گفتگو با مربی آموزش تئاتر به مددجویان در زندان؛
تئاتر در حصر
مهناز اصغری
تئاتر يكي از هنرهاي هفتگانه است. كساني كه درباره به وجود آمدن تئاتر جستجو كردهاند، ميگويند سرچشمه تئاتر از آيينهاست. انسان هميشه دوست داشته است به اتفاقاتي كه خارج از اراده و ميل اوست تسلط داشته باشد و اين ويژگي اصلي تئاتر است که کسانی که وارد این هنر میشوند در ابتدا باید آن را بپذیرند. خاستگاههاي تئاتر، عناصر تئاتري و دراماتيك را در هر جامعه انساني ميتوان به چشم دید و صرف نظر از آنكه اين جوامع پيشرفته و پيچيده باشند يا نباشند، بايد متذكر شد كه ميان تئاتر به عنوان يك شكل هنري و بهرهبرداري ضمني از عناصر تئاتري در فعاليتهاي ديگر معمولاً تمايزي قائل ميشوند. احمد طاهونچی از همان افراد است که در سالهای نوجوانی و درست در حوالی سال ۶۰ به تئاتر علاقمند شد و ورود به این حرفه را با مرحوم رضا سعیدی در مشهد به عنوان بازیگر شروع کرد. او در سال ۶۵ برای تحصیل در رشته تئاتر به تهران رفت و در همان مدت اقامت در تهران همزمان با تحصیل، نمایش ماجرای باغ وحش را در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر به عنوان کارگردان و بازیگر به روی صحنه برد.
علاقه وافر طاهونچی به تئاتر در فعالیتهایی که در همان مدت اقامت در تهران داشت مشخص بود. نمایش «آخر بازی» نوشته ساموئل بکت به کارگردانی دکتر پروانه مژده، نمایش آژاکس با نمایشنامهای از سوفوکل به کارگردانی دکتر قطبالدین صادقی و همچنین نمایش بنگاه تئاترال به کارگردانی شهره لرستانی که جمعی از هنرپیشگان خوب تئاتر تهران در آن حضور داشتند، از جمله فعالیتهای او در مدت زمان حضور در تهران بود. همچنین در یک کار سیاهبازی به نویسندگی علی نصیریان، در کنار بازیگران سرشناسی چون رضا عطاران؛ مجید افشار و خشایار راد در تهران حضور داشت و در نمایش تابستانه نوشته مرحوم حسن حامد نیز بازی کرد که در همان سال جایزه اول بازیگری را در جشنواره تئاتر وزارت کار گرفت.
وی سال ۷۰ مجددا به مشهد بازگشت و در ارشاد مشهد مشغول به کار شد. او در مدت اقامت در مشهد، بعد از اتمام تحصیل اولین کار خود به نام «شنا در آتش» به نویسندگی و کارگردانی رضا صابری به روی صحنه برد که در جشنواره فجر آن سالها، بالاترین رتبه را کسب کرد. وی در نمایشهای بسیاری چون «روزگاران» «به آسمان نگاه کن» و «سنگ بست» حضور داشت و در سال ۸۹ تیم نمایش «به آسمان نگاه کن» با رایزنیهای سفیر ایران در سفارتهای ترکیه (جشنواره اتوس) و وین اتریش دعوت به کار شدند و چند شب این نمایش را در این دو کشور بر روی صحنه بردند. وی در حال حاضر مربی تئاتر در زندانها و کارشناس هنری است و در زندان مرکزی نیز فعالیت دارد و در کنار آن در اداره کل زندانها نیز مشغول به امور هنری است. احمد طاهونچی به موازات فعالیت تئاتری در زندان، در بیرون نیز به عنوان بازیگر و کارگردان، مشغول به کاراست. از جمله این کارها میتوان به کارگردانی نمایش «دلبسته» به نویسندگی عباس جانفدا و با بازی جمعی از پیشکسوتان مشهد و همچنین نمایش «بیکران» نوشته علی جوانمرد اشاره کرد. آنچه میخوانید گفتگوی صمیمانه ما با این هنرمند است.
از کار تئاتر در زندان برایمان بگوئید؟
بنیانگذار کار تئاتر در زندانها حمیدرضا سهیلی است که فعالیت موفق او در این زمینه به استانهای دیگر نیز تعمیم داده شد و رسمیت پیدا کرد. در مشهد سال ۷۷ در راستای برنامههای هنری و فرهنگی زندان نیاز به یک نیروی تحصیل کرده تئاتر داشتند که با زندانیها کار تئاتر انجام دهد و در این خصوص من از سوی مسئولین وقت به زندان معرفی شدم. البته قبل از من تئاتر در زندان در جریان بود و حتی جشنواره تئاتر زندانها نیز به صورت سالانه برگزار میشد.
در واقع هنر تئاتر در زندانها فراز و نشیب زیادی در این سالها داشته و یک سال پررونق و پررنگ و متقابلا یک سال نقش کمتر و کمرنگتر است. این جشنواره مدتی است که هر چهار سال یکبار تحت عنوان فستیوال تئاتر زندان ( تئاتر خیابانی؛ صحنهای؛ عروسکی ) برگزار میشود. اما دیگر مانند قبل نیست.
از شروع کار خود به عنوان مربی تئاتر در زندان و اولین کار خود بگویید؟
اولین تئاتری که در زندان کار کردم، سال ۷۷ بود. این کار حدود ۳۰ بازیگر داشت و ۹ ماه تمام با زندانیانی تمرین کردم که هیچگونه سابقه تئاتر و حتی سواد نداشتند. البته معتقدم که تیم خوبی را انتخاب کردم. نمایشنامه کار نسبتا مذهبی و نوشته علی موذن بود که به زندگی حضرت یونس میپرداخت. با فعالیت خوب تیم نمایش به بخش مسابقه جشنواره فجر همان سال رفتیم. البته در ابتدا نپذیرفتند که کار تئاتری از زندان در بخش مسابقه جشنواره فجر باشد و گفتند که فقط میتواند به بخش جنبی مسابقه برود. به یاد دارم وقتی کار را به تهران ارسال کردیم، مسئولین فجر گفتند به مشهد میآییم که نمایش را ببینیم و اگر در حد و اندازه رفتن به بخش مسابقه فجر بود، قبول میکنیم. وقتی مسئولین کار ما را دیدند کاملا شگفتزده شده و تشویقمان کردند. این گونه بود که نمایش انتخاب شد و به جشنواره فجر تهران رفت و همان سال رتبه اول کارگردانی جشنواره فجر را دریافت کردم و یکی از بازیگران زندانی که نقش اول تئاتر بود هم رتبه دوم بازیگری گرفت. البته همان کار در چند رشته دیگر از جمله طراحی صحنه نیز کاندید شد.
واقعیت این است که تئاتر بدون حمایت مسئولین نمیتواند موفق شود و با وجود سالنهای خصوصی باز هم جوابگو نیست و چتر حمایتی مسئولین باید روی سر تئاتر باشد
پس از موفقیت در آن کار، من به عنوان مربی تئاتر جذب زندان شدم در حالیکه اصلا فکر نمیکردم در زندان کار تئاتر انجام بدم و اصلا باور نداشتم که به این کار پایبند شوم. در حال حاضر حدود ۲۳ سال است که تئاتر انجام میدهم. کار تئاتر با زندانیان هم سخت و هم لذت بخش است و خاطرات زیادی در این خصوص دارم.
کار کردن با افرادی که هیچ تجربه مشابهی در این زمینه ندارند چگونه است؟
کار کردن با آدمایی که از هنر و تئاتر چیزی نمیدانند، نه تنها سخت نیست بلکه جالب و لذت بخش است. در زندان شخصی داشتیم که اصلا قدرت تکلم نداشت و صحبت کردن بلد نبود. اما به او نقشی دادم که در زمان اجرا همه را شگفتزده کرد و همه مستاصل بودند که این شخص واقعا همان زندانی است که روی صحنه صحبت میکند. در واقع به نوعی تئاتر درمانی اتفاق افتاد. این زندانی جزو آن دسته از آدمهایی بود که حتی خود زندانیها او را طرد میکردند. اما نقش بزرگی به او دادم که کاراکتر خوبی روی صحنه بود و در شکلگیری شخصیت او تاثیر گذار بود. این فرد که در زندگی واقعی کارتن خواب بود و وقتی روی صحنه با هیجان بازی میکرد، عقدههای درونی خودش را تخلیه میکرد و به اصطلاح تئاتریها روی صحنه به پالایش میرسید، چرا که واقعا میشد در نگاهش لذت را دید.
کار با این افراد در مقایسه با افرادی که بیرون از مجموعه زندان در این حوزه فعالیت میکنند، چه تفاوتهایی دارد؟
وقتی آدم میخواهد بیرون از زندان کار تئاتر انجام دهد، خیلیها ادعا دارند که کار کردهاند و تجربه دارند. اما وقتی میخواهی از آنها تست بازی بگیری درگیر کلیشهها هستند اما حس زندانیها دست نخورده است. غریزه هنری زندانیها بسیار بیآلایش است و به راحتی میتوان با آنها ارتباط گرفت و برای آنها کارگردانی کرد و کار مناسبی را به مرحله عمل رساند و روی صحنه برد.
حالا هربار که میخواهم کاری را در زندان شروع کنم با آدمها و گروه جدیدی است و هربار دوباره و دوباره باید الفبای کار را به تازه کارها بیاموزم. تماشاچیان تئاتر زندان بیشتر مددجو هستند و ما به آنها زندانی نمیگوییم. اما در جشنواره ها دیدن تاتر برای عموم آزاد است. چند سالی است که جشنواره در برج آزادی تهران برگزار و اطلاع رسانی میشود و عموم مردم هم برای تماشا میآیند.
برای انتخاب بازیگر چه آیتمهایی را مدنظر دارید و به نظر شما این افراد پتانسیل دارند که پس از آزادی نیز در این حرفه مشغول به کار شوند؟
موقع انتخاب بازیگر داخل زندان خیلیها علاقهمندی نشان میدهند و از آنها تست میگیرم و برای انتخاب مشخصههایی که به نقش بخورد، مدنظرم است . گاها ممدجویان انقدر به تئاتر علاقهمند میشوند که دوست دارند بعد از آزادی وارد این حرفه شوند. ولی متاسفانه هیچ جایی برای جذب چنین افرادی نیست چراکه متاسفانه همین مهر زندانی بودن که روی پیشانی این افراد خورده باعث میشود هیچ وقت نتوانند به ارشاد بیایند و کار کنند و بعد از آزادی دنبال زندگی خود میروند. در حالیکه بسیار با استعداد هستند و به جرات میتوانم بگویم این افراد میتوانستند جزو بهترین بازیگران این کشور شوند. اما دست تقدیر باعث شد که وارد زندان شوند. به هرحال نمیتوانیم بگوئیم یک بزهکار نمیتواند تئاتر بازی کند. البته این مختص به تئاتر نیست و در موسیقی هم صدق میکند و ما زندانیانی داریم که بسیار خوب ساز میزنند و میخوانند و این استعداد درونی افراد است و اگر مسیر زندگی را طور دیگری انتخاب میکردند، قطعا جزو بهترین هنرمندان بودند.
از خاطرات این سالها بگوئید؟
به یاد دارم گروهی را به تهران بردم که این افراد تئاتر شهر و فضای هنری را ندیده بودند و یکی از این افراد میگفت؛ اگر من در طول عمرم چنین فضاهایی را میدیدم و میدانستم در مملکت این فضاها وجود دارد و کسی ما را هدایت میکرد، دنبال خلاف نمیرفتم. این حرف او برای من بسیار جالب بود. در واقع این جمله نشان میداد که محیط هنری تاثیر زیادی بر انسان میگذارد و میتواند مسیر زندگی آدمها را عوض کند.
تئاتر زندان از طرف چه ارگانهایی حمایت میشود؟
فعالیت هنری زندان به هیچ عنوان تحت حمایت از ارشاد نیست و همیشه مستقل عمل کرده است، اما با این وجود بدون تعارف جایگاه تئاتر زندان خراسان رضوی در بین استانهای دیگر ویژه است.
و حرف آخر؟
واقعیت این است که تئاتر بدون حمایت مسئولین نمیتواند موفق شود و با وجود سالنهای خصوصی باز هم جوابگو نیست و چتر حمایتی مسئولین باید روی سر تئاتر باشد.
engaging narrative that kept me hooked from start to finish.I was particularly moved by your story about [specific anecdote],ラブドール