چرا تمامی اقدامات علیه منافع و نیروهای آمریکا در منطقه به ایران نسبت داده می شود؟

عملیات فریب

علی روغنگران

مدتی است که هر اقدامی که علیه منافع، اماکن، تاسیسات، تجهیزات و نیروهای غربی، آمریکایی و حتی شخصیت‌های وابسته به آنان در کشورهای منطقه مانند: افغانستان، عراق، سوریه و یمن رخ می‌دهد، به صورت آنی و فوری ایران و برخی گروه‌های طرفدار ایران متهم اول اقدامات معرفی می‌شوند! اما چرا؟

امروزه در دنیای سیاست معمولا برای کاستن از هزینه‌ها و خسارات اجرای سیاست اصلی، مسیر انحرافی در سیاستگذاری خارجی مورد استفاده قرار می‌گیرد تا در صورت شکست سیاست اصلی و نابودی مسیر اصلی سیاستگذاری خارجی، افکار عمومی به سوی مسیر انحرافی، معطوف شود. در فرآیند انتخاب مسیر انحرافی سیاستگذاری خارجی، تمام نگاه‌ها به سوی یک بازیگر کمتر گناهکار یا حتی بی‌گناه هدایت می‌شوند تا ضمن فریب افکار عمومی، هزینه‌ها و خسارات فراوان به این بازیگر وارد شود. دنیای کنونی سیاستگذاری عمومی به‌خصوص سیاستگذاری خارجی دارای هزاران نمونه از مسیر انحرافی سیاستگذاری است. تحولات و مناقشه‌های تاریخی در آسیای جنوب غربی، این منطقه پرآشوب را به یکی از حوزه‌های اصلی طراحی و اجرای مسیر انحرافی در سیاستگذاری خارجی تبدیل کرده تا بازیگران کوچک و بزرگ حاضر در این پهنه گسترده سیاستگذاری بتوانند سیاست‌های اصلی خود را پنهان کنند و با حرکت در مسیر انحرافی، هزینه و خسارت سیاستگذاری خود را به دیگر بازیگران تحمیل کنند! تحولات عراق و سوریه به‌خصوص حمله اخیر جنگنده‌های 15-F نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا به منطقه مرزی این دو کشور به بهانه پاسخگویی به اقدامات ایران و حق ذاتی دفاع از خود در چارچوب اصل 51 منشور سازمان ملل متحد و همچنین انفجار مشکوک در کشتی باربری اسرائیلی در شرق تنگه هرمز را می‌توان رویکردی دانست که یک مسیر انحرافی در سیاستگذاری خارجی بازیگران آسیای جنوب غربی را نمایان ساخته است. مسیر انحرافی بازیگران بزرگ آسیای جنوب غربی سبب شده است تا تمام هزینه‌ها و خسارات تحولات عراق و سوریه متوجه ایران شود. بررسی و تامل بیشتر در رویدادهای موجود در منطقه، به‌خصوص حملات به اماکن و تاسیسات و … غربی در عراق و تغییر رویکرد مدیریت سیاستگذاری خارجی ایران از سوی سیاستگذاران ارشد کشور ضروری است. تحولات مذکور و مسیر انحرافی ضد ایران در منطقه را می‌توان در چند محور بررسی کرد:

برگرداندن ایران به کانون سیاستگذاری تهاجمی آمریکا

در حالی که طی پنج هفته اول دولت جو بایدن، سیاستگذاری خارجی ایالات متحده آمریکا دارای رویکرد تهاجمی به سوی قدرت‌های بزرگ جهانی مانند چین، روسیه و قدرت‌های منطقه‌ای آسیای جنوب غربی مانند عربستان و ترکیه بود، حملات کور و البته نیرنگ‌ساز به نام ایران و نیروهای محور مقاومت به تاسیسات و کاروان‌های آمریکایی در عراق و ازجمله فرودگاه اربیل و کشتی باربری اسرائیلی، سبب شد تا بار دیگر ایران در مرکز کانون سیاستگذاری تهاجمی آمریکا قرار گیرد. حمله به کاروان‌ها و تاسیسات آمریکایی در عراق به‌ویژه فرودگاه اربیل که تنها یک کشته داشت، به یکباره موجی از اتهامات را متوجه ایران و گروه‌های محور مقاومت در عراق ازجمله حشد الشعبی و کتائب حزب‌ا… کرد و واکنش تند بسیاری از کشورهای منطقه و قدرت‌های بزرگ جهانی ازجمله آمریکا را در پی داشت. با وجود تمام بیانیه‌های تند و تهدیدات روزمره آمریکا علیه گروه‌ها و عوامل حملات به نیروهای غربی و آمریکایی در عراق، این حملات همچنان با شدت ادامه داشته و ابهت نیروی نظامی آمریکا به عنوان یک ابرقدرت را خدشه‌دار کرده، بر پرستیژ و برتری سیاسی ایران و گروه‌های مقاومت افزوده بود. هر چند برخی از این حملات مانند حمله به فرودگاه اربیل با محکومیت ایران و گروه‌های محور مقاومت عراق مواجه شدند. در چنین شرایطی است که دولت بایدن که از بحران‌های فراوان داخلی و بین‌المللی رنج می‌برد، برای ایجاد هراس در میان رقیبان و مخالفین خود در نظام جهانی، به یک حمله محدود و کنترل شده اقدام می‌کند تا بتواند پرستیژ به شدت متزلزل خود را در معادلات بین‌المللی و نظام جهانی  با کم‌ترین هزینه و خسارت، حفط کند.

کاهش خسارات با استفاده از واکنش ضعیف

برنامه حمله هوایی دو مرحله‌ای نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا به مراکز نظامی محور مقاومت در مرز عراق و سوریه که تنها یک مرحله آن اجرا شده و مرحله دوم آن نیز لغو شده و تلفات انسانی آن از سوی محور مقاومت تنها یک نفر اعلام شده است، در چارچوب یک حمله بازدارنده، محدود و کنترل شده بوده که بیشتر یک واکنش ضعیف به کنش وضعیت ضد آمریکایی در عراق و سوریه است.

در تعریفی از سیاستگذاری به اصل کاهش خسارات اشاره شده و یکی از اهداف و نیات اصلی را کاهش یا کنترل خسارت می‌دانند که برای نخبگان با مشارکت در مباحث سیاستگذارانه، بهترین چیزی که می‌توان به آن نائل شد، محدود کردن خسارت است. برنامه‌ریزی برای حمله هوایی به پایگاه‌های حشدالشعبی در القائم عراق هم‌مرز با بوکمال سوریه از سوی آمریکا را می‌توان در راستای اصل کاهش و محدود ساختن خسارت برای آمریکا در پاسخگویی به اتهامات ساختگی ضد ایرانی محسوب کرد. هدف دولت جدید آمریکا از حمله به حشدالشعبی عراق به عنوان بزرگ‌ترین و توانمندترین سازمان سیاسی و نظامی غیر دولتی عراق که گویا تنها یک کشته داشته است را نمی‌توان حمله‌ای مهم به نیروی مقاومت محسوب کرد، زیرا هر هفته در سوریه و مرز مشترک عراق و سوریه شاهد حملات هوایی و موشکی بزرگ‌تر با خسارات بیشتری هستیم که از سوی رژیم صهیونیستی علیه محور مقاومت و تنها به نام مقابله با ایران و گروه‌های تحت پوشش ایران صورت می‌گیرد. به نظر می‌آید دولت جو بایدن در حمله به پایگاه حشدالشعبی در مرز سوریه، تنها به فکر یک اقدام بازدارنده و کنترل شده برای بازیابی پرستیژ و ابهت خود در منطقه به‌خصوص عراق و سوریه بوده است تا خود را درگیر یک جنگ جدید در عراق نکرده و ایران را نیز تحریک نکند، زیرا تحریک ایران را بر عهده اسرائیل نهاده‌اند.

بهره برداری از خود زنی ها

یکی از جلوه‌های تمامی اقدامات علیه نیروهای غربی و آمریکایی در منطقه را می‌توان متهم کردن ایران به طراحی و بلکه اجرای این‌گونه حملات دانست که با پوشش گسترده رسانه‌ای رقیبان ایران همراه شده و فضایی نگران کننده علیه ایران و محور مقاومت را به نام اقدامات تروریستی فراهم می‌کنند. در چنین شرایطی که ایران، محور مقاومت و منافع راهبردی ایران مورد تهاجم رسانه‌ای گسترده رقیبان منطقه‌ای و جهانی قرار گرفته و ایران به طراحی و حمایت از اقدامات تروریستی متهم می‌شود، برخی رسانه‌های ایرانی و بخشی از شبکه‌های اجتماعی و مجازی ایران به همصدایی و تقویت پوشش رسانه‌های ضد ایران می‌پردازند! این‌گونه رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی که البته خود را انقلابی و مدافع محور مقاومت معرفی می‌کنند، در بازی رقیبان علیه ایران به زدن گل به خودی پرداخته و بلافاصله بعد از هر حادثه و حمله نظامی در منطقه و با افتخار، ایران یا گروه‌های مورد حمایت ایران را عامل اصلی حملات به تاسیسات، تجهیزات و نیروهای آمریکایی و … معرفی می‌کنند. در حالی که نهادها و بخش‌های مسئول ایرانی در این مورد سکوت کرده و حتی برخی از این اقدامات را محکوم می‌کنند، رسانه‌های خاص ایرانی به دنبال اثبات نقش ایران در این‌گونه حوادث هستند!نمونه برجسته چنین رویکرد تخریبی رسانه‌های ایرانی علیه ایران و همراهی با رقیبان را می‌توان در حادثه حمله به فرودگاه اربیل مشاهده کرد. در حالی که وزارت امور خارجه ایران این حادثه و انتساب آن به ایران را محکوم کرده بود، برخی رسانه‌های ایرانی ازجمله روزنامه کیهان با تیتر “انتقام از اشغالگران این‌بار در اربیل” به گونه‌ای خبررسانی کرده که گویا از ماهیت و هویت عاملان این حمله که یک گروه ناشناخته به نام “سرایا اولیاء الدم” است، خبر داشته و این گروه مورد حمایت و پشتیبانی ایران است! در حادثه انفجار مشکوک در کشتی باربری اسرائیلی در شرق تنگه هرمز نیز رسانه‌های ایرانی و ازجمله روزنامه کیهان بازهم به انتشار اخباری پرداختند که ایران را به طراحی یا اجرای این حمله متهم می‌کند. تیتر بزرگ “شرارات در سوریه و عراق، پاسخش را در یمن و دریای عمان گرفت” در صفحه اول روزنامه کیهان را می‌توان همسویی با اتهامات رسانه‌های خارجی به‌خصوص سران رژیم اشغالگر قدس علیه ایران قلمداد کرد که ایران را به دست داشتن در انفجار کشتی اسرائیلی متهم کرده‌اند. به نظر می‌آید برخی رسانه‌ها یا شخصیت‌های ایرانی به عنوان انقلابی‌گری، در وضعیتی انفعالی در حال کمک به بازی رسانه‌ای رقیبان ایران هستند تا اتهام دست داشتن ایران در حملات و حوادث علیه نیروهای خارجی در منطقه را اثبات کنند. این رسانه‌ها در خدمت اهداف و نیات سیاستگذاران رقیب یا دشمن ایران هستند، به نحوی که از تفکر و تعقل در حوادثی مانند حملات به فرودگاه اربیل و کشتی اسرائیلی و احتمال فراوان ساختگی بودن این حوادث از سوی رقیبان منطقه‌ای ایران نیز عاجز هستند.

در نهایت اما سیاست مسیر انحرافی در آسیای جنوب غربی که با یک ایران هراسی گسترده از سوی رقیبان منطقه‌ای ازجمله ترکیه، عربستان، اسرائیل و آمریکا دنبال می‌شود، بسیار فراتر از حمله محدود و کنترل شده به پایگاه‌های الحشد الشعبی در مرز سوریه و عراق با تنها یک کشته است. آمریکا برای تغییر و چرخش کانون سیاستگذاری خود به سوی منازعه جهانی با چین و روسیه، نیاز به رهایی از کانون بحرانی و هزینه‌ساز آسیای جنوب غربی دارد، بنابراین سعی دارد تا منطقه را با کم‌ترین هزینه ممکن و با کمک دولت‌های وابسته خود در منطقه مانند اسرائیل، عربستان، امارات متحده عربی و تا حدودی ترکیه کنترل کند. در این راستا با سیاست ایران هراسی و اتهام زدن به ایران، رقیبان منطقه‌ای را به سوی همبستگی و اتحاد علیه ایران سوق می‌دهد. بنابراین ضروری است تا سیاستگذاران ارشد ایرانی ضمن تامل در حملات و حوادث مشکوک اخیر که به نام ایران موجب ایران هراسی شده اند، گروه های متحد خود در محور مقاومت در سراسر منطقه را از پشت‌پرده این‌گونه حوادث مشکوک آگاه کنند. ایران باید با کنترل یا منع چنین اقداماتی از سوی محور  مقاومت در یک بازه زمانی خاص، شفاف‌سازی زاوایای پنهان این اقدامات مشکوک را در اولویت سیاست خود قرار دهد.

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *