گفتگو با دو تن از شاعران مطرح کشور به بهانه سالروز درگذشت نیمایوشیج؛

شعر کهن با شعر نو پوست انداخت!

مهناز اصغری

پنجاه ویک سال از درگذشت علی اسفندیاری ملقب به “نیما یوشیج ؛ پدر شعر نوین ایران می‌گذرد. شاعری که توانست به رغم مخالف‌ها و تمسخرهای اولیه، انقلاب اساسی در نظام قالب‌های شعر کلاسیک فارسی به پا کند و امروزه با گذشت چند دهه از فعالیت‌هایش، چنان بر فراز قله ادبیات ایران می‌درخشد که شعر فارسی به دو دوره پیش از نیما و بعد از نیما تقسیم شده است.

نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه، که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. چراکه در دورانی که او می‌زیست شعر فارسی با پیشینه هزار ساله خود طرفداران پر و پا قرصی داشت؛ به طوریکه کوچکترین تحولی را نمی‌پذیرفتند اما وی با سرودن مجموعه افسانه به صورت آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر فارسی را به چالش کشید. ویژگی‌های مهم این مجموعه شعر زبان، بلاغت و اندیشه بود که در زمانه خود تاثیرات زیادی در شعر ایران گذاشت. نیما در این مجموعه سعی کرد تا زبان محاوره را در شعرهایش جاری سازد که البته پیش از او نیز شاعران زیادی از جمله تقی رفعت؛ کسمایی و ابولقاسم لاهوتی سعی داشتند تا در ساختار شعر فارسی تغییراتی به وجود آورند اما به دلیل نبود انسجام در انجام این کار موفق نشدند. اما نیما با تولد شعر نو راه‌هایی جدید را پیش روی شاعران گشود. به طوریکه شاعران زیادی پس از او پیرو سبک نیمایی یا همان شعر نو شدند .شعر نو عنوانی بود که خودِ نیما بر هنر خویش نهاده‌ بود.

در دوران زندگی نیما تحولات اجتماعی مهمی همچون انقلاب مشروطه، جنبش جنگل و تاسیس جمهوری سرخ گیلان شکل گرفت و بی‌شک بروز این وقایع در اشعار نیما نیز تاثیر گذاشته است.

تمام جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما نوآور آن بود. به عقید نظریه پردازان، اشعار نیما سراسر از نمادگرایی الهام گرفته بود و بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، اشعار نیما را نمادین و خود او را هم‌پایه شاعران سمبولیست بنام جهان می‌دانند. اشعار نیما تا کنون به زبان‌های مختلف ترجمه شده است و رژه لسکو مترجم برجسته بوف کور صادق هدایت که در فرانسه به عنوان استاد ایران شناسی در مدرسه زبان‌های زنده شرقی تدریس می‌کند و ترجمه خوبی از منظومه افسانه نیما ارائه کرده می‌گوید: «شعر آزاد یکی از دستاوردهای مکتب سمبولیسم بوده که توسط رومن؛ رمبو و دیگران در عصر روشنگری بنا نهاده شده و شاعران و نویسندگان بسیاری را با خود همراه کرده و نیما یوشیج با الهام از ادبیات سمبولیسم فرانسه یکی از همراهان این مکتب ادبی شده است.» به مناسب سیزدهم دی‌ماه، سالروز درگذشت نیما با دو تن از شاعران برجسته معاصر به گفت وگو نشستیم.

فضیلت زمان در ظهور شخصیت هایی همچون نیما

عبدالجبار کاکایی شاعر و ترانه سرای برجسته کشور در خصوص نقش نیما در ادبیات معاصر ایران می‌گوید: نقش نیما در شعر فارسی غیر قابل انکار است چرا که بعد از او در ساختار شعر به لحاظ فرم، تکنیک و محتوا تحولی صورت گرفت که این تحول را می‌توان هم منتصب به شخص او و هم متاثر از نظریه پردازی‌هایی که پیرامون سبک خود انجام داد دانست.

 

کاکایی: تحولی که نیما در شعر فارسی ایجاد کرد به تبع از آشنایی با ادبیات جهان اتفاق افتاد و مورد اقبال جامعه قرار گرفت و جریان شعر نیما یوشیج در بین شاعران بعد از نیما به راه افتاد

 

وی با بیان اینکه پیش از نیما شاعرانی بودند که قصد تغییر در ساختار شعر فارسی را داشتند، تصریح می‌کند: اغلب این شاعران فاقد نظریه ادبی بودند و در واقع از نظریه خود دفاع نمی‌کردند و هیچگونه توضیحی نمی‌دادند. اما نیما با تلاش این تحول را در ابعاد تکنیک و فرم و همچنین ساختار و محتوا در هم آمیخت و به تغییر در آورد.

کاکایی با اشاره به اینکه « شرایط روزگاری که نیما در آن می‌زیست و اشباع ذائقه‌ها از شعر کهن دوره بازگشت ادبی را رقم زد» ادامه می‌دهد: در ظهور شخصیت‌هایی همچون نیما یوشیج فضیلت زمان نیز موثر است، چراکه نیما در روزگاری پا به عرصه شعر گذاشت که انقلاب مشروطه در ایران آغاز شده بود. او در خصوص شعر نو هم دستاورد و هم ناکامی هایی داشت.

این ترانه سرای مطرح می‌گوید: به عقیده من بروز وقایع تاریخی یا همان فضیلت زمان شخصیت‌ها را می‌سازد؛ همان فضیلتی که مولانا را در آن مقطع حساس تاریخی که در اوج تصوف بود ساخت. تمام این اتفاقات، در دوره ای که به وجود می‌آید می‌تواند غنیمتی باشد که آدم‌ها به عرصه ظهور برسند و شاید اگر چنین فرصتی برایشان فراهم نبود از چنین درخششی برخوردار نبودند.

زمینه تولد نیما با پس لرزه شعر کهن 

این شاعر در بخش دیگری از گفته‌های خود بیان می‌کند: نیما آغازگر تحول در شعر فارسی است، پیش از نیما در دوران ظهور ادبیات مشروطه پایه‌های شعر کهن به لرزه در آمده بود و شاعرانی همچون عشقی و اشرف الدین قزوینی تغییراتی در شعر معاصر به وجود می‌آورند که همه این ها باعث فراهم نمودن تولد شعر نیمایی می‌شود.

کاکایی در ادامه تصریح می‌کند: جدای از ذائقه و استعداد و طبع نیما؛ او در دوره‌ای می‌زیست که شرایط زمان ایجاب می‌کرد تا به سمت شعر نو گرایش پیدا کند.

وی با اشاره به تغییراتی که نیما در شعر فارسی پدید آورد، می‌افزاید: نیما دو تحول اساسی در واحد بیت و قافیه به وجود آورد. ذهن شاعر در شعر کلاسیک درگیر تکمیل پروسه بیت شده بود و نیما بیت را به بند تبدیل کرد و فرصت بیشتری را برای مفاهیم به وجود آورد. در واقع نیما با تغییر بیت به بند، به نفع مفاهیم عمل کرد و قافیه را نیز در جای معقول و منطقی یعنی در انتهای بند قرار داد و جلوی موقوف المعانی‌ها و قافیه‌های زورکی ایستاد تا به اجبار استمرار قافیه، کلمات بی‌ربط به شعر تبدیل نشوند.

نیما پیشرو شعر معاصر بود 

کاکایی ادامه می‌دهد: تحولی که نیما در شعر فارسی ایجاد کرد به تبع از آشنایی با ادبیات جهان اتفاق افتاد و مورد اقبال جامعه قرار گرفت و جریان شعر نیما یوشیج در بین شاعران بعد از نیما به راه افتاد.

این شاعر برجسته با اشاره به اینکه نیما در دوران خودش بنیان گذار بود تصریح می‌کند: شاعر بنیان گذار و بدعت گذار در ادبیات ایران کم نداریم. نیما نیز در شعر نو پیشرو بود اما در اشعار او اشکالات زیادی وجود دارد و می‌توان به مفهوم ساده‌تر اینگونه بیان کرد که نیما خالق شعر نو بود اما بهترین شعرهای نو را نیما نسراییده است. چراکه پس از نیما شاعران زیادی پیرو این سبک شدند و تجربیات زیادی به شعر نو اضافه شد.

کاکایی در خصوص تفاوت موسیقی درونی شعر نو و کلاسیک ابراز می‌کند: قطعا موسیقی کلامی شهر کهن قوی‌تر است اما ساختار نحوی و ترکیب‌ها و به کار بردن بندها در شعر نو در مقایسه با شعر کلاسیک متفاوت است.

 

بیابانکی: شعر نیما به لحاظ واژه، ترکیب، تقسیر، معنا و اندیشه هیچ شباهتی با اشعار سابق ندارد و طبیعتا با حرف و نگرش تازه‌ای که هیچ سابقه ذهنی و فرهنگی ندارد، همیشه مقابله شده و همیشه مخالف داشته است

 

این شاعر با اشاره به اینکه در شعر سپید و آزاد که بعدا شکل گرفت موسیقی ضعیف‌تر شد بیان می‌کند: در واقع نیما به وزن عروضی شعر پایبند است و قافیه در انتهای بند می‌آید اما در شعر کهن موسیقی شعر روان‌تر است.

اومانیسم گرایی در اشعار نیما 

این شاعر در خصوص گرایشات فکری نیما بیان می‌کند: نیما در دوره‌ای ظهور کرد که گرایش مارکسیستی داشت اما قوی‌ترین گرایش او که در محتوای اشعارش دیده می‌شود، گرایش فکری اومانیسم یا انسان‌گرایی است.

کاکایی در پایان‌بندی صحبت‌های خود تصریح می‌کند: اومانیسم محوریت نگاه جریان روشنفکری مشروطه بود. در نهضت فکری مشروطه انسان قوی و تعیین کننده تاریخ می‌شود.

با دو شخصیت نیمای شاعر و نظریه پرداز مواجه هستیم

در ادامه یک شاعر برجسته دیگر نیز با اشاره به دو شخصیت درونی نیما می‌گوید: در ادبیات با دو شخصیت نیمای شاعر و نظریه پرداز مواجه هستیم که هردو راه گشا و مهم است. در واقع نیما با نظریات و طرح‌های تازه برای شعر، جهان تازه‌ای به سمت شعر پارسی باز کرده است. چراکه پیش از او، شعر فارسی همیشه به لحاظ مضمون، معنا و اندیشه در چرخه تکرار بود و نیما شعر را از این چرخه خارج کرد.

سعید بیابانکی ادامه می‌دهد: در دیدگاه عموم مردم، نیما شعر فارسی را از شکل ظاهری نجات داد، بدین معنی که مفاعیل عروضی را تغییر داد و ثابت کرد که به فراخر سخن و کلام ابیات عروضی می‌تواند کوتاه یا بلند شود. اما این موضوع حرف فرعی نیما است که به اشتباه، عموم مردم آن را اصلی ترین اقدام او می‌دانند.

وی با اشاره به اینکه حرف اصلی نیما این است که شعر را به زندگی انسان روزمره و انسان مدرن نزدیک کرده استف بیان می‌کند: نیما شعر را از جنس زندگی امروزی مردم کرد. چیزی که در واقع نیما علیه آن‌ها قیام کرده است، شعری بود که هیچ تفاهمی با انسان و زندگی او نداشت. بنابراین با طرح نظریات و اشعار خود راه تازه‌ای باز کرد.

بیابانیکی با بیان اینکه نیما همیشه منتقدان و مخالفانی داشته است، مطرح می‌کند: شعر نیما به لحاظ واژه، ترکیب، تقسیر، معنا و اندیشه هیچ شباهتی با اشعار سابق ندارد و طبیعتا با حرف و نگرش تازه‌ای که هیچ سابقه ذهنی و فرهنگی ندارد، همیشه مقابله شده و همیشه مخالف داشته است.

این شاعر برجسته ادامه می‌دهد: به تدریج برای این جنس شعر مخاطب و دنباله روهایی ایجاد شد که بعضاً به لحاظ کیفیت شعری از خود نیما هم حتی پیشی گرفتند. از آن قبیل افراد می‌توان به «فروغ فرخزاد»، «سهراب سپهری»، «احمد شاملو»، «اخوان ثالث» و «منوچهر اتشی» اشاره کرد.

وی در پایان‌بندی صحبت‌های خود تاکید می‌کند: اگر نیما نبود شعر فارسی در همان دوره مشروطه تمام می‌شد. نیما یک جهان تازه و بخش عظیمی به ظرفیت‌های شعر فارسی اضافه کرد و هنوز نظریه‌هایش چه در زمینه شعرهای نیمایی و چه در شعرهای کلاسیک پس از خود چون غزل، مثنوی، ربایی و چهار پاره اثرگذار بوده است.

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *