فاجعه میانگین معدل‌ها؛

زنگ خطری برای کیفیت آموزش در ایران

مریم اصغری

با نزدیک شدن به فصل امتحانات ترم، موضوع افت میانگین معدل دانش آموزان بازهم مهم شده است. چراکه بر اساس آخرین گزارش‌ها میانگین معدل پایه دوازدهم به عدد فاجعه‌بار ۱۰.۹۸ رسیده و نگرانی‌هایی را نسبت به وضعیت و کیفیت آموزش ارائه شده در مدارس کشور به همراه داشته و عملکرد وزارت آموزش و پرورش را با نقد‌های جدی مواجه ساخته است.

در این میان بی شک کاهش چشمگیر میانگین معدل دانش‌آموزان در سال‌های اخیر، زنگ خطری جدی برای کیفیت آموزش و پرورش در ایران به صدا درآورده است. این پدیده، که به عنوان یک «فاجعه» توصیف می‌شود، دلایل متعددی دارد که ریشه در مشکلات ساختاری و رویکردهای سنتی نظام آموزشی کشور دارد.

از جمله دلایل کاهش میانگین معدل‌ها در گام اول می‌توان به شیوه‌های تدریس سنتی و یکنواخت اشاره کرد؛ چراکه روش‌های تدریس سنتی که بر حفظیات و روخوانی متمرکز هستند، توانایی دانش‌آموزان را در تفکر انتقادی، حل مسئله و یادگیری فعال محدود می‌کنند. این روش‌ها نه تنها جذابیت لازم را برای دانش‌آموزان ندارند، بلکه باعث ایجاد خستگی و بی‌علاقگی در آن‌ها می‌شود.

همچنین از دیگر این دلایل میتوان به محتوای آموزشی نامناسب و غیرمهیج کتاب‌های درسی پرداخت که اغلب از مطالب تکراری، غیرکاربردی و فاقد ارتباط با زندگی روزمره دانش‌آموزان پر شده‌اند و باعث می‌شود که دانش‌آموزان به جای درک عمیق مفاهیم، به حفظ کردن مطالب بپردازند.

عدم تطابق آموزش با نیازهای بازار کار نیز از دیگر دلایل است. چراکه نظام آموزشی کشور به اندازه کافی به نیازهای بازار کار توجه نمی‌کند و دانش‌آموزان را برای ورود به دنیای کار آماده نمی‌سازد. این موضوع باعث می‌شود که بسیاری از فارغ‌التحصیلان، مهارت‌های لازم برای اشتغال را نداشته باشند.

همچنین فرسودگی مدارس، کمبود تجهیزات آموزشی، عدم دسترسی به اینترنت و… در کنار فشارهای روانی و اجتماعی دانش آموزان از دیگر مشکلات زیرساختی نظام آموزشی هستند که بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تاثیر به سزایی می‌گذارد.

در این بین بی شک کاهش میانگین معدل‌ها عواقب جدی برای فرد، جامعه و حتی اقتصاد کشور دارد. از جمله این عواقب می‌توان به کاهش بهره‌وری نیروی کار، افزایش بیکاری، کاهش نوآوری و خلاقیت و کاهش مشارکت اجتماعی اشاره کرد. نیروی کاری که آموزش کافی ندیده باشد، بهره‌وری کمتری داشته و این امر به زیان اقتصاد کشور خواهد بود. فارغ التحصیلانی که مهارت‌های لازم برای ورود به بازار کار را ندارند، با مشکل بیکاری مواجه خواهند شد. نظام آموزشی سنتی، خلاقیت و نوآوری دانش‌آموزان را مهار کرده و از رشد استعدادهای آن‌ها جلوگیری می‌کند. همچنین، افرادی که تحصیلات کافی ندارند، کمتر در فعالیت‌های اجتماعی مشارکت کرده و از نظر سیاسی و اجتماعی کمتر فعال هستند.

بنابراین برای بهبود این وضعیت، باید به دنبال راهکارهای اساسی باشیم. تغییر رویکرد آموزشی، به‌روزرسانی محتوای آموزشی، ارتباط بیشتر آموزش با بازار کار و توجه به زیرساخت‌ها از جمله این راهکارها هستند. جایگزینی روش‌های تدریس سنتی با روش‌های فعال و مشارکتی، استفاده از فناوری اطلاعات در آموزش و ایجاد محیط‌های یادگیری جذاب و متنوع می‌تواند به بهبود کیفیت آموزش کمک کند.

همچنین محتوای کتاب‌های درسی باید به روز شده و با نیازهای دانش‌آموزان و جامعه همخوانی داشته باشد. نظام آموزشی باید به گونه‌ای طراحی شود که دانش‌آموزان را برای ورود به بازار کار آماده کرده و مهارت‌های لازم برای اشتغال را به آن‌ها آموزش دهد. تعمیر و تجهیز مدارس، فراهم کردن امکان دسترسی به اینترنت در مدارس، ایجاد کتابخانه‌های مجهز و… نیز از جمله اقداماتی است که می‌تواند به بهبود زیرساخت‌های آموزشی کمک کند.

نکته حائز اهمیت دیگر نیز حمایت از معلمان برای افزایش بهره وری و ارتقا کیفیت آموزشی است. افزایش حقوق و مزایای معلمان، برگزاری دوره‌های آموزشی مستمر برای ارتقای سطح علمی و حرفه‌ای آن‌ها و ایجاد انگیزه در بین معلمان می‌تواند به بهبود کیفیت آموزش کمک کند.

همچنین، کاهش فشارهای روانی بر دانش‌آموزان از طریق اصلاح نظام آموزشی، کاهش حجم مطالب درسی و ایجاد تعادل بین درس و تفریح ضروری است.

در پایان باید به این نکته اشاره کنیم که بهبود کیفیت آموزش، یک فرآیند پیچیده و زمان‌بر است که نیازمند تلاش همه جانبه دولت، معلمان، خانواده‌ها و جامعه است. با اتخاذ راهکارهای مناسب و همکاری همه جانبه، می‌توان به آینده‌ای روشن‌تر برای نظام آموزشی کشور امیدوار بود.

image_print