده است.
این اثر نه فقط یک قطعه موسیقی، بلکه تجربهای شنیداری است که میتواند در روزگار پرهیاهوی کنونی، لحظاتی از آرامش و تأمل را برایمان به ارمغان آورد و بار دیگر نشان میدهد که چرا محسن چاوشی در جایگاه ویژهای در موسیقی ایران قرار دارد؛ او نه تنها خواننده، بلکه راوی احساسات و درمانگر روحهای خسته است و بی شک «علاج»، اثری است که جای خود را در میان ماندگارترین قطعات او پیدا خواهد کرد و بارها و بارها شنیده خواهد شد.
و اکنون آقای چاوشی؛ «علاج» تو حالا شده علاج حال این روزهای ما، و چقدر به این مرهم نیاز داشتیم! چقدر دلمان میخواست بگوئیم «مردم علاج در وطن است / دنیا فقط لب و دهن است» یا زمزمه کنیم « این ظلمهای بیحدشان / افکار تیره و بدشان / آژیرهای ممتدشان / سوراخهای گنبدشان / این موشهای شبزده را / ای گربهها شکار کنید»