اصلاح طلبان در شوک انصراف سید حسن خمینی از نامزدی در انتخابات1400
رقابتی که دو قطبی نمیشود
علی روغنگران
شامگاه دوشنبه سایت جماران خبری به نقل از سیدیاسر خمینی منتشر کرد که در آن گفته شده بود «رهبر انقلاب در شرایط فعلی حضور سیدحسن خمینی در انتخابات ریاست جمهوری را به صلاح ندانسته و از او خواسته به این عرصه ورود نکند.» پاسخ سیدحسن خمینی به این درخواست مثبت بوده و گفته قطعا کاندیدا نخواهد نشد. سوال مهم این است که این شرایط چه تاثیری در آرایش سیاسی انتخابات خواهد گذاشت؟سیدحسن خمینی تا کنون تجربه اجرایی جدی نداشته اما اصلاح طلبان معتقد بودند حضور یک تیم قوی اجرایی در کنار او این مشکل را حل خواهد کرد. آنها با این پیشفرض اجماعی سراسری روی سیدحسن ایجاد کردند و به خصوص از روزهای گذشته بحثهایی جدی برای ایجاد یک فضای مثبت عمومی برای او فراهم کردند؛ از کلاب هاوس تا توئیتر در چند روز اخیر در اختیار اصلاحطلبانی بود که سیدحسن خمینی را به کاندیداتوری ترغیب میکردند؛ آنها حتی شعار «همه با هم» را برای او طراحی کردند؛ شعاری که حتی در بیانیه رسمی بیت سیدحسن خمینی به آن اشاره شد و سیدیاسر خمینی گفته بود «بخشی از نخبگان کشور این تصور را داشتند که سیدحسن میتواند کشور را با شعار (همه با هم) متحد کند.» به این ترتیب با کنارهگیری سیدحسن خمینی نخستین اتفاقی که رخ داد، از بین رفتن اجماع اصلاح طلبان بود. بخشی از اصلاحطلبان بر این باور بودند که تنها راه افزایش مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری، ایجاد یک دوقطبی حداکثری است و این دوقطبی در ایجاد رقابت «سیدحسن خمینی/ سیدابراهیم رئیسی» میسر است. اما اکنون با خروج سیدحسن خمینی از رقابتها، عملا این دوقطبی حداکثری به محاق رفته است؛ و این یعنی احتمال کاهش مشارکت در انتخابات. اصلاح طلبان حالا باید برای حضور در انتخابات به تغییر آرایش سیاسی فکر کنند. تا همین چند وقت پیش در میان اصلاح طلبان اسامی مختلفی شنیده میشد؛ از اسحاق جهانگیری و بیژن زنگنه گرفته تا محمدرضا عارف و محمدجواد ظریف و محمد شریعتمداری و محمدعلی افشانی. هر کدام از این اسامی مورد حمایت یکی از طیفهای اصلاحطلبی بود و هیچکدام این ویژگی را نداشتند که بتوانند اجماع سراسری ایجاد کنند، به این ترتیب باید این موضوع را بررسی کرد که در غیبت سیدحسن خمینی جایگاه هر کدام از این چهرهها چگونه است. بخشی از اصلاح طلبان همچنان معتقدند محمدجواد ظریف بهترین گزینه برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری است. پیش از آنکه بحث سیدحسن جدی شود، ظریف گزینه جدی اصلاح طلبان بود اما حقیقت آن است که نارضایتی بخشی از جامعه نسبت به قرارداد ایران و چین (فارغ از درستی یا نادرستی توافق) ضربه سنگینی به جایگاه ظریف زد و سیری نزولی برای او ایجاد کرد. آیا اصلاح طلبان در شرایط کنونی به ظریف بازخواهند گشت؟ هنوز معلوم نیست چنین اتفاقی بیافتد اما در صورت چنین تصمیمی، ابتدا باید این چالش را با خود حل کنند که در صورت ادامه رویکرد فعلی دولت بایدن نسبت به برجام و تحریمها، او چه خواهد کرد؟ اگر مجلس و سایر نهادها با برنامههای ظریف همراهی نکنند، تکلیف چیست؟ احمدزیدآبادی درباره ظریف گفته بود: “اصولگرایان بر سر روحانی با آن سابقه امنیتی هر کاری خواستند، در آوردند، فکر کنید با ظریف چه خواهند کرد؟”
با تمام انتقادات موجود، اصولگرایان هم پذیرفتهاند که حضور ظریف فضای سنگینی در انتخابات ایجاد خواهد کرد و امکان رقابت با رئیسی وجود دارد. اسحاق جهانگیری گزینه دیگری بود که اصلاح طلبان از او سخن میگفتند. جهانگیری نیز در غیبت سیدحسن خمینی، گزینه دیگری است که امکان اجماع روی او وجود دارد. مشکل اینجاست که ماجرای ارز 4200 تومانی و مهمتر از آن تخلفات مالی برادرش، بخش عمده منزلت او را نشانه گرفت. در چنین شرایطی به نظر میرسد شاید اصولگرایان به این نتیجه برسند که اسحاق جهانگیری در صورت حضور خطری جدی نخواهد بود. حالا هم احتمال تایید صلاحیت او بالاست هم احتمال حضورش در انتخابات. فاصله جهانگیری سال 96 با جهانگیری 1400 بسیار زیاد است و بی هیچ اغراقی جایگاه او بسیار تنزل یافته است. بخشی از اصلاح طلبان معتقدند هنوز آنقدر اعتبار دارند که بتوانند فضایی ایجاد کنند که با چهرههایی همچون جهانگیری هم بتوانند فضا را به نفع خود تغییر دهند. اما شاید هیچیک از اصلاح طلبان به اندازه عارف از کنارهگیری سیدحسن خمینی خشنود نباشد. او در سال 92 یکبار با درخواست سیدمحمد خاتمی به نفع روحانی کنار کشید. احتمالا اگر بنا باشد او به انتخابات ریاست جمهوری ورود کند، مدام این ماجرا را یادآوری می کند که چقدر برای اصلاح طلبی هزینه داده و در آستانه ریاست جمهوری کنار کشیده است. روی کاغذ محمدرضا عارف نیز یکی از شانسهای اصلاح طلبان است اما بزرگترین مشکل آن است که او امکان اجماع اصلاح طلبان را ندارد.
بخشی از اصلاحطلبان بر این باور بودند که تنها راه افزایش مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری، ایجاد یک دوقطبی حداکثری است و این دوقطبی در ایجاد رقابت «سیدحسن خمینی/ سیدابراهیم رئیسی» میسر است. اما اکنون با خروج سیدحسن خمینی از رقابتها، عملا این دوقطبی حداکثری به محاق رفته است
حزب اتحاد ملت و حتی کارگزاران تمایل چندانی به حضور او در انتخابات ندارند؛ چنانکه هر دو حزب منتقد عارف در مجلس دهم بودند. گزینههای دیگر همچون بیژن زنگنه و محمدعلی افشانی و محمد شریعتمداری و مسعود پزشکیان نیز وجود دارند که هر کدام حمایت بخشی از اصلاح طلبان را دارند اما هیچکدام ویژگی ایجاد اجماع سراسری را ندارند. در آن سوی میدان اما حضور سیدحسن خمینی بخش عمدهای از جریان اصولگرا را نگران کرده بود؛ از چند روز گذشته آتش توپخانه آنها رو به خمینی جوان بود. از شامگاه دوشنبه اما نقدها علیه او پایان یافته است و از این به بعد زمان، زمان تبلیغات مستقیم کاندیداهاست؛ چه آنکه آنها خیالشان از جریان رقیب راحت شده است. نظرسنجیها نشان میدهد در میان اصولگرایان محمود احمدی نژاد، ابراهیم رئیسی، سعید محمد و علی لاریجانی بیشترین اقبال را دارند. چهرههایی همچون پرویز فتاح، عزت الله ضرغامی و رستم قاسمی هم اظهار تمایل کردهاند، اما امکان رایآوری آنها بسیار پایین است و احتمال گرفتن سهم و کنار کشیدن آنها در صورت اخذ سهمیه بسیار وجود دارد! اگر موضوع صلاحیت احمدی نژاد و تجربه سعید محمد را در نظر بگیریم، همچنان مهمترین گزینه ابراهیم رئیسی است. به جز این موارد، از هم اکنون برای سعید محمد خط و نشان میکشند. روز یکشنبه حاجیصادقی نماینده ولیفقیه در سپاه گفته «آنچه که معاون سیاسی سپاه اعلام میکند، همان چیزی است که مجموعه سپاه و نمایندگی ولیفقیه به عنوان متولی این امر درباره آن اتفاق نظر دارند.» اشاره او به مصاحبه یدالله جوانی علیه سعید محمد بوده که تاثیر زیادی در افکار عمومی داشت. اگر رستم قاسمی و ضرغامی و پرویز فتاح را گزینههای دست دوم اصولگرا بدانیم، آنگاه میتوان متوجه شد که خروج سیدحسن خمینی از رقابتها تا چه اندازه به نفع ابراهیم رئیسی است. البته این در حالتی است که رئیسی قطعا ورود کند، در غیراینصورت علی لاریجانی گزینه بسیار اثرگذاری است که میتواند معادلات را به نفع خود تغییر دهد. البته همانطور که پس از قراراد ایران و چین جایگاه ظریف آسیب فراوان دید، علی لاریجانی هم به همین مشکل دچار شد. اگر اصلاح طلبان از او حمایت نکنند، وضعیت برای او بسیار دردناک خواهد شد؛ از یک طرف اصولگرایان حاضر به حمایت از او نیستند (بیشترین نقد علیه لاریجانی توسط جبهه پایداری و قالیبافیهاست) و از سوی دیگر اصلاح طلبان نیز قول دادهاند دیگر به سمت کاندیدای اجارهای نروند. وقتی سال 76 انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشد، این جمله به کنایه گفته میشد که «بنویسد خاتمی/ بخوانید ناطق» اما وقتی نتایج انتخابات منتشر شد مشخص شد که قدرت توده مردم از خواستهای گروههای قدرت بیشتر بود. اکنون نیز برخی اصلاح طلبان اینگونه تحلیل میکنند که اگر بتوانند در این فضا وارد شوند، در این دوقطبی حتما پیروز انتخابات ریاست جمهوری میشوند و تجربه انتخابات 76 را زنده خواهند کرد. مشخص نیست این تحلیل تا چه اندازه نزدیک به واقعیت است؛ چه آنکه 24 سال از آن زمان می گذرد و شرایط امروز کشور با آن زمان بسیار متفاوت است. در شرایطی که رقبای اصلی یکی یکی حذف میشوند، (سعید محمد، محمود احمدی نژاد، سیدحسن خمینی) عمده تحلیلها این است که بهترین موقعیت برای سیدابراهیم رئیسی ایجاد شده است. بخش عمده اصولگرایان راغب به حضور او هستند و کسی غیر از او نمیتواند اجماع سراسری در اصولگرایان ایجاد کند. اگر رئیسی به رقابت وارد نشود، تکثر کاندیداهای اصولگرا دردسر بزرگی برای آنها خواهد بود؛ آنها نشان دادهاند که رقیبانی جدی برای یکدیگر هستند؛ این یعنی افزایش احتمال شکست آنها در یکی از مهمترین دوره های انتخابات تاریخ 42 ساله جمهوری اسلامی. بنابراین بعید است آنها به سراغ گزینه حداقلی بروند؛ آنهم در شرایطی که چهرهای در اختیار دارند که حتی در فقدان آیت الله مهدوی کنی و آیت الله محمد یزدی و آیت الله مصباح یزدی توان اجماع سراسری دارد. با این وضعیت اگر چنین شرایطی ادامه پیدا کند، ظاهرا با حذف سناریوی «دوقطبی رئیسی/خمینی»، ابراهیم رئیسی را باید هشتمین رئیس جمهور ایران خواند؛ مگر آنکه به هر دلیل او نامزد انتخابات نشود یا اتفاقی ناگهانی بیافتد و بازی تازه ای شروع شود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.