تجدید توهمات سلطانیسم مقبور آل عثمان

خسرو معتضد

هیچ دلیل و بینه و برهانی اعاده جنون آل عثمان مقبور به وسیله رجب طیب اردوغان را به این روشنی و صرافت که در یک نماهنگ گذارده شده در اینترنت به چشم می‌خورد به ثبوت نمی‌رساند. نماهنگ قهوه‌خانه در استانبول را نشان می‌دهد سر اردوغان را روی پرسوناژی گذاشته‌اند که مثلا جاهل و یکه‌بزن و صاحب قهوه‌خانه است. عده‌ای در قهوه‌خانه که کاملا شبیه قهوه‌خانه‌های محقری است که سال‌ها پیش نظایر آنها را در استانبول دیده‌ام و در آنها چای خورده‌ام (قهوه‌خانه‌های ایرانی به مراتب دیدنی‌تر، باشکوه‌تر و سنتی‌ترند، همان کاشی‌کاری‌ و محل سماور و قُبُل منقل و چیدن استکان‌ها و حتی حمل ده استکان نعلبکی به وسیله شاگرد قهوه‌چی‌های ایرانی). در نماهنگ قهوه‌خانه بسیار محقر و عادی است. رومیزی سبز روی میزهای چهارگوش پهن کرده‌اند و چند مشتری نظیر محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی و مکرون رییس جمهوری فرانسه و ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ یکی د و نفر دیگر از نخست وزیران ممالک اروپایی پشت میزهای قهوه‌خانه نشسته‌اند.

محمدبن سلمان شاگرد قهوه‌چی است و در حالی که سینی حاوی استکان‌های چای را حمل می‌کند مورد عتاب و خطاب اردوغان قرار می‌گیرد. من زبان ترکی نمی‌دانم ولی اردوغان بدون هیچ دلیل مُقنِعی شاگرد قهوه‌‌چی یعنی ولیعهد عربستان سعودی- محمدبن سلمان- را مورد خشم قرار می‌دهد در حالی که سینی چای به دست دارد او را متوقف می‌کند و چند سیلی محکم به صورت او می‌زند. چندین سیلی همراه با فحش‌های رکیک. شیخ محمد بن سلمان به ترامپ پناه می‌برد. در حالی که سینی چای در دست دارد. ترامپ تعجب می‌کند و در حال حیرت و وحشت از محمد بن سلمان که کتک خورده و گیج و منگ است می‌پرسد این کیه که همه را دارد کتک می‌زند (حدس می‌زنم این جمله را بر زبان می‌آورد). البته جرات کتک زدن ترامپ را ندارد ولی سراغ مکرون رییس جمهوری فرانسه می‌رود. در حال کتک او را از روی صندلی بلند می‌کند. توی سرش می‌زند. آن گاه پس از کتک زدن شدید مکرون و کسی که کنار او نشسته و احتمالا نخست وزیر یکی از کشورهای اروپایی است این بار سراغ پوتین می‌رود که کلاه پشمی سبز رنگ بر سر گذاشته، پولیور قرمز و کتک سبز دارد و بر سر و صورت او می‌کوبد. کلاهش را روی پیشانی‌اش می‌کشد و پوتین مبهوت و وحشت‌زده سر جایش خشک می‌زند. اردوغان ضربات شدیدی بر سر و کله پوتین می‌کوبد. سپس سراغ مکرون رفته او را با توسری و لگد از قهوه‌خانه بیرون می‌کند. یکی هم که شیفته اردوغان درعالم خیال شده زیر این کلیپ سفیهانه نوشته: ببینید ترک‌های ترکیه برای نشان دادن قدرت خود در جهان چی درست کردند؟

تهیه و پخش این نوع نماهنگ‌ها در فضای مجازی حکایت حماقت بی‌حد و حصر طرفداران اردوغان شده است که تمام خط مشی‌ها و دستورالعمل‌ها و فرامین قاطع مصطفی کمال آتاتورک را فراموش کرده (اولین فرمان آتاتورک برقراری و حفظ روابط صمیمانه با ایران بوده است که در کتاب سرگذشت  او و نیز یادداشت‌های همراهان رضاشاه در سفر سال 1313 شاه ایران به ترکیه منعکس شده است) یا زیر پا گذاشته و چون رشته تحصیلات او مهندسی است و تاریخ و علوم سیاسی نیست در سفر اخیرش به جمهوری آذربایجان بدلی مطالبی بر زبان آورده و شعری خوانده که احساسات 84 میلیون ایرانی را جریحه‌دار کرده است.

من سال‌ها بود به اردوغان علاقه داشتم. به علت این که خدمات زیادی از نظر عمران و آبادانی به ترکیه کرده به دلیل این که طرح‌های بزرگی چون حفر کانال زیر تنگه بسفورد و متصل کردن آسیا به اروپا از زیر آب را در دست عمل داشت، به علت این که سعی کرد با کردهای ترکیه کنار بیاید و با خودداری از صدور حکم اعدام برای اوجلان کردها را در حالت کجدار و مریز نگاه داشت. به علت این که ترکیه را از حالت چاکر و غلام آمریکا بیرون آورد و استقلالی در سیاست خارجی بدان داد، به علت این که قصد داشته و دارد شاهراه عمومی استانبول – لیسبون را بکشد، به علت این که به صنعت توریسم در ترکیه رونق بخشید. به علت این که درآمد مردم ترکیه و سطح زندگی‌شان را افزایش داد و به علت این که مجال داده بود پانزده حزب بزرگ و متوسط در ترکیه فعالیت دایم داشته باشند به او احترام می‌گذاشتم.

من چندین بار به ترکیه سفر کرده‌ام و در استانبول از ایستگاه‌های تلویزیونی متعدد آن که همه خصوصی بودند دیدن کردم. حدود دهه 1370 در مجله کهکشان برای نخستین بار در ایران درباره آن تلویزیون‌ها گزارشی نوشتم (در آن سال‌ها اردوغان فقط شهردار استانبول بود که مدتی هم به علت مخالفت با روش دولت‌های آن زمان ترکیه زندانی و سپس آزاد شده بود) و از فضای شاد ترکیه لذت می‌بردم. از رونق صنعت توریسم در آن کشور احساس غبطه می‌کردم به حدود 3 هزار روزنامه و مجله و هفته‌نامه و ماهنامه و فصلنامه‌ای که در ترکیه نشر می‌یافتند رشک می‌بُردم.

صبح‌ها جلوی بساط روزنامه‌فروشی محله تشویقیه می‌رفتم و روزنامه‌هایی چون ملیت، حریت، جمهوریت، رادیکال، صون ساعت را که مردم تند تند می‌خریدند تماشا می‌کردم.

اما اردوغان پس از ده دوازده سال نخست وزیری و ریاست جمهوری و مدتی دوباره نخست وزیری و بالاخره ریاست جمهوری و موفقیت در فرو نشاندن یک کودتای شتابزده نظامی آن هم در ساعات اول شب در تابستان 2016 دچار این توهم تاسف‌بار شده است که چون زیاد سریال تماشا می‌کند خود را در نقش سلطان سلیم و سلطان سلیمان و سایر سلاطین عثمانی می‌بیند و قصد دارد امپراتوری نئوعثمانی را تاسیس کند. البته او سلطان نخواهد شد. بل مقام ریاست جمهوری مادام‌العمر را برای خود تامین خواهد کرد. اردوغان معجونی از تضادهاست: خودش نماز می‌خواند و همسرش و دخترانش روسری بر گیسوان خود می‌بندند اما در ترکیه کانال‌های پورنو دایر است. فواحش و روسپیان ساعات متمادی در تلویزیون خودنمایی می‌کنند و شماره تلفن‌های متعدد روی صفحه تلویزیون نقش می‌بندد و رگ اسلامیت جناب رییس جمهوری نمی‌جنبد که آیا در یک کشور اسلامی می‌توان روسپی‌گری را علنا تشویق کرد؟

آقای اردوغان موزه باستانی ایاصوفیا را که نام دوران بیزانس آن کلیسای «سنت سونی» بوده و در قرن ششم میلادی با همت ژوستی نین امپراتور بیزانس ساخته شده و از زمان آتاتورک تبدیل به موزه شده برای عوام‌فریبی تبدیل به مسجد می‌کند در حالی که در حول و حوش ایاصوفیا ده‌ها مسجد بزرگ است و نمازگزاران می‌توانند در آنها نماز بخوانند. اردوغان می‌داند که این کار تظاهر است ولی آن را انجام می‌دهد زیرا سریال‌های دروغ و بی‌سر و ته و عنیف سلاطین آل عثمانی را تماشا کرده و دوست دارد به سوی سلطانیسم رجعت کند.

سلطانیسم، دست آوردهای خوبی برای ترکیه نداشته است. غارتگری و شقاوت و شهوترانی سلاطین ترکیه که اغلب از مادران و کنیزان اروپایی بودند و چشم‌هایی با حدقه آبی و سبز داشتند، امپراتوری سلطان محمد دوم را در ظرف قرون هفده و هجده و نوزده و بیست متلاشی کرد و تمام ملل به اسارت درآمده یکی پس از دیگری قیام کردند. صرب‌ها، بوسنی هرزگوینی‌ها، کرواسی‌ها، اسلووینایی‌ها، مونتنگرویی‌ها، مقدونیه‌ای‌ها، رومانیایی‌ها، مجارها، یونانی‌ها، لیبیایی‌ها، سوری‌ها و مصری‌ها یکی پس از دیگری پشت به امپراتوری عثمانی کردند. خادم حرمین شریفین که در قرن شانزدهم عربستان را به تصرف درآورده بودند در دوران جنگ جهانی دوم از سوی همان اعراب مسلمان اهل تسنن مورد قیام و شورش جانانه‌ای قرار گرفت که به دلیل تنفر اعراب از عثمانی آنان در کمال میل به فرماندهی کلنل لورنس عرب برای کشتن سپاهیان عثمانی، منفجر کردن ریل راه‌‌آهن سراسری عربستان و کشتن سربازان عثمانی تن در دادند و هزاران عسکر عثمانی را سر بریدند. آقای اردوغان مگر سخنرانی‌های کمال آتاتورک در مذمت آل عثمان را نخوانده است؟ آقای اردوغان مگر خطابه‌های آتاتورک را نشنیده که سلاطین فاجر، فاسد، زن باره و مرد باره عثمانی را سرزنش می‌کرد که چرا با زن ترک مانند حیوانات رفتار می‌کنند و آنان را گله‌وار در حرمسراهای خود نگه داشته و هر زمان پیر و سالخورده می‌شوند دستور گذاشتن آنها در کیسه بستن کیسه به سنگ و انداختن زنان بینوا به اعماق لبنور را می‌دهند؟

هیچ کس به اندازه آتاتورک موجد و موسس ترکیه از سلاطین آل عثمان نفرت نداشت. خرافات رواج یافته در عصر آنان را می‌نکوهید از دست رفتن مستملکات ترکیه را که آخرالامر حتی شهر استانبول در سال 1918 به وسیله متفقین اشغال شد مایه ننگ می‌دانست. آقای اردوغان که همه می‌دانند همه چیز را تحمل می‌کند تا بر سریر بماند چرا این بار به ایران که همیشه از  او و حکومتش حمایت کرده است اهانت می‌کند؟

اردوغان چگونه شرم نمی‌کند و در مراسم رژه پیروزی جمهوری بدلی آذربایجان که نامش را هم از استان‌های شمال غربی ایران به سرقت برده است آرزوی تجزیه خاک ایران و یکپارچگی قفقاز با آذربایجان را می‌کند؟

این جسارت و لاف زدن‌ها تقصیر وزارت امور خارجه ماست که سیاست تفریح در پیش گرفته و من تعجب کردم که چه شد که آقای ظریف از حالت تردید و انفعال و سکوت به درآمد و آن توییت حرف حسابی را مخابره کرد.

وقتی کشور نیم وجبی قلابی بحرین جرات می‌کند و 173 میلیون موجودی در شعبه‌ بانک‌های ملی و صادرات ایران را به حکم یک دادگاه قلابی تفاله و بقایای دادگاه‌های مستعمراتی انگلیس مصادره می‌کند، وقتی جمهوری فقیر قزاقستان فیلم مسخره و مهوع و احمقانه تومیریس را می‌سازد و چهره درخشان کورش را به منزله یک ابله نشان می‌دهد، چرا اردوغان خواهان تجزیه آذربایجان نشود؟ سخنان اردوغان، ماسک ریاکارانه از روی رخسار الهام علی‌اف هم برداشت که زیر پوشش روابط دوستانه با ایران خیال‌های پلیدی در سر پرورانده و حتی ایادی خود را از ارس گذرانده به آذربایجان الزام می‌دارد استان قره‌باغ کوهستانی یکی از استان‌های باستانی ایران بوده که متاسفانه در جریان جنگ‌های روس‌ها با دولت عصر قاجار ایران از ایران جدا شد، آن هم به زور.

تظاهرات هواخواهانه از باکو در تبریز چه مفهومی داشت؟ برای چه برای اشغال یک سرزمین ایرانی که دویست سال پیش از این کشور جدا شده و یکی از دو همسایه شمال غربی ایران آن را از دیگری گرفته است می‌بایستی در تبریز عده‌ای دست به تظاهر بزنند؟

وقتی من آن سر و صدای مصنوعی در تبریز را شنیدم و مناظرش را در فضای مجازی تماشا کردم با خود گفتم: این اول ماجراست و به زودی شاهد ماجراهای بعدی خواهیم بود. چه شباهتی دارد اوضاع

این روزها با صحنه‌هایی که مردم غیرتمند و دل‌سوخته آذربایجان در ما‌ه‌های پس از شهریور 1320 شاهد بودند و شوروی‌ها و چکیت‌ها (مامورین چکا) که از آن سوی مرز هجوم آورده بودند سه هفته پس از اشغال آذربایجان همین سر و صداها را راه انداخته و خواهان تجزیه آذربایجان و پیوستن آن به خاک شوروی بودند. ترکیه در آن زمان یارای نفس کشیدن نداشت. نمی‌دانم در تبریز بود یا اورمیه وقتی کنسول ترکیه از داخل کنسول‌گری که پرچم سرخ رنگ ترکیه با نقش هلال و ستاره سفید در فراز آن دیده می‌شد پنجره را گشود که ورود سپاهیان شوروی را تماشا کند یکی از افسران N.K.V.D سلاح کمری خود را درآورد و کنسول ترک را هدف قرار داد و با شلیک سه گلوله کشت و دولت ترکیه حتی جرات اعتراض هم نیافت.

خون یک میلیون نفر زن و مرد و کودک و پیرزن و پیرمرد ارمنی که به وسیله ژون ترک‌ها در جریان جنگ اول جهانی کشته شدند روی دستان امپراتوری عثمانی خشکیده است. بهتر است بگویم تر و تازه مانده است. به یاد می‌آورم در سال‌های پس از انقلاب اجتماع چند هزار تن از ارمنیان ایران و راه‌پیمایی آنان به سوی سفارت ترکیه در چهارراه خیابان استانبول، نادری، فردوسی یکی از نگرانی‌های مقامات سفارت ترکیه در تهران بود.

ویلهم لتین کنسول امپراتوری آلمان در تبریز که در زمان جنگ اول جهانی در تهران بود و بعدها به ترکیه و عراق و سوریه رفت در کتاب خاطرات خود گواهی می‌دهد که ترکان عثمانی با چه قساوت و سبعیتی ارامنه را قتل عام می‌کردند و از کشته، پشته‌ها می‌ساختند.

در 8 دسامبر 2020 الهام علی‌اف در نهایت وقاحت و پررویی تصویر خود را در کنار نادرشاه افشار و شاه اسماعیل صفوی به چاپ رساند و روی صفحه فضای مجازی گذاشته است. من با دیدن این پوستر کمدی کلاسیک بسیار خندیدم و خنده‌ام به قهقهه و سپس گریه تبدیل شد. علت گریه‌ام این بود که به قدری همسایگان کوچک ما که حتی نام کشورشان به سرقت رفته است، جسور و پررو شده‌اند که تصویر خود را در کنار نادرشاه افشار و شاه اسماعیل می‌گذارند. در حالی که نادرشاه که دقرخلوی خراسان و شاه اسماعیل پدر و جد و نیایش از کیاهای مازندران بودند و صفویه نام و نسب خود را به امام موسی کاظم(ع) می‌رساندند و نادر شاه اسماعیل مارتاخاتون یا علمشاه خاتون دختر اسپیناخاتون بوده که دسپینا خاتون که همسر اوزون حسن یا حسن پادشاه پادشاه سلسله ترکمان بایندریه آق قویونلو باشد دختر امپراتور ترابوزان ژان میخاییل یوحنا بوده است مدتی است دولت بدلی باکو با استفاده از مشکلاتی که تحریم آمریکا برای ایران پیش آورده و مضایقی که عموم مردم با آن مواجه‌اند سال‌هاست دست به تبلیغات مخفیانه و موذیانه علیه حاکمیت ایران دست زده و با راه‌اندازی رادیو تلویزیون گونیاز در ترکیه، تبلیغ دروغ درباره حکومت یک ساله عدوانی و ستمگر و بی‌وطن فرقه دموکرات و تهییج جوانان پاکدل می‌کوشد مقدمات تجزیه استان‌های شمال غربی ایران را فراهم آورد. تنها باکو و آنکارا این افکار پلید را دنبال نمی‌کنند. سال‌هاست برای خوزستان گاهواره تمدن ایرانی، سیستان و بلوچستان که شهر سوخته آن حکایت مدنیت پنج هزار ساله ایران می‌دهد و نیز کردستان این زمزمه‌های پلید را سر می‌دهند.

من مسعود بارزانی را که در زمان پناهندگی مرحوم ملامصطفی بارزانی با پدرش و برادرش ادریس به ایران آمده بود دیده بودم. شبی در خانه سردار سعیدجاف در خیابان ایتالیا مهمان سردار سعید جاف که من چهره او را به سربازان هخامنشی در سنگر نقش‌های تخت جمشید تشبیه می‌کردم مهمان کردها بودند. موسیقی ایرانی و کردی و آذربایجانی بود. شام اغذیه گوارای کردی و ایرانی بود و ملامصطفی که بیماری جانکاهی داشت مرتبا خود را رعیت ایران و ایرانی می‌خواند.

همین آقای مسعود بارزانی وقتی همه کاره اقلیم کردستان عراق شد در سخنان خود استان‌های ایلام و کرمانشاهان و همدان و آذربایجان غربی تا نزدیک تبریز را جزو اقلیم کردستان انگاشت و روی نقشه‌ای که گوینده زن اخبار تلویزیون اقلیم کردستان پشت سر خود می‌گذاشت این استان‌ها به زنگ کردستان عراق به چاپ رسیده بود و من در همین نشریه بر او ناسزا گفتم و از او پرسیدم چرا مهربانی و مهمان‌نوازی و حمایت‌های دولت و ملت ایران را فراموش کرده و این سان نامردی و ناسپاسی می‌کند؟

من اظهارات توهم‌آمیز اردوغان را که هرگز این سان به ایران و ایرانی جسارت و اهانت روا نمی‌داشت با پرواز هواپیماهای بمب‌افکن آمریکایی به اتفاق تعدادی از هواپیماهای عربستان و امارات متحده عربی در آب‌های نزدیک به سواحل ایران در خلیج فارس مرتبط می‌دانم. فضولی بحرین در مصادره 173 میلیون دلار پول بی‌زبان ایران نیز در این روز سوال‌برانگیز است.

اردوغان دوستان سفیه و بی‌دانشی دارد. در کلیپ ضدروسی، ضدفرانسوی، ضدعربستانی که اردوغان هم پوتین، هم مکرون و هم ولیعهد عربستان را کتک می‌زند (ولو به شوخی و به صورت جوک) جرات نمی‌کند به سوی ترامپ برود و به او هم سیلی بزند.

دوستان ابله اردوغان لابد از خاطر برده‌اند که همین دو سه سال پیش بر اثر اصابت یک موشک ضدهوایی ارتش ترکیه به یک هواپیمای نیروی هوایی روسیه، چه واکنشی از سوی کرملین بروز کرد. به فرمان پوتین جلوی ورود سه هزار کامیون حامل میوه و تره‌بار ومحصولات غذایی کشاورزی و گوشت و ماهی ترکیه به روسیه گرفته شد و تمام محصولات در حال فاسد شدن بود و اردوغان سراسیمه به مسکو پرواز کرد. پوتین در نهایت بی‌میلی و اکراه و سردی به  او اجازه بارعام داد. اردوغان در نهایت انکسار و عجز و لابه از پوتین به خاطر حمله موشکی به هواپیمای جنگی روسیه و کشته شدن یک خلبان پوزش‌خواهی کرد. غرامت جان خلبان مقتول را چند برابر کرد و پرداخت و آن زمان پوتین موافقت کرد کامیون‌های پشت مرز مانده ترکیه که از طریق گرجستان وارد خاک روسیه در قفقاز شمالی شدند اجازه ورود یابند. ایران کمک‌های معتنابهی به ترکیه کرده است. میلیاردها متر مکعب گاز ایران حالا به ترکیه صادر می‌شود که خانه‌های مردم ترکیه را در زمستان گرم کرده، اجاق خانه‌شان را به کار  انداخت و به کارخانه‌ها و صنایع ترکیه سوخت‌رسانی می‌کند و هر سال هزاران کامیون ایران از راه‌های ترکیه به اروپا رفته متقابلا هزاران کامیون ترکیه از جاده‌های ایران عبور کرده به کشورهای آسیای مرکزی می‌روند.

دولت ترکیه وارث رژیم در حال احتضار عثمانی بوده است. سیاستمداران بزرگ جهان در قرن نوزدهم آن را بیمار محتضر جهان می‌خواندند. یعنی امپراتوری که دوران مجد و عظمت آن که بیشتر کشورگشایی آن هم کشورهای کوچک اروپای شرقی و بالکان بوده در قرون هفدهم و هجدهم سپری شده بود و در قرن نوزدهم با قیام‌های قهرمانان ملی کشورهایی چون صربستان، مونته‌نگرو، کرواسی، مقدونیه، بوسنی و هرزگوین (که حتی مردمانش اکثر مسلمان بوده یا بقایای کلنی‌های ترک در آنجا سکونت داشتند) و سپس قیام‌های مردم رومانی (ترک‌ها رومانی را قره طاغ می‌خواندند) و مجارستان و یونان و بلغارستان و آلبانی و زودتر از آنها مصر مقدمات سقوط آن امپراتوری فراهم آمد و سرانجام همزمان با درگیری متفقین (انگلیسی‌ها، روس‌ها، فرانسوی‌ها، ایتالیایی‌ها ژاپنی‌ها یونانی‌ها) با متحدین (امپراتوری آلمان، امپراتوری اتریش هنگری، امپراتوری عثمانی) و شکست متحدین سراسر ترکیه اشغال شد مستعمرات باقی مانده: عراق، سوریه، عربستان، یمن، فلسطین، ماور اردن تحت اشغال انگلس و فرانسه قرار گرفتند و مصطفی کمال آتاتورک افسر رشید میهن‌پرست پس از جنگ‌هایی چند با ایتالیایی‌ها، یونانی‌ها توانست بقایای امپراتوری عثمانی، یعنی آناتولی در آسیا شبه جزیره و نوار باریکی در اروپا در غرب بسفورد را برای ترک‌ها حفظ کند.

ایرانی‌ها به خاطر هم‌دین بودن همیشه از ترک‌ها جانبداری می‌کردند و تاوان سنگین حمایت خود را با اشغال خاک کشورشان به وسیله روس‌ها و انگلیس‌ها پرداخت کردند. روزی که ملّیون ایرانی به استانبول مهاجرت کرده و دولت در مهاجرت را تاسیس کرده بودند مرحوم آقاسیدحسن مدرس روزی در مهمانخانه «توکاتلپان» استانبول شنید که سپاهیان عثمانی که وارد خاک ایران شدند برخلاف ژنرال‌ها و افسران آلمانی که در کرمانشاه، ستاد تشکیل داده بودند (فرماندهی آلمانی‌ها با فیلد مارشال فن در گولتز بود که در کرمانشاه بر اثر بیماری تیفوس درگذشت) ادعای تصرف ایران را داشتند و سرودی می‌خواندند که مضمونش این بود: ما ایران را به مثابه عروسی تصرف کردیم. مدرس خطاب به انور پاشا و طلعت پاشا و جمال پاشا زعمای ژون ترک گفت: شما ایران را تصرف نکردید. روس و انگلیس هم گورشان را گم می‌کنند می‌روند. اگر بار دیگر بشنوم عسگرهای شما که ما به عنوان برادر مسلمان با آنان همکاری می‌کنند از این جور زمزمه‌ها کردند فتوا می‌دهم و از علمای عتبات هم فتوا می‌گیرم. ژاندارم‌ها و عشایر ایرانی با سرنیزه بزنند توی سینه‌شان. فرماندهان عثمانی که می‌دانستند نفوذ کلام و محبوبیت مدرس تا چه حد است از او دلجویی کرده و طی «متحدالمال»ی (بخشنامه‌ای) قدغن شد از آن سرودهای سفیهانه خوانده نشود.

من شنیدم ماژور محمدتقی خان پسیان هم یک سیلی به گوش سرهنگ رئوف بیگ نواخت که از این فضولی‌ها می‌کرد.

دولت عثمانی مدت‌ها دنبال نظریه (دکترین) اتحاد مسلمانان بوده و چون کشورهای مسلمان یکی پس از دیگری علیه ظلم و ستم پاشاها و مخصوصا شهوت‌پرستی سلاطین و پاشاها و حکام قیام می‌کردند چند گاهی هم به دنبال پان ترکیسم و پان تورانیسم رفت و از جمله انورپاشا به کشورهای افغانستان و مستملکات تزاری رفت که در یکی از جبهه‌های جنگ به قتل رسید و سر از بدنش جدا کردند. جمال پاشا و طلعت پاشا نیز هر یک به وسیله ارامنه در برلین به قتل رسیدند.

دولت عثمانی به قدری مفتضح و بی‌آبرو بود که آخرین سلطان آن سلطان محمد ششم (سادس) بنا به نوشته هندرسون سفیر انگلیس در عثمانی (بالویی هندرسون سفیر آمریکا در ایران 1334-1330 اشتباه نشود) شبانه او و خانه‌اش را سوار یک کشتی جنگی انگلیسی کردند و از استانبول به اروپا بردند.

به نظر من (که گفتم سابقا جزو طرفداران رجب اردوغان بودم و موفقیت او در فرو نشاندن کودتای نظامی را دال بر سرکوب افکار دموکراسی آمریکایی در ترکیه و رها شدن از سلطه نظامیان هوادار آمریکا می‌دانستم) دور از شأن اردوغان است که حرف‌های سخنوران ارتجاعی و گندیده فکر قدیم عثمانی مانند سلیمان نظیف را درباره آذربایجان ما تکرارکند و اساسا فکر تجدید سلطانیسم باشد. اگر این چنین باشد و بیندیشد می‌توان گفت او به وصایا و نصایح کمال آتاتورک پشت کرده و سنگپایه قانون اساسی ترکیه را زیر پا گذاشته است.

دوستان ترک ما (طی 50، 60 سال گذشته پیوسته مناسبات ما خوب و حسنه بوده) باید به خاطر بیاورند از دوران سلطان محمد دوم معروف به فاتح که درصدد تصرف کشور ایران برآمد که آن زمان اوزون حسن اهل تسنن از سلسله ترکان بایندریه آق قویونلو به آن فرمان می‌راند تا دوران شاه اسماعیل که لشکریان 27 هزار نفری ایران در رویارویی با قشون 140 هزار نفره مجهز به توپخانه عثمانی شکست خورد، ولی سلطان سلیم نتوانست بیش از شش روز در تبریز توقف کند و با جنگ‌های پنج‌گانه سلطان سلیمان با شاه طهماسب عثمانی‌ها هرگز نتوانستند به ایران دست یابند. حتی اشغال 18 ساله تبریز در دوران ضعف قوای دولت ایران در عصر شاه محمد صفوی و اوایل سلطنت شاه عباس نیز نتوانست دولت عثمانی را به اهدافش برساند و سپاهیان «ینی چری» و عجمی اوغلان در فرجام با فضاحت ناچار به فرار به عثمانی شدند.

دولت عثمانی پس از یک دوران صلح 84 ساله با صفویان باز هم پس از اشغال اصفهان به وسیله محمود افغان به ایران لشکر کشید و با قتل عام مردم همدان و کشتارهای دهشتناک تا بروجرد در خرم‌آباد پیشروی کرد ولی تاریخ به یاد می‌آورد که طهماسبقلی ‌خان (نادر افشار) چه در دوران سپهسالاری و چه در زمان نیابت سلطنت و چه در  دوران پادشاهی، چگونه برجسته‌ترین سرداران عثمانی مانند توپال عثمان پاشا و احد کوپرولو را به خاک انداخت و دستور تشییع جنازه اجسادشان را به خاک عثمانی داد. آیا ترکان به یاد نمی‌آورند که کریم خان زند بصره را محاصره و تصرف کرد؟ آیا به خاطر ندارند محمدعلی دولتشاه پسر فتحعلی‌شاه و برادر عباس میرزا بهترین لشکرهای عثمانی را در هم شکست و تا دروازه‌های بغداد پیش رفت؟ آیا 360 جنگ شاه عباس با اجدادشان را به یاد نمی‌آورند و یا در تاریخ نخوانده‌اند؟ بهتر نیست دم از دوستی و همکاری و صمیمیت زده شود؟ آیا می‌دانید ایرانیان ترکیه را دوست می‌دارند و خاطرات خوشی از سفرهای سیاحتی خود به ترکیه دارند؟

کمال آتاتورک دوستی و صمیمیت با ایران را به سیاستمداران ترکیه سفارش کرده بود. در طول سال‌های 1312 تاکنون کمتر نقار و کدورتی میان دو دولت روی داده است. در سال 1331 که مطبوعات ترکیه روش خصمانه‌ای پیش گرفتند چاپ کاریکاتوری در یک روزنامه حزبی دست راستی چاپ تهران را بهانه قرار دادند و عده‌ای به کنسول‌گری ایران در استانبول حمله‌ور شدند اما مقامات دولت ترکیه جلوی سوء استفاده‌ آنارشیست‌های پان ترکیست را گرفتند. اردوغان هیچ زمان در سخنرانی‌های خود علیه ایران موضع نگرفته بود حتی شرکت‌های خانه‌سازی ترکیه در پروژه‌های مسکن مهر فعالانه مشارکت جستند. از جمله شرکت «کوزو». جای تاسف است که اردوغان که من خود بارها در وصفش مقاله نوشته و واکنشش در برابر آمریکا و اسراییل را ستوده بودم مطالبی بر زبان رانده که موجبات انزجار ملت ایران را فراهم آورده است.

دوستی ایران با ترکیه در آن حد بود که در سال‌های 1312-1314 قلل آرارات بزرگ (آغری‌داغ) را به ترکیه بخشید تا ترکیه در مقابل حمله احتمالی روسیه مواضع دفاعی مناسبی داشته باشد در جریان وقایع شهریور 1320 یک هنگ هزار نفره لشکر آذربایجان از پادگان اورمیه به فرماندهی سرهنگ زنگنه به ترکیه پناهنده شد و مدت سه ماه مورد پذیرایی احترام‌آمیزی قرار گرفت.

 

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *